loading...
Islamic News
iman بازدید : 74 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (2)

برخي دختران روزه مي گيرند اما حجابشان بد است! 

رفتن به اين خيمه هاي رمضاني، چيزي نيست جز گذراندن وقت به صورت بيهوده زيرا افراد در اين خيمه ها گردهم مي آيند و بجاي عبادت و دعا کردن،‌ وقت خود را به جک گفتن،‌ لطيفه تعريف کردن،‌ بازي کردن و چرت و پرت گويي مي گذرانند.
به گزارش شيعه آنلاين، شيخ "غالب الربابعه" امام جماعت و خطيب مسجد "ملک حسين بن طلال" در امان پايتخت اردن،‌ در جديد ترين سخنراني خود، به جوانان توصيه کرد که در ماه مبارک رمضان دست از اينترنت بردارند!

وي با هدف توجيه اين توصيه خود گفت: متأسفانه اينترنت در بيشتر حالت ها، جوانان را اغفال مي کند و آنان را از عبادت و ذکر خداوند متعال دور مي کند لذا بهتر است در ماه رمضان سيم رايانه هاي خود را قطع کنند تا دست از استفاده کردن از اينرنت بکشند.

"غالب الربابعه" همچنين به جوانان توصيه کرد که از رفتن به "خيمه هاي رمضاني" که در محله هاي مختلف توسط اهالي محل براي گردهم آمدن هاي شبانه داير مي شود،‌ پرهيز کنند.

او در اين باره گفت: رفتن به اين خيمه هاي رمضاني، چيزي نيست جز گذراندن وقت به صورت بيهوده زيرا افراد در اين خيمه ها گردهم مي آيند و بجاي عبادت و دعا کردن،‌ وقت خود را به جک گفتن،‌ لطيفه تعريف کردن،‌ بازي کردن و چرت و پرت گويي مي گذرانند.

امام جماعت و خطيب مسجد "ملک حسين بن طلال" در امان همچنين به جوانان توصيه کرد که حداقل در ماه رمضان از رفتن به قهوه خانه ها پرهيز کنند زيرا علاوه بر مضرات بدني، موجب تلف شدن وقت مفيد جوانان و دور کردن آنان از عبادت و ذکر خداوند مي کند.

شيخ "غالب الربابعه" در پايان گفت: متأسفانه برخي افراد وجود دارند که در ماه رمضان روزه مي گيرند اما نماز نمي خوانند و يا برخي دختران و زنان روزه مي گيرند اما حجاب بر سر نمي کنند و يا حجاب مناسبي ندارند. اين مسأله يک بحران است که مسلمانان بايد بيشتر به آن توجه کنند زيرا حل کردن آن سخت نيست.
iman بازدید : 65 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

اجرای طرح خوشه‌ای عفاف و حجاب 

تاکنون قریب به 10 جلد کتاب در زمینه عفاف و حجاب از سوی بسیج جامعه زنان منتشر شده است که در نوع خود کتاب‌های تأثیرگذاری بوده است که بارها نیز تجدید چاپ شده است.
به گزارش شيعه آنلاين، رئیس بسیج جامعه زنان از اجرای طرح خوشه‌ای عفاف و حجاب در کشور خبر داد و گفت: در حال حاضر 52 هزار نفر عضو شبکه خوشه‌ای عفاف و حجاب هستند و آموزش‌های خوبی را در دو سطح نوجوانان و جوانان گذرانده‌اند.
 
مینو اصلانی در گفت و گو با فارس گفت: برای  هفته عفاف و حجاب در سال جاری دو کار تولیدی شعر و موسیقی با صدای علیرضا افتخاری و حامد زمانی آماده شده است که از شبکه‌های مختلف سیما قرار است پخش شود که دو کار بسیار مفهومی در حوزه عفاف و حجاب است و به صورت اختصاصی آماده شده است.

وی ادامه داد: ما طرحی را با عنوان طرح چهره به چهره داشتیم که به منظور پاسخ به نسل جوان و اقناعی بحث کردن در حوزه عفاف و حجاب بودیم که نتایج بسیار خوبی داشت و بسیاری از جوانان وقتی در حوزه عفاف و حجاب با موضوعات آشنا می‌شدند برایشان بسیار قابل توجه بود و بیش از 20 هزار نفر از این افراد حجاب برتر را انتخاب کردند و معتقد بودند غیر از حجاب برتر شایسته شخصیت و هویت زن مسلمان نیست.

اصلانی خاطرنشان کرد: همچنین شبکه خوشه‌ای ترویج عفاف و حجاب را برگزار کردیم که افرادی را به شکل‌های متمرکز و غیرمتمرکز مورد آموزش قرار دادیم و در حال حاضر 52 هزار نفر عضو شبکه خوشه‌ای عفاف و حجاب هستند که آموزش‌های خوبی را در دو سطح نوجوانان و جوانان گذرانده‌اند.

رئیس بسیج جامعه زنان ادامه داد: تشکیل کار گروه‌هایی با موضوع عفاف و حجاب در سطح دانشگاه‌ها و مدارس از دیگر فعالیت‌های این شبکه خوشه‌ای است.

اصلانی افزود: تاکنون قریب به 10 جلد کتاب در زمینه عفاف و حجاب از سوی بسیج جامعه زنان منتشر شده است که در نوع خود کتاب‌های تأثیرگذاری بوده است که بارها نیز تجدید چاپ شده است.

وی تصریح کرد: طرح حلقه ‌های صالحین یکی دیگر از طرح‌هایی است که عملیاتی شده است و بیش از 100 هزار حلقه صالحین  خواهران تشکیل شده است و هر هفته در این حلقه‌ها به بحث و بررسی در خصوص موضوع عفاف و حجاب می‌پردازیم و محتوای این مباحث در کار گروه‌های تخصصی آماده می‌شود و در این حلقه‌ها ارائه می‌شود.
iman بازدید : 67 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

تأسیس دفاتر ازدواج در دانشگاه‌ها 

وی پیرامون تاسیس دفاتر ازدواج دانشجویی نیز، گفت: ما آیین‌نامه تاسیس دفاتر ازدواج دانشجویی یا مراکز ازدواج دانشجویی در دانشگاه‌ها را آماده کردیم و امیدواریم از طریق وزیر علوم ابلاغ شود.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از فارس، معاون فرهنگی اجتماعی وزارت علوم با اشاره به تدوین آیین‌نامه تأسیس دفاتر ازدواج دانشجویی در دانشگاه‌های کشور، از ابلاغ آن در آینده توسط وزیر علوم خبر داد.

غلامرضا خواجه‌سروی معاون فرهنگی اجتماعی وزارت علوم با حضور در جمع خبرنگاران در وزارت علوم اظهار داشت: من باید متذکر شوم که بیمه ازدواج ثبت‌نامی نیست و بدین صورت است که وقتی ازدواج دانشجویی صورت می‌گیرد باید بررسی شود که چند نفر مشمول بیمه دانشجویی می‌شوند. البته این بیمه باید در بودجه وزارت تصویب شود.

وی پیرامون تاسیس دفاتر ازدواج دانشجویی نیز، گفت: ما آیین‌نامه تاسیس دفاتر ازدواج دانشجویی یا مراکز ازدواج دانشجویی در دانشگاه‌ها را آماده کردیم و امیدواریم از طریق وزیر علوم ابلاغ شود.

به گفته خواجه‌سروی، همچنین گرنت فرهنگی اساتید نیز با ویرایش آیین‌‌نامه انجمن‌های دانش آموختگان انجام شده است. شیوه‌نامه اجرای ماده یک آیین ارتقاء که ماده‌ای فرهنگی اجتماعی است نیز تدوین شده است تا در این زمینه یک وحدت رویه‌ای در دانشگاه‌ها برای اجرای آن به وجود بیاید.

معاون فرهنگی اجتماعی وزارت علوم با اشاره به مشکلاتی که وزارت علوم در مورد بودجه فعالیت‌های قرآنی دارد، گفت: وزارت علوم به عنوان یکی از اعضای شورای هماهنگی فعالیت‌های قرآنی در نمایشگاه قرآن شرکت می‌کند و همانند دوره‌های قبلی از برگزیدگان قرآنی دانشگاه‌ها و پایان‌نامه‌های دانشجویی تقدیر می‌کند. البته تا امروز کارهای قرآنی ما با مشکلات بودجه‌ای همراه است.

خواجه‌سروی در پاسخ به این سوال که چقدر به مطلوب خود در این چند سال فعالیت در معاونت فرهنگی وزارت علوم رسیده‌اید، گفت: معاونت فرهنگی از اینکه توانسته باشد به مطلوب خود برسد هنوز فاصله زیادی دارد. البته زیرساخت‌هایی صورت گرفته است، تشکیلاتی ایجاد شده است و توانسته‌ایم دانشگاه‌ها را به مسیر خودشان برگردانیم. البته باید بدانیم رسیدن به اهداف زمان‌بر است و به نظرم باید همین رویه در ادامه نیز دنبال شود و وزیر علوم آینده دغدغه‌اش باید اجرای همین برنامه‌ها باشد.

وی با اشاره به اینکه چالش‌های موجود در دانشگاه‌ها از سال 85 تا 88 به طور کامل برطرف شده است، اظهار داشت: چالش‌هایی که از سال 85 تا 88 در دانشگاه‌ها داشتیم برطرف شده است در حالیکه تمام آن مشکلات چالش جدی بود که کیان آموزش عالی را تهدید می‌کرد.

معاون فرهنگی اجتماعی وزارت علوم پیرامون کرسی‌های آزاداندیشی نیز تصریح کرد: برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی به نحو احسن ایجاد یک فرهنگ جدید را طلب می‌کند و این فرهنگ تا شکل بگیرد طول خواهد کشید. شکل‌گیری کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه‌ها بدین معنی خواهد بود که ما تلاش می‌کنیم فرهنگ گفت‌وگو را جایگزین فرهنگ خشونت کنیم.

وی افزود: البته یک واقعیتی وجود دارد و آن این است که مقامات امنیتی در ابتدای کار نگران برگزاری کرسی‌ها بودند و رؤسای دانشگاه‌ها نیز نگران آن بودند که فضای دانشگاه‌هایشان ناامن شود. بالاخره با هر مشقتی تعدادی کرسی‌ها برگزار شد و مسئولان مقامات امنیتی نیز متوجه شدند این کرسی‌ها همان چیزی است که آنها می‌خواهند. البته من محافظه کار بودن روسای دانشگاه‌ها را در عدم اجرای حداکثری کرسی‌های آزاداندیشی انکار نمی‌کنم.

خواجه‌سروی در پایان گفت: البته همین روسای دانشگاه‌ها که خیلی محافظه کار هستند در دوره انتخابات ریاست جمهوری همکاری خوبی حتی با کاندیداهای احتمالی داشتند.
iman بازدید : 81 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
دفتر اخوان المسلمین در قاهره پلمپ شد 

بامداد امروز تجمع هواداران مرسی مقابل مقر گارد ریاست جمهوری مصر به درگیری معترضان و نیروهای امنیتی منجر شد که در نتیجه آن 35 تن کشته و صدها تن دیگر مجروح شدند.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از شبکه العالم، یک مسؤول ارشد امنیتی مصری از بسته شدن دفتر اخوان المسلمین در قاهره به دلیل یافتن سلاح در آن خبر داد.

این منبع خاطرنشان کرد، پلیس در جریان بازرسی دفتر حزب "آزادی و عدالت" شاخه سیاسی اخوان المسلمین "مایعات قابل اشتعال، چاقو و سلاح" کشف کرد.

بامداد امروز تجمع هواداران مرسی مقابل مقر گارد ریاست جمهوری مصر به درگیری معترضان و نیروهای امنیتی منجر شد که در نتیجه آن 35 تن کشته و صدها تن دیگر مجروح شدند.
iman بازدید : 57 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

احداث نخستین مسجد سبز در آلمان 

در مراسم گذاشتن سنگ بنای این مرکز اسلامی، مقامات شهر ماربورگ، برخی از نمایندگان مجلس فدرال آلمان و نمایندگان کلیساهای کاتولیک و پروتستان شرکت داشتند، تا عملاً به مسلمانان اعلام کنند که حضور آن‌ها را در این شهر مغتنم می‌شمارند.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از باشگاه خبرنگاران، احداث نخستین مسجد هماهنگ با محیط زیست با حضور مقامات شهر «ماربورگ»، نمایندگان مجلس فدرال آلمان و نمایندگان کلیساهای کاتولیک و پروتستان در این شهر کلنگ خورد.

در کشور آلمان کمتر شهری مانند «ماربورگ» پیدا می‌شود که دارای تنوع پیروان ادیان و در زمینه برگزاری گفتمان‌های بین ادیان فعال باشد.

در منطقه «وَیدن هاوزنِ» این شهر بودیست‌ها معبد خود را دارند. اما فرآیند ساخت محل عبادتی برای مسلمانان سال‌ها به طول انجامید. مسجدی که در سال 1986 در منطقه ی «مارباخِ» (Marbach) این شهر بنا شده بود، نتوانست به شکل مستمر نیازهای مسلمانان را برآورده کند.

از این رو مسلمانان این شهر سال‌ها است که به فکر تأسیس یک مسجد دیگر بودند تا اینکه به‌تازگی سنگ بنای یک مرکز فرهنگی که مسجدی را نیز در بر می‌گیرد در این شهر گذاشته شد و دکتر «بلال فاروق الزایات»، جراح کتف و پزشک ورزشی، که در کنار فعالیت‌های پزشکی خویش به فعالیت‌های دینی نیز می‌پردازد، این طرح را در دست گرفت.

در مراسم گذاشتن سنگ بنای این مرکز اسلامی، مقامات شهر ماربورگ، برخی از نمایندگان مجلس فدرال آلمان و نمایندگان کلیساهای کاتولیک و پروتستان شرکت داشتند، تا عملاً به مسلمانان اعلام کنند که حضور آن‌ها را در این شهر مغتنم می‌شمارند.

شهر «ماربورگ» به نسبت سایر شهرهای آلمان، استفاده بیشتری از انرژی خورشیدی می‌برد و ساختمان مرکز فرهنگ اسلامی و مسجد متعلق به آن نیز از همین طریق انرژی خود را تأمین خواهند کرد، از این رو این مسجد به عنوان اولین «مسجد زیست محیطی آلمان» معروف شده است. این پروژه طی دو سال و با هزینه‌ای بالغ بر یک میلیون و هشتصد هزار یورو به انجام خواهد رسید.

قابل ذکر است که اولین مسجد هماهنگ با محیط زیست در اروپا، امسال در ایالت «کمبریج» انگلستان شروع به ساختن شد. تصفیه هوا و نوررسانی به طور طبیعی، راه‌اندازی چرخه آب، استفاده از پمپ‌های گرمایی و فضای مجزا برای آشیانه دادن به پرندگان محلی از ویژگی‌های خاص اولین مسجد هماهنگ با محیط زیست در اروپا به شمار می‌روند.
iman بازدید : 63 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

در جایگاهی نیستم که به حسن نصرالله توصیه ای کنم 

اما اگر دولت های عربی چنین احساسی نسبت به آمریکا ندارند این از سیاست شورای امنیت ملی آمریکا حاصل می شود که برای تصاحب اموال هر کشوری دیکتاتورهایشان را آزاد کند و مردمش را اسیر.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از شبستان، چامسکی ضمن ابراز علاقه نسبت به دیدار با سید حسن نصرالله این آرزو را غیرممکن خواند و در پاسخ به اینکه چه پیشنهاداتی به سید حسن نصرالله دارد، گفت: من در جایگاهی نیستم که به سید حسن نصرالله توصیه ای کنم.

نوآم چامسکی، زبان‌شناس، فیلسوف و نظریه‌پرداز آمریکایی که برای دریافت دکترای افتخاری از یک دانشگاه آمریکایی به لبنان سفر کرده است در مصاحبه با روزنامه الاخبار لبنان در خصوص مسائل اخیر منطقه سوریه ، ترکیه و مصر اظهار نظر کرد و گفت: پیش بینی می کنم سوریه با هر سرنوشتی با جدایی احزاب و استقلال کردها روبرو خواهد بود.

در این باره مداخله حزب الله در سوریه به آینده این درگیر بستگی دارد در صورت نابودی تروریست ها پیروزی از آن حزب الله است.

وی با ابراز علاقه مندی نسبت به دیدار با سید حسن نصرالله این آرزو را غیرممکن خواند و در پاسخ به اینکه چه پیشنهاداتی به نصرالله دارد گفت: من در جایگاهی نیستم که باید به او توصیه هایی داشته باشم من فقط می خواهم از ایده ها و تفکرات نصرالله آگاه شوم.

چامسکی در خصوص مسئله ترکیه یادآور شد که روش سرکوب دولت اردوغان شبیه مشابه آن در مصر از سوی حسنی مبارک است.

براساس اخبار اخیر ترکیه قرار است این مقابله صلح آمیز حل شود و اردوغان موافقت کرده است تا یک رفراندوم برگزار کند و در مورد پارک گزی براساس رای دادگاه عمل کند.

چامسکی ادامه داد: خیزشی که امروز در ترکیه به جریان افتاده است در اعتراض به سیاست های اقتصادی و اجتماعی است، این نوعی عکس العمل طبیعی است که در بسیاری از جوامع دیده می شود که برخی از آنها به پیروزی می رسد، که پیروزمندترین آن را در آمریکای لاتین در 500 سال پیش دیدیم که خود را از برتری غرب رهانید.

من باور دارم که بهار عرب نیز بخشی از این خیزش ها است آنچه که امروز در اروپا در یونان،فرانسه و اسپانیا جریان دارد و علیه ریاضت اقتصادی صورت گرفته و تاسف بار است.

چامسکی در جای دیگر در پاسخ به این سئوال که از زمان حادثه 11 سپتامبر آمریکا از خود می پرسد چرا جهان از ما نفرت دارد و چرا مردم آمریکا از دولت بیزار است گفت: این مطلب از سال 1958 از سوی آیزنهاور مطرح شد او می پرسید: چرا چنین نفرتی در میان مردم کشورهای عربی اسلامی از آمریکا وجود دارد در حالی که دولت های عربی ما را قبول دارند.

در این سالهای شورای امنیت ملی براساس تحقیقات چهار ساله اشکار شد که مردم عرب و مسلمان باور دارند که آمریکا از دیکتاتوری حمایت می کند و نه از دموکراسی آمریکایی ها این کار را می کنند تا بر منابع طبیعی مردم عرب مسلط باشند از این رو است که کمپین نفرت از آمریکا تشکیل شد و قوت گرفت.

در 11 سپتامبر 2001 جرج دبلیو بوش این سئوال را کاملا حل کرد و تحقیقات دفتر تحقیقات پنتاگون دقیقا همان نتیجه شورای امنیت ملی را حاصل کرد.

اما اگر دولت های عربی چنین احساسی نسبت به آمریکا ندارند این از سیاست شورای امنیت ملی آمریکا حاصل می شود که برای تصاحب اموال هر کشوری دیکتاتورهایشان را آزاد کند و مردمش را اسیر.

به گفته وی بهار عرب هرگز به زمستان نرسیده است و آنچه در هر جای جهان در حال رخ دادن است بهار عرب دیگری است که در نهایت به نفع مردم رقم می خورد.
iman بازدید : 70 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

همنوایی يک مداح سرشناس با خواننده سرشناس! 

در این قطعه دلنشین، عبدالرضا هلالی مداح کشورمان نیز حامد زمانی را همراهی کرده است. ترانه این قطعه را حامد زمانی با پیمان طالبی سروده‌ و نیما نورمحمدی تنظیم این قطعه را بر عهده دارد.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از فارس،‌ حامد زمانی پس از ساخت ترانه‌های سیاسی، این بار در رویکردی متفاوت و با همکاری «عبدالرضا هلالی» مداح اهل‌بیت عصمت و طهارت، قطعه احساسی زیبایی را برای حضرت امام علی ‌بن موسی‌الرضا(ع) خوانده است.

حامد زمانی خواننده جوان کشورمان که به تازگی قطعه امام رضا(ع) را برای تیتراژ برنامه «شهر باران» شبکه اول سیما خوانده، درباره این قطعه مذهبی نوشته است:

«بنام مدیر برنامه‌هایم

سال من توی بهار تحویل نمیشه… نمیدونم چرا… حالمم احسن الحال نمیشه! اونکه مدبر الاموره …حال منو توی ماه رمضون تدبیر و تحویل میکنه… همه چیز میتونه از ماه رمضون شروع شه و یا هیچ چیز دیگه شروع نشه! ماه رمضون وسیله‌ایه برای استعانت:

“استعینوا بالصبر و الصلوة” که “صبر” همون روزه است….

خیلیا عاشق اینن که سال نوشونو توی حرم امام رضا تحویل کنن… منم همینکارو کردم… امسال با دو تا تیتراژ برای برنامه شهر باران شبکه یک حالمو بهتر می‌کنم!  یکیش برای امام رضاست و توی حرمش و رأس ساعت “8″ پخش میشه… اون یکی احساسی‌ترین کاریه که تا حالا ساختم و منو یاد گریه کردن میندازه! راست کار اوناییه که دوست دارن دم افطاری بغضشون بشکنه!

خدایا! هیچ وقت قراردادمو فسخ نکن!

17/4/1392 حامد زمانی»

در این قطعه دلنشین، عبدالرضا هلالی مداح کشورمان نیز حامد زمانی را همراهی کرده است. ترانه این قطعه را حامد زمانی با پیمان طالبی سروده‌ و نیما نورمحمدی تنظیم این قطعه را بر عهده دارد.

iman بازدید : 79 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

شاهکار حجاب «سمیه حیدری» و سانسور غربی‌ها 

به نظر می‌‎رسد وحشت از تهاجم فرهنگی دختران محجبه ایرانی به باورهای غربی و نمایش نمونه یک زن موفق و اجتماعی در سایه رعایت حدود شرعی و اسلامی سبب شده است تا مقابله با این دختران از حالت تبلیغاتی به حذف ناجوانمردانه از صحنه‎های مهم و پرمخاطب سوق پیدا کند.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از رجا، حضور سمیه حیدری با پوشش چادر روی سکوی قهرمانی و فلاش متعدد عکاسانی که در حال ثبت این لحظه تاریخی بودند، درخششی فرا‌تر از درخشش مدال نقره این دختر شایسته داشت.

سمیه حیدری، ورزشکار زن کوراش کشورمان در دیدار فینال وزن منهای 57 کیلوگرم با شکست برابر حریفی از ازبکستان به مدال نقره بسنده کرد. خانم حیدری که در دور نخست استراحت کرده بود، در دور دوم، حریف اهل کره جنوبی را مقتدرانه شکست داد تا رسانه‌های کره از این حادثه به عنوان یک شگفتی یاد کنند.

اما افتخارآفرینی این دختر شایسته ایران به همینجا ختم نشد و خانم حیدری نشان داد که حاضر نیست برای دریافت مدال، تاج بندگی پروردگار را کنار بگذارد. حضور سمیه حیدری با پوشش چادر روی سکوی قهرمانی و فلاش متعدد عکاسانی که در حال ثبت این لحظه تاریخی بودند، درخششی فرا‌تر درخشش مدال نقره این دختر شایسته داشت.

اما چرا این رویداد ارزشمند، بازتابی در رسانه‌های غربی نداشت و این رسانه‌ها تلاش کردند تا با بی‌توجهی از کنار آن بگذرند؟ به نظر می‌رسد ترس و واهمه از تبدیل دختران مسلمان ایران به الگوی بر‌تر دختران مسلمان در جهان، در همه عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و حتی ورزشی نفوذ کرده و یک اتاق فکر بسیار گسترده را برای جلوگیری از وقوع این موضوع شکل داده است.

به عنوان مثال، چند سال پیش افتخارآفرینی تاریخی دختران شایسته ایرانی در مسابقات آسیایی چین اگرچه طبق معمول با بی‌مهری مسئولان سیاسی و فرهنگی کشور روبرو شد اما مخالفان جمهوری اسلامی ایران را به تکاپوی شدید انداخت. رسانه‌های معاند تلاش ویژه‌ای کردند تا با تهیه گزارش، مصاحبه و خبرهای جهت‌دار درباره این دختران شایسته، این موفقیت بی‌نظیر را تحت‌الشعاع قرار دهند و به روند همیشگی خود در اتهام به وضعیت حقوق زنان در ایران ادامه دهند.

دویچه‌وله، بی‌بی‌سی، صدای آمریکا، رادیو فرانسه و ده‌ها شبکه رادیویی و تلویزیونی در اقدامی هماهنگ با صد‌ها سایت اینترنتی وابسته به جریان اپوزیسیون، سعی کردند تا دختران ایرانی را که در مسابقات آسیایی موفق به کسب موفقیت و مدال‌های رنگارنگ شدند، افرادی معرفی کنند که هیچ اعتقادی به مقررات کشور ایران و مقدسات و احکام دین اسلام ندارند. این رسانه‌ها با تمرکز ویژه بر روی پوشش و حجاب این دختران ورزشکار، آن را مانعی بر سر ورزش زنان در ایران نامیدند که دختران ایران از روی «اجبار» باید آن را رعایت کنند. حتی تلویزیون دولتی انگلیس پا را از این فرا‌تر گذاشت و در برنامه «نوبت شما»، صریحا مدعی شد که «ورزش بانوان در ایران در شعاع حجاب گیر کرده است.»

با تمام این تفاسیر و البته در غیبت مایوس کننده و تاسف بار رسانه‌های تصویری و مکتوب ایرانی، دختران افتخارآفرین و قهرمان ایران با اقدامات خود پاسخی صریح، قاطع و شفاف به این رویکرد تخریبی علیه مقدسات دینی دادند و نشان دادند که شاید بتوان با استفاده از جذابیت‌های بصری، اینگونه مطالب ناصواب را برای مخاطبان ناآگاه عرضه کرد اما افکار عمومی جهان شاهد روی دیگری از سکه این مساله بوده است.

به عنوان مثال، «الهه احمدی» عضو تیم ملی تیراندازی جمهوری اسلامی ایران که در مسابقات گوانگ‌ژو موفق به کسب 3 مدال رنگارنگ (2 نقره و 3 برنز) شد، در هر سه نوبتی که بر روی سکوی اهدای مدال رفت، یک جلد کلام الله مجید به همراه خود برد تا هم مشتی بر دهان کشیش هتاک آمریکایی (تری جونز) که در آن زمان اقدام به قرآن سوزی کرده بود، زده باشد و هم اعتقاد اصیل و راسخ خود به دین مبین اسلام را به نمایش بگذارد.

به نظر می‌‎رسد وحشت از تهاجم فرهنگی دختران محجبه ایرانی به باورهای غربی و نمایش نمونه یک زن موفق و اجتماعی در سایه رعایت حدود شرعی و اسلامی سبب شده است تا مقابله با این دختران از حالت تبلیغاتی به حذف ناجوانمردانه از صحنه‎های مهم و پرمخاطب سوق پیدا کند.
iman بازدید : 65 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

مرگ برادر جنايتکار "صدام حسين" در بغداد 

"سبعاوي ابراهيم الحسن" در سال ۱۹۹۱، پيش از حمله عراق به کويت،‌ رئيس سازمان اطلاعات عراق بود. از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۶ رئيس اداره امنيت داخلي عراق و با حفظ سمت، مشاور امنيتي صدام بود.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از نداي انقلاب،‌ وزارت دادگستري عراق با صدور بيانيه اي رسمي از مرگ "سبعاوي ابراهيم الحسن" برادر ناتني "صدام حسين" ديکتاتور سابق عراق در يکي از بيمارستان هاي بغداد خبر داد.

"وسام الفريجي" سخنگوي وزارت دادستگري عراق نيز در اين باره گفت: "سبعاوي ابراهيم الحسن" از متهمان چندين پرونده جنايت مربوط به رژيم سابق، که به بيماري سرطان مبتلا بوده و چند روز پيش بدليل وخيم شدن وضعيت جسمي اش به بيمارستاني نظامي منتقل شد، ساعاتي پيش جان داد.

وي در ادامه افزود: "سبعاوي" به اتهام دست داشتن در چندين پرونده قتل و جنايت، از سوي دادگاه عالي عراق به اعدام محکوم شده بود اما براي رسيدگي به ديگر پرونده هاي وي، حکم اعدامش اجرا نشده بود.

"وسام الفريجي"‌ گفت: جسد او بعد از طي کردن مراحل قانوني،‌ به خانواده و نزديکانش در شهر تکريت تحويل داده خواهد شد تا او را خاک کنند.

گفتني است "سبعاوي ابراهيم الحسن" در سال ۱۹۹۱، پيش از حمله عراق به کويت،‌ رئيس سازمان اطلاعات عراق بود. از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۶ رئيس اداره امنيت داخلي عراق و با حفظ سمت، مشاور امنيتي صدام بود.

او در ۲۷ فوريه ۲۰۰۵ بازداشت شد. نام وي در ليست ۵۵ نفره از شخصيت ها و مقامات جنايتکار حزب بعث که منتشر شده بود، در رتبه ۳۶ قرار داشت. او طراح تعدادي از انفجارات و عمليات هاي انتحاري عليه ارتش آمريکا، بعد از سقوط رژيم بعث بود.

ايالات متحده آمريکا براي کشتن، يافتن و يا دادن هرگونه اطلاعاتي که به بازداشت وي منجر شود، يک ميليون دلار جايزه تعيين کرده بود.
iman بازدید : 40 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

شیخ الازهر خانه نشین شد 

این در حالی است که محمد البلتاجی عضو حزب آزادی و عدالت اعلام کرد: عملیات در سینا هنگامی متوقف می شود که عبدالفتاح السیسی به قانون روی آورد.آنچه در مصر رخ داد کودتای نظامی بود که قابل قبول نیست.
به گزارش شيعه آنلاين،‌ مهر به نقل از پایگاه الیوم السابع نوشت: شیخ الازهر در اعتراض به تحولات و اقدامات خشونت آمیزی که مصر شاهد آن است، کنج عزلت برگزید.

احمد المسلمانی سخنگوی ریاست جمهوری مصر گفت: حوادثی که در مقابل ساختمان گارد ریاست جمهوری مصر رخ داد و بیش از 42 کشته برجای گذاشت سبب توقف تلاشها برای تشکیل دولت و نقشه راه آینده مصر نخواهد شد.

از سوی دیگر احمد بهاء الدین نامزد نخست وزیری مصر از بخارست رومانی وارد مصر شد.

این در حالی است که محمد البلتاجی عضو حزب آزادی و عدالت اعلام کرد: عملیات در سینا هنگامی متوقف می شود که عبدالفتاح السیسی به قانون روی آورد.آنچه در مصر رخ داد کودتای نظامی بود که قابل قبول نیست.

از سوی دیگر تلویزیون دولتی مصر تصاویری پخش کرد که طی آن گروه اخوان المسلمین با انواع وسایل و ابزار به مردم حمله کردند.

این درحالی است که پایگاه الیوم السابع گزارش داد: احمد الطیب شیخ الازهر در اعتراض به حوادث خشونت آمیز کنج عزلت برگزید.
iman بازدید : 36 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
پیام اوباما درباره فرارسیدن ماه مبارک رمضان 

اوباما با اشاره به درگیری‌های مصر و خاورمیانه افزود که رمضان به ما یادآوری می‌کند که آزادی، کرامت و فرصت، حقوق غیرقابل انکار تمامی بشریت است.
به گزارش شيعه آنلاين، فارس به نقل از روزنامه آمریکایی هیل نوشت: رئیس‌جمهور آمریکا در بیانیه‌ای، اعلام کرد ماه رمضان فرصتی برای تأمل عمیق، روزه‌داری و پرستش و از خودگذشتگی است.
 
«باراک اوباما» روز دوشنبه به وقت محلی، بیانیه‌ای را در بزرگداشت ماه مبارک رمضان صادر کرد و برای جوامعی که در سراسر جهان این ماه را جشن می‌گیرند، بهترین آرزوها را کرد.

در بیانیه اوباما آمده است: برای جهانی با 1.5 میلیارد مسلمان، رمضان فرصتی برای تأمل عمیق، روزه‌داری و پرستش و از خودگذشتگی است. این ماه همچنین یک فرصتی برای خانواده و دوستان است که دور هم جمع شوند و اصولی را که افراد با اعتقادات متفاوت را به هم متصل می‌کند، جشن بگیرند. رمضان، تعهد به صلح، عدالت، تساوی و شفقت به همنوعان است. این تعهدات بسیار قوی تر از اختلافاتی است که اغلب اوقات ما را از همدیگر جدا می‌کند.

اوباما با اشاره به درگیری‌های مصر و خاورمیانه افزود که رمضان به ما یادآوری می‌کند که آزادی، کرامت و فرصت، حقوق غیرقابل انکار تمامی بشریت است.

رئیس‌جمهور آمریکا تصریح کرد: ما این ارزش‌های جهانی را در زمانی منعکس می‌کنیم که بسیاری از شهروندان سراسر خاورمیانه و آفریقای شمالی برای این حقوق اساسی تلاش می‌کنند و میلیون‌ها پناهنده رمضان را دور از خانه‌های خود جشن می‌گیرند.

وی ادامه داد: آمریکا در کنار آنهایی می‌ایستد که تلاش می‌کنند تا جهانی بسازند که در آن تمامی افراد بتوانند آینده خود را رقم بزنند و آزادانه، اعتقادات خود را بدون خشونت بیان کنند.

بیانیه اوباما در میان درخواست‌های رهبران مسلمان از آمریکا برای متوقف کردن به زور غذا دادن به زندانیان «گوانتانامو» در ماه رمضان مطرح شد زیرا زندانیان گوانتانامو در اعتراض به حبس نامعین خود در این زندان، حدود چند ماه است که دست به اعتصاب غذا زده‌اند.
iman بازدید : 31 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

کشته شدن عامل حمله انتحاري در چابهار 

در پي آتش متقابل نيروهاي انتظامي عامل انتحاري قبل از اينکه بتواند کمربند انفجاري و نارنجک همراه خود را منفجر کند به هلاکت رسيد.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از ايرنا، فرماندار چابهار گفت که با هوشياري نيروهاي انتظامي عامل حمله انتحاري هنگام ورود به مقر فرماندهي انتظامي اين شهرستان کشته شد.

ايرج حيدري روز سه شنبه اين حمله انتحاري را ساعت ۹ و ۱۰ دقيقه صبح امروز عنوان و بيان کرد: عامل انتحاري که به سلاح کلت کمري و کمربند انفجاري و همچنين نارنجک مجهز بود، قبل از ورود به داخل مقر انتظامي در مقابل در ورودي شناسايي و مورد هدف گلوله قرار گرفته است.

به گفته وي، عامل انتحاري بعد از اينکه متوجه شناسايي نيروهاي انتظامي شده، اقدام به تيراندازي به طرف نگهبان دژبان درب ورودي مي کند که در اثر اين تيراندازي، يک سرباز وظيفه از ناحيه پا زخمي مي شود.

حيدري تصريح کرد: در پي آتش متقابل نيروهاي انتظامي عامل انتحاري قبل از اينکه بتواند کمربند انفجاري و نارنجک همراه خود را منفجر کند به هلاکت رسيد.

فرماندار چابهار تاکيد کرد: جليقه انفجاري اين عامل انتحاري در ساعت ۱۰ صبح از سوي نيروهاي قرارگاه شهيد پولادي چک و خنثي شده است.

رييس شوراي تامين شهرستان چابهار از هوشياري، آمادگي و ايثارگري نيروهاي انتظامي بويژه فرماندهي نيروي انتظامي در استان و اين شهرستان در شناسايي و ناکام گذاشتن اين حمله انتحاري تقدير و تشکر کرد.
iman بازدید : 29 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
مدل حکومتی اخوان‌ المسلمین چیست؟ 

تصور اخوان‌المسلمین این بود که دولت‌سازی و کشورداری مانند اداره چند موسسه خیریه است زیرا تجربه آنان در طول این 85 سال منحصر به اداره همین موسسه‌ها بود.
به گزارش شيعه آنلاين،‌ سرانجام خلافت یکساله اخوان المسلمین در مصر با کودتای نرم نظامیان به پایان رسید و طرح 85 ساله این تشکل ریشه‌دار اسلامی برای تشکیل خلافتی به سبک خلافت عمربن‌عبدالعزیز هشتمین خلیفه اموی برای همیشه شکست خورد.

هانی زاده در بخش وبلاگ‌های خبرآنلاین در ادامه نوشت: داستان خلافت اخوان‌المسلمین نیز یکی از داستان‌های تراژیک تاریخ معاصر است که در گذر تاریخ صدها تن از خالص‌ترین اعضای این جنبش برای تحقق آن جان خود را از دست دادند.

مرحوم حسن البنا رهبر اخوان‌المسلمین مصر زمانی که در سال 1928 این جنبش را پایه‌گذاری کرد طرح تشکیل خلافت اسلامی را بر مبنای حکومت‌های صدر اسلام پی‌ریزی کرد.

از آنجائی که تاریخ اسلام، از دوران حاکمیت امویان تنها از عمربن‌عبدالعزیز هشتمین خلیفه اموی به دلیل برخورد منصفانه با مردم و اقلیت‌های مذهبی به نیکی یاد کرده لذا اخوان‌المسلمین الگوی حکومتی خود را از این خلیفه اموی برگرفته‌اند.

قانون اساسی اخوان‌المسلمین به لحاظ روابط بین‌المللی مقابله با سلطه خارجی را به عنوان قطب‌نمای سیاسی این جنبش برای تعامل با جهان غیر اسلامی قرار داد.

یک موضوع مهم در حوزه اقتصادی که در دوران رهبری حسن الهضیبی "1891-1973" بر اخوان‌المسلمین در دستور کار اخوان قرار گرفت تکیه بر عامل اقتصاد برای تقویت زیر ساختار خلافت اسلامی بود.

حسن الهضیبی از سال 1949 تا سال 1973 رهبری جنبش اخوان‌المسلمین مصر را به عهده داشت و تئوری اقتصاد نفت در خدمت دولت اسلامی را وارد قانون اساسی اخوان‌المسلمین ساخت.

اعتقاد تشکل اخوان‌المسلمین در آن زمان این بود که بدون یک زیر ساختار اقتصادی قدرتمند نمی‌توان یک خلافت اسلامی عادلانه و مستقل در جهان ایجاد کرد و لذا اشغال غیرتهاجمی یکی از کشورهای نفت‌خیز حوزه خلیج فارس در دستور کار قرار گرفت.

نخستین کشوری که از گسترش نفوذ اخوان‌المسلمین احساس خطر کرد عربستان سعودی بود زیرا ملک عبدالعزیز پادشاه وقت عربستان با شامه سیاسی بدوی خود از نفوذ معنوی اخوان‌المسلمین مصر درجزیره‌العرب احساس خطر کرد.

به همین دلیل ملک عبدالعزیز همواره فرزندان خود را از پی‌آمدهای گسترش تفکرات اخوانی در جزیره العرب بر حذر می‌داشت و بر ضرورت تقویت مذهب وهابی برای تقابل با اندیشه‌های خلافت اسلامی اخوان‌المسلمین تاکید می کرد.

از همان زمان رژیم آل‌سعود برای تقویت جریان سلفی وارد عمل شد و نخستین کانون فرهنگی دینی مصر یعنی الازهر را هدف قرار داد.

برآیند گزارش‌ها نشان می‌دهد که عربستان تا کنون بیش از 60 میلیارد دلار برای تقویت جریان‌های سلفی و وهابی در الازهر هزینه کرده است.

هر چند کویت و امارات بعدا در مدار توجه اخوان‌المسلمین برای تکیه بر درآمدهای نفتی این دو کشور در راستای تشکیل خلافت اسلامی، قرار گرفت اما عربستان در مقایسه با این دو کشور از ظرفیت بالائی برای پاسخ به نیاز اقتصادی این خلافت فراگیر برخوردار است.

عربستان همواره برتقویت سلفی‌گری در مصر برای مقابله با اخوان‌المسلمین و نیز حذف اقلیت شیعه، مسیحیان قبطی و صوفی‌ها از عرصه‌های سیاسی و دینی مصر اصرار داشت.

از سوی دیگر قطر که خود را رقیب عربستان می‌داند از سال 1995 و زمانی که شیخ حمد بن خلیفه امیر سابق قطر قدرت را در دست گرفت روابط خود را با اخوان‌المسلمین مصر بهبود بخشید.

از نظر امیر سابق قطر ، اخوان‌المسلمین در مقایسه با سلفی‌ها خطر کمتری برای دولت کوچک قطر دارند و با این نگاه، از رهگذر کمک مالی به این جنبش آنان را علیه عربستان تقویت می‌کرد.

در جریان انتخابات دو سال گذشته ریاست‌جمهوری و پارلمانی مصر قطر و عربستان به شدت از این دو جریان اسلامی معتدل و افراطی پشتیبانی مالی و رسانه‌ای کردند.

سرانجام اخوان‌المسلمین در انتخابات ریاست‌جمهوری پیروز شدند و محمد مرسی در نخستین انتخابات دموکراتیک تاریخ مصر وارد کاخ الاتحادیه شد.

قطر از میدان نبرد سیاسی نفس‌گیر و پنهانی با عربستان پیروزمندانه خارج شد اما پیروزی اخوان‌المسلمین در انتخابات ریاست جمهوری تشکیل یک خلافت اسلامی را با بن‌بست مواجه ساخت.

تئوری‌های اخوان‌المسلمین برای تشکیل یک خلافت اسلامی به سبک خلافت عمربن‌عبدالعزیز به دلیل تغییر ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان و مصر عقیم و غیرعملی بود .

نسل 60 سال پیش اخوان‌المسلمین معمولا فرضیه‌ها و تئوری‌های خود را از الگوهای روزگار خود الهام می‌گرفتند در حالی که واقعیت‌های موجود با آنچه که در 6 دهه گذشته وجود داشت کاملا تفاوت کرده است.

اما اشتباهات اخوان‌المسلمین چه بود و چرا دولت آنان تنها یک سال دوام داشت؟

واقع امر این است که اولا ارتش مصر بنا به اعتبارات تاریخی و سیاسی تحت هیچ شرایطی رئیس‌جمهوری خارج از بدنه نیروهای مسلح را بر نمی‌تابد.

از سال 1952 که افسران آزاد در یک کودتا علیه ملک فاروق پادشاه وقت مصر قدرت را در دست گرفتند هیچ رئیس جمهوری خارج از نیروهای مسلح به قدرت نرسیده است.

ژنرال محمد نجیب ، سرهنگ جمال عبدالناصر ، انور السادات و حسنی مبارک 4 افسری بودند که به ترتیب 60 سال بر مصر حکومت کردند.

در حقیقت ارتش مصر بر خلاف ارتش‌های جهان یک حزب فراگیر سیاسی نظامی است که رئیس جمهور را با استفاده از اهرم‌های احزاب سیاسی موجود در مصر، به قدرت می‌رساند.

تنها تشکل ریشه‌دار تاریخی در مصر که 85 سال سابقه مبارزه دارد اخوان‌المسلمین است که توانست با استفاده از لایه‌های پائین جامعه مصر محمد مرسی را وارد کاخ ریاست جمهوری کند.

اما آیا ارتش اجازه می‌دهد که یک زندانی فراری از زندان "الطره" مصربه نام محمد مرسی که هیچ گونه سابقه نظامی ندارد در راس نیروهای مسلح قرار گیرد؟ لذا ارتش با کمک برخی چهره‌های لیبرال مانند محمد البرادعی رئیس حزب الدستور، عمرو موسی و حمدین صباحی نامزدهای سابق انتخابات ریاست جمهوری جبهه نجات ملی را تشکیل داد.

هم آمریکا هم ارتش و هم غرب ابتدا اجازه دادند تا اسلام گرایان وابسته به اخوان‌المسلمین و حتی سلفی‌های تکفیری وارد صحنه سیاسی شوند .

اشتباه بزرگ اخوان‌المسلمین و سلفی‌ها این بود که قصد داشتند "کیک پیروزی انتخابات" را بدون حضور نیروهای مسلح و لیبرال‌ها بین خود تقسیم کنند، به همین دلیل دایره مشارکت را منحصر به خود کردند.

مرسی نیز نتوانست در قد و قواره یک رئیس جمهور فرا جناحی ظاهر شود و همواره دستورات خود را از دفتر ارشاد اخوان‌المسلمین دریافت می‌کرد و همین "پرکاه بود که کمر شتر را شکست".

محمد مرسی به دستور دفتر ارشاد اخوان‌المسلمین ژنرال‌های استخوان‌داری مانند محمد حسین طنطاوی و سامی عنان را از بدنه نیروهای مسلح خارج کرد و این امر برای رده‌های افسران زیر دست این دو ژنرال قابل قبول نبود.

افراط کاری‌های سلفی‌ها در قتل دردناک شیخ حسن شحاته رهبر شیعیان مصر و 3 تن از یاران او جامعه مسالمت‌جوی مصر را خشمگین کرد.

چسبندگی مرسی به عربستان و قطر و ادبیات تهاجمی و پارادوکس سیاسی وی در رابطه با موضوع کمک به مردم فلسطین و رابطه با رژیم صهیونیستی از دیگر اشتباهات سیاسی مرسی بود.

لذا جبهه نجات ملی که اشتباهات اخوان‌المسلمین را رصد می‌کرد در یک فرصت مناسب نیروهای خود را برای تجمع در میدان التحریر فرا خواند و این نقطه تحول سیاسی مصر بود.

ارتش که به عنوان چکش تعادل احزاب سیاسی مصر تلقی می‌شود 48 ساعت به مرسی فرصت داد تا بحران سیاسی کشور را مهار کند. اما اگر مرسی حتی عصای سحرآمیز هم می‌داشت نمی‌توانست در یک ظرف زمانی 48 ساعته 33 میلیون انسان را از میدان‌های شهرهای مختلف مصر به خانه‌های خود باز گرداند.

لذا ارتش مصر کودتا کرد و این کودتا از سوی اسلام‌گرایان به عنوان دموکراسی فرعونی نام گرفت اما در حقیقت طرح خلافت اسلامی برای همیشه با شکست مواجه شد.

دلیل این شکست این بود که اخوان‌المسلمین هیچ گونه الگو و نسخه دولت‌سازی اسلامی روزآمد برای مصر نداشتند و تصمیات کلان سیاسی و اقتصادی در دفتر ارشاد اخوان‌المسلمین گرفته می‌شد.

تصور اخوان‌المسلمین این بود که دولت‌سازی و کشورداری مانند اداره چند موسسه خیریه است زیرا تجربه آنان در طول این 85 سال منحصر به اداره همین موسسه‌ها بود.

از سوی دیگر نگاه اخوان‌المسلمین به جوامع اسلامی از یک منظر کاملا دینی بود و تصویر روشنی از دنیای پر راز و رمز امروز ندارند و این نگرش با عصر انفجار اطلاعات سازگاری ندارد.

لذا همچنانکه خلافت عمربن‌عبدالعزیز تنها 29 ماه بیشتر دوام نیاورد و سرانجام توسط امرای توطئه‌گر بنی‌امیه به طرز دردناکی مسموم شد، خلافت اخوان‌المسلمین مصر نیز تنها یک سال بطول انجامید و در نهایت با توطئه ارتش و لیبرال‌ها و باقی‌ماندگان رژیم سابق سرنگون شد.

سقوط دولت مستعجل اخوان‌المسلمین را که پس از 85 سال مبارزه خونین شکل گرفت، می‌توان یک تراژدی تاریخی سیاسی در عصر حاضر تلقی کرد که هزاران تحلیل نمی‌تواند پاسخ روشنی به چرائی این سقوط بدهد.
iman بازدید : 23 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
دعاى شب آخر شعبان و شب اول رمضان 

خدایا! این ماه مبارکى که قرآن در آن نازل گشته، آن قرآنى که راهنماى مردم شده و نشانه‌هاى روشنى از راهبرى و جدا کردن میان حق و باطل است فرا رسیده پس ما را در این ماه سالم بدار و آن را در حال آسانى و تندرستى از ما بگیر، اى که اندک را بگیرد و بسیار قدردانى کند، این طاعت اندک را از من بپذیر خدایا از تو خواهم که براى من به سوى هر کار خیرى راهى و از هر چه دوست ندارى سر را هم مانعى قرار دهى اى مهربانترین مهربانان!
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از فارس، بیاییم در لحظات آخر ماه شعبان این دعا را زمزمه کنیم: «اللهم ان لم تکن غفرت لنا فیما مضى من شعبان فاغفر لنا فیما بقى منه»؛ خدایا! اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته ما را نیامرزیده‌اى، در آن قسمت که از این ماه مانده بیامرز ما را.
 
لحظات به سرعت در حال سپری شدن است و مردم خداجوی بعد از دو ماه خودسازی و تهذیب نفس، برای رسیدن ماه بهار قرآن لحظه شماری می‌کنند، هر چند که دل کندن از ماه شعبان، ماه نبی خدا بسیار سخت است، اما شوق به ماه مهمانی خدا این وداع را آسان می‌کند.

*راهکار امام رضا(ع) برای درک بهتر روز پایانی ماه شعبان

امام رضا(ع) در ذیل روایتی برای درک بهتر ماه شعبان و آمده شدن برای ورود بهتر به ماه رمضان می‌فرمایند: هر که سه روز از آخر ماه شعبان روزه بدارد و به ماه مبارک رمضان وصل کند، حق تعالى ثواب روزه دو ماه متوالى براى او بنویسید.

همچنین ابوالصلت هروى روایت کرده است که در جمعه آخر ماه شعبان به خدمت ثامن الحجج(ع) رفتم، حضرت(ع) فرمود: اى ابوالصلت! اکثر ماه شعبان رفت و این جمعه آخر آن است پس تدارک و تلافى کن در آن چه از این ماه مانده است، تقصیرهایى را که در ایام گذشته این ماه کرده‌اى و بر تو باد که رو آورى بر آنچه برای تو نافع است و دعا و استغفار بسیار کن و تلاوت قرآن مجید بسیار کن و به سوى خدا از گناهان خود توبه کن تا آنکه چون ماه مبارک درآید، خود را براى خدا خالص گردانیده باشى و در گردن خود امانت مگذار و حق کسى را مگر آنکه ادا کنى و در دل خود کینه کسى را مگذار، مگر آنکه بیرون کنى و مگذار گناهى را که انجام می‌دادی، مگر آنکه ترک کنى و از خدا بترس و بر خدا در پنهان و آشکار امور خود توکّل کن و هر که بر خدا توکّل کند خدا او را بس است و در بقیه این ماه این دعا را بسیار بخوان:

«اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ»؛ خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته ما را نیامرزیده‌اى در آن قسمت که از این ماه مانده بیامرزمان، به درستى که حق تعالى در این ماه بندهاى بسیار از آتش جهنم براى حرمت ماه مبارک رمضان آزاد مى‌کند.

*دعاى شب آخر شعبان و شب اول رمضان

شیخ طوسی از حارث بن مُغَیْرَه نَضْرى روایت کرده که امام صادق(ع) در شب آخر شعبان و شب اوّل ماه رمضان مى‌خواند:

«اَللّهُمَّ اِنَّ هذَا الشَّهْرَ الْمُبارَکَ الَّذى اُنْزِلَ فیهِ الْقُرآنُ وَجُعِلَ هُدىً لِلنّاسِ وَبَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَالْفُرْقانِ قَدْ حَضَرَ فَسَلِّمْنا فیهِ وَسَلِّمْهُ لَنا وَتَسَلَّمْهُ مِنّا فى یُسْرٍ مِنْکَ وَعافِیَةٍ یا مَنْ اَخَذَ الْقَلیلَ وَشَکَرَ الْکَثیرَ اِقْبَلْ مِنِّى الْیَسیرَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ اَنْ تَجْعَلَ لى اِلى کُلِّ خَیْرٍ سَبیلاً وَمِنْ کُلِّ ما لا تُحِبُّ مانِعاً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

یا مَنْ عَفا عَنّى وَعَمّا خَلَوْتُ بِهِ مِنَ السَّیِّئاتِ یا مَنْ لَمْ یُؤاخِذْنى بِارْتِکابِ الْمَعاصى عَفْوَکَ عَفْوَکَ عَفْوَکَ یاکَریمُ اِلهى وَعَظْتَنى فَلَمْ اَتَّعِظْ وَزَجَرْتَنى عَنْ مَحارِمِکَ فلَمْ اَنْزَجِرْ فَما عُذْرى فَاعْفُ عَنّى یا کَریمُ عَفْوَکَ عَفْوَکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الرّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَالْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبدِکَ فَلْیَحْسُنِ التَّجاوُزُ مِنْ عِنْدِکَ یااَهْلَ التَّقْوى وَیا اَهْلَ الْمَغْفِرَةِ عَفْوَکَ عَفْوَکَ اَللّهُمَّ اِنّى عَبْدُکَ بْنُ عَبْدِکَ بْنُ اَمَتِکَ ضَعیْفٌ فَقیرٌ اِلى رَحْمَتِکَ وَاَنْتَ مُنْزِلُ الْغِنى والْبَرَکَةِ عَلَى الْعِبادِ قاهِرٌ مُقْتَدِرٌ اَحْصَیْتَ

خدایا! این ماه مبارکى که قرآن در آن نازل گشته، آن قرآنى که راهنماى مردم شده و نشانه‌هاى روشنى از راهبرى و جدا کردن میان حق و باطل است فرا رسیده پس ما را در این ماه سالم بدار و آن را در حال آسانى و تندرستى از ما بگیر، اى که اندک را بگیرد و بسیار قدردانى کند، این طاعت اندک را از من بپذیر خدایا از تو خواهم که براى من به سوى هر کار خیرى راهى و از هر چه دوست ندارى سر را هم مانعى قرار دهى اى مهربانترین مهربانان!

اى که گذشتى از من و از آن کارهاى زشتى که در پنهانى کردم، اى که مرا به سبب دست زدن

به گناهان نگیرى گذشت، گذشت ، گذشت تو را خواهانم اى بزرگوار! خدایا مرا پند دادى ولى من پند نگرفتم و از کارهاى حرام خود بازم داشتى ولى من بازنایستادم پس چه عذرى به درگاهت دارم، اى کریم! از من گذشت کن که عفوت و گذشتت را خواهانم، خدایا از تو آسودگى هنگام مرگ درخواست دارم و گذشت در وقت حساب را، گناه از بنده‌ات بزرگ است پس باید گذشت از جانب تو نیز نیکو باشد، اى شایسته پرهیزگارى و اى شایسته آمرزش عفوت و گذشتت را خواهانم، خدایا! من بنده و فرزند بنده و فرزند کنیز توام ناتوان و نیازمند مهر تو هستم و تویى که دارایى و برکت بر بندگانت فرو فرستى و تو چیره و توانایى کارهاى بندگانت را

اَعمالَهُمْ وَقَسَمْتَ اَرْزاقَهُمْ وَجَعَلْتَهُمْ مُخْتَلِفَةً اَلْسِنَتُهُمْ وَاَلْوانُهُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ وَلا یَعْلَمُ الْعِبادُ عِلْمَکَ وَلا یَقْدِرُ الْعِبادُ قَدْرَکَ وَکُلُّنا فَقیرٌ اِلى رَحْمَتِکَ فَلا تَصْرِفْ عَنّى وَجْهَکَ وَاجْعَلْنى مِنْ صالِحى خَلْقِکَ فِى الْعَمَلِ وَالاْمَلِ وَالْقَضاَّءِ وَالْقَدَرِ اَللّهُمَّ اَبْقِنى خَیْرَ الْبَقاَّءِ وَ اَفْنِنى خَیْرَ الْفَناَّءِ عَلى مُوالاةِ اَوْلِیاَّئِکَ وَمُعاداةِ اَعْداَّئِکَ وَ الرَّغْبَةِ اِلَیْکَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْکَ وَالْخُشُوعِ وَالْوَفاءِ وَالتَّسْلیمِ لَکَ وَالتَّصْدیقِ بِکِتابِکَ وَاتِّباعِ سُنَّةِ رَسُولِکَ

اَللّهُمَّ ما کانَ فى قَلْبى مِنْ شَکٍّ اَوْ رَیْبَةٍ اَوْ جُحُودٍ اَوْ قُنُوطٍ اَوْ فَرَحٍ اَوْ بَذَخٍ اَوْ بَطَرٍ اَوْ خُیَلاَّءَ اَوْ رِیاَّءٍ اَوْ سُمْعَةٍ اَوْ شِقاقٍ اَوْ نِفاقٍ اَوْ کُفْرٍ اَوْ فُسُوقٍ اَوْ عِصْیانٍ اَوْ عَظَمَةٍ اَوْ شَىءٍ لا تُحِبُّ فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ اَنْ تُبَدِّلَنى مَکانَهُ ایماناً بِوَعْدِکَ وَوَفآءً بِعَهْدِکَ وَرِضاً بِقَضاَّئِکَ وَزُهْداً فِى الدُّنْیا وَرَغْبَةً فیما عِنْدَکَ وَاَثَرَةً وَطُمَاْنینَةً وَتَوْبَةً نَصُوحاً اَسْئَلُکَ ذلِکَ یا رَبَّ الْعالَمینَ اِلهى اَنْتَ مِنْ حِلْمِکَ تُعْصى وَمِنْ کَرَمِکَ وَجُودِکَ تُطاعُ فَکَانَّکَ لَمْ تُعْصَ وَاَنَا وَمَنْ لَمْ یَعْصِکَ سُکّانُ اَرْضِکَ فَکُنْ عَلَیْنا بِالْفَضْلِ جَواداً وَبِالْخَیْرِ عَوّاداً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ صَلوةً داَّئِمَةً لا تُحْصى وَلا تُعَدُّ وَلا یَقْدِرُ قَدْرَها غَیْرُکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ»

شماره دارى و روزیشان را قسمت کرده و زبان‌ها و رنگهاشان را متفاوت کردى؛ آفرینشى پس از آفرینش دیگر و بندگانت دانش تو را ندارند و قدر تو را ندانند و همه ما نیازمند رحمتت هستیم، پس اى خدا! رو از من مگردان و مرا در کردار و آرزو و امور مربوط به قضا و قدر از شایستگان خلق خویش قرارم ده خدایا زنده ام بدار به بهترین وضع زندگى و بمیرانم به بهترین مردن (یعنى) با دوستى دوستانت و دشمنى با دشمنانت و رغبت به درگاهت و ترس و خشوع از تو و وفادارى و تسلیم بودن در برابرت و تصدیق کردن کتاب تو (قرآن ) و پیروى از روش پیغمبرت،

خدایا آنچه در دل دارم از شک و تردید یا انکار یا ناامیدى یا خوشى یا گردن فرازى یا اسراف در خوشگذرانى یا خودبینى یا خودنمایى یا شهرت جویى یا ایجاد دو دستگى یا دورویى یا کفر یا فسق یا گناه یا بزرگ طلبى یا چیزهاى دیگرى که تو دوست ندارى پس اى پروردگارا! از تو خواهم که آن را تبدیل کنى به ایمان به وعده‌ات و وفادارى به پیمانت و خوشنودى به قضا و قَدرت و پارسایى در دنیا و اشتیاق به آنچه نزد تو است و فضیلتى و آرامشى و توبه خالص، این را از تو خواهم اى پروردگار جهانیان! خدایا تو را به خاطر بردباریت نافرمانى کنند و به طمع جود و کرمت اطاعت کنند، پس گویا نافرمانیت نکرده‌اند و من با کسانى که نافرمانیت نکردند همه ساکنان زمین تو هستیم، تو بر ما به فضل خویش بخشنده باش و به نیکویى بازگردنده، اى مهربانترین مهربانان! و درود خدا بر محمد و آل او درودى همیشگى که به شماره و عدد درنیاید و اندازه‌اش نتواند جز تو اى مهربانترین مهربانان!
iman بازدید : 30 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
فواید گرسنگی چیست؟ 

زبان فرو بندد و آن را جز بدانچه به وی مربوط است، نگشاید؛ دل‏ خویش را از وسواس حفظ کند؛ آگاهی من از او و این را که او در زیر نگاه من است، پاس بدارد؛ و نور دیده‏‌اش، در گرسنگی باشد.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از ايسنا، گرسنگی در ادیان مختلف از جمله اسلام، یهود و مسیح جزء ارکان اصلی فریضه روزه‌داری به حساب می‌آید و فواید زیادی در جهت تکمیل نفس و شناخت خداوند برای انسان دارد.

در خصوص فواید جسمی و روانی روزه‌داری در متون مختلف بسیار سخن گفته شده است.

امام علی(ع) درباره فواید روحی این عمل می‌فرمایند: "گرسنگی کشیدن، چه نیکو یاری‏‌ای برای پاک‏دامنی است1".

همچنین از آن حضرت نقل شده که فرمودند: "گرسنگی کشیدن، چه نیکو یاری‏ دهنده‏‌ای بر سرکشیِ نفْس و شکستن عادت آن است2".

پیامبر خدا(ص) نیز در خصوص فواید روحی گرسنگی می‌فرمایند: "شیطان در درون آدمی‏زاده بسان خون، جریان می‏‌یابد گذرگاه‏‌های او را با گرسنگی ، تنگ کنید3".

همچنین در دیوان منسوب به حضرت علی(ع) چنین نقل شده که: "خود را گرسنه بدار که گرسنگی، از آثار پرهیزگاری است، آن‏که زمان درازی را گرسنگی کشد، سرانجامْ روزی (روز قیامت) سیر خواهد شد4".

در حدیث معراج نیز روایت جالبی آمده که: " پیامبر(ص) در شب معراج، از پروردگار خود خواست و چنین گفت: پروردگارا! مرا به کاری راه نمای که با آن به تو نزدیک شوم.

فرمود: «شبت را روز، و روزت را شب بدار».

پرسید: پروردگارا! چگونه چنین توان کرد؟

فرمود: «خواب خویش را نماز، و خوراک خود را گرسنگی قرار بده.

ای احمد! به عزّت و جلالم سوگند، هیچ بنده‏‌ای برایم چهار چیز را تضمین نمی‏‌کند، مگر این که او را به بهشت در می‏‌آورم: زبان فرو بندد و آن را جز بدانچه به وی مربوط است، نگشاید؛ دل‏ خویش را از وسواس حفظ کند؛ آگاهی من از او و این را که او در زیر نگاه من است، پاس بدارد؛ و نور دیده‏‌اش، در گرسنگی باشد.

ای احمد! کاش، شیرینیِ گرسنگی، سکوت، خلوت و آنچه را از آن به ارث برده‏‌اند، چشیده بودی!».

پرسید: پروردگارا! ارث گرسنگی چیست؟

فرمود: «حکمت، حفظ دل، تقرب به خداوند، اندوه دائم، کم‏ هزینگی برای مردم، حق‌گویی، و اهمّیت ندادن به این که در گشایش و آسانی می‏‌زید یا در سختی و دشواری.

ای احمد! آیا می‏‌دانی با کدام حالت و وقت، بنده به من تقرّب می‏‌جوید؟».

گفت: نه، ای پروردگار!

فرمود: «آن هنگام که گرسنه یا در حالت سجده باشد5".

منابع احادیث:

1- غرر الحکم، حدیث 9923، عیون الحکم والمواعظ، صفحه 493، حدیث 9103، دانش نامه احادیث پزشکی: 2 / 32

2- همان

3- عوالی اللآلی، جلد 1، صفحه 273، حدیث 97 و صفحه 325، حدیث 66، بحار الأنوار، جلد 70، صفحه 42 دانش نامه احادیث پزشکی:2/ 32

4- دانش نامه احادیث پزشکی: 2 / 32 الدیوان المنسوب إلی، صفحه 344، حدیث 269.

5- ارشاد القلوب، صفحه 199 و 200، بحار الأنوار، جلد 77، صفحه 22، حدیث 6 دانش نامه احادیث پزشکی: 2 / 34
iman بازدید : 26 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

کدام زن هیزم‌کش آتش جهنم است؟ 

در ادامه بیان برخی از معماها و سوالات قرآنی برای علاقه‌مندان این کتاب الهی در این بخش 10 پاسخ و پرسش قرآنی درباره "زنان و بانوانی" که در قرآن کریم از آنها سخن گفته شده است را مورد اشاره قرار می‌دهیم:
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از ايسنا،‌ پرسش و پاسخ قرآنی این هفته درباره "10 زنی" است که در قرآن کریم به انحاء مختلف درباره آنها سخن به میان آمده است.

در ادامه بیان برخی از معماها و سوالات قرآنی برای علاقه‌مندان این کتاب الهی در این بخش 10 پاسخ و پرسش قرآنی درباره "زنان و بانوانی" که در قرآن کریم از آنها سخن گفته شده است را مورد اشاره قرار می‌دهیم:

سوالات:

1- دختری که در محراب، برای او از جانب خدا، غذایی آورده شده که بود؟

2- به مادر کدام انبیاء وحی نازل شد؟

3- دو زن نمونه از نگاه قرآن؟

4- دو زن که در قرآن به زشتی از آنها نام برده شده، کدامند؟

5- کدام سوره نام یک زن است و کدام سوره به معنای «زنان» است؟

6- کدام سوره، درباره یک زن نمونه است و آن زن کیست؟

7- کدام سوره قرآن است که سفارش شده زن‌ها آن را بیشتر بخوانند؟

8- کدام زن است که هیزم‌کش آتش جهنم است و در قرآن به او اشاره شده است؟

9- در قرآن به دختر یکی از پیامبران اشاره شده که با عفت و حیا گام برمی‌داشت؟

10- زنی که بدون پدرومادر به دنیا آمد، که بود؟

پاسخ‌ها:

1- دختری که از جانب خدا برای او غذا آورده شد، حضرت «مریم» بود.

2- به «مادر حضرت موسی» وحی شده است.

3- دو زن نمونه در قرآن: « آسیه » زن فرعون و «مریم» مادر حضرت عیسی(ع) هستند.

4- دو زن بد در قرآن: «زن نوح» و «زن لوط» هستند.

5- سوره‌ای که به نام یک زن است، سوره «مریم» است و «نساء» سوره است که به معنای «زنان» است.

6- سوره‌ای که درباره یک زن نمونه است، «کوثر» است.

7- سوره‌ای که سفارش شده زن‌ها آن را بیشتر بخوانند، سوره «نور»است.

8- «زن ابولهب» هیزم کش آتش جهنم است.

9- در قرآن از دختر حضرت شعیب(ع) به عفت و راه رفتن با حیا یاد شده است.

10 - زنی که بدون پدر ومادر به دنیا آمد «حوا» زن حضرت آدم(ع) است.
iman بازدید : 32 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

جنجال عدم تقدير از خواهرزاده "بن لادن" در کويت! 

"نايف الحجرف" وزير آموزش و پرورش با ارسال نامه اي به "عايشه سليمان بوغيث" رسما از وي تقدير کرد لذا نيازي به جنجال آفريني اضافي و بهانه گيري وجود ندارد.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از نداي انقلاب، کویت به دنبال عدم تقدیر از خواهرزاده بن لادن از سوی القاعده تهدید شد.

اخبار رسيده از کويت حاکي از آن است که وزارت آموزش و پرورش اين کشور اجازه نداد که از دختر خواهر "أسامه بن لادن" رهبر سابق شبکه تروريستي القاعده تقدير کند.

گفته مي شود در پي عدم موافقت مسئولان وزارت آموزش و پرورش کويت با تقدير از "عايشه سليمان بوغيث" خواهرزاده "بن لادن"، سلفي هاي کويت خشمگين شده و موجي از اعتراضات را در فضاي مجازي عليه وزارت آموزش پرورش و مسئولان آن به راه انداختند.

به گفته سلفي هاي کويت، خواهرزاده "بن لادن" از دانش آموزان نمونه در کويت شده و لذا او بايد مانند ديگر دانش آموزان مورد تقدير قرار مي گرفت.

اين در حالي است که خبرگزاري رسمي کويت با انتشار خبري نوشت: "نايف الحجرف" وزير آموزش و پرورش با ارسال نامه اي به "عايشه سليمان بوغيث" رسما از وي تقدير کرد لذا نيازي به جنجال آفريني اضافي و بهانه گيري وجود ندارد.

قابل ذکر است "سليمان بوغيث" داماد خانوادگي "بن لادن" آوريل گذشته در ترکيه بازداشت و از سوي حکومت اين کشور به ايالات متحده آمريکا تحويل داده شد.

او طي چند سال گذشته يکي از برنامه ريزان و طراحان اصلي عمليات هاي تروريستي در نقاط مختلف جهان بوده است.
iman بازدید : 34 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

گوگل حلال راه اندازی شد 

این موتور جستجو که Halalgoogling نام دارد جایگزینی برای موتور های جستجوی کنونی است که نیاز مسلمانان را پاسخ نمی گوید.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از مهر، پژوهشگران پاکستانی یک موتور جستجوی اینترنتی اسلامی راه اندازی کرده اند که وب سایت های دارای محتوای ضد اسلامی را مسدود می کند.

این موتور جستجو به یک سیستم فیلترینگ خاص مجهز است که بر اساس قوانین شرع اسلام، محتوای حرام را  مسدود می کند.

این سیستم برای احترام به فرهنگ اسلامی طراحی شده است.

این موتور جستجو که Halalgoogling نام دارد جایگزینی برای موتور های جستجوی کنونی است که نیاز مسلمانان را پاسخ نمی گوید.

طراحان این موتور جستجو می گویند هر کسی حق دارد از امکاناتی که اینترنت عرضه می کند لذت ببرد، آموزش بییند و از آن برای کار استفاده کند. همه می توانند از نتایج دستاوردهای علمی، ادبیات مختلف، اطلاعات فنی، خدمات تجاری، تولید و غیره بهره مند شوند.

با این حال این حق باید بر اساس دین و شرع و منافع خواهران و برادران دینی ما باشد از این رو محققان مسلمان با طراحی این موتور جستجو اطمینان می دهند محتوای قرار گرفته در دسترس مسلمانان برخلاف اصول دین اسلام نیست.
iman بازدید : 23 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
شرب خمر هفتگی جایز است؟ 

ما معمولاً وقتی به ضرر و زیان یک خوردنی یا نوشیدنی می‌اندیشیم، فقط بدن و حالات خود را در نظر می‌گیریم! هر چند که انسان هنوز بدن و روان خود را نیز کامل نشناخته است و از نظر دانشمندان علوم تجربی، انسان هم چنان موجود ناشناخته است.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از جام نيوز، عده ای آگاهانه یا نا آگاهانه شبهه ای را طرح می کنند که ایا شرب خمر به مقدار کم و هفته ای جایز است باید دقت کرد که شرب خمر نه فقط هفته‌ای یک بار، بلکه حتی یک جرعه در تمامی طول عمر نیز حرام است، حتی اگر اندکی سرگیجه نیز نیاورد، چه رسد به مستی.

خداوند متعال است جهان، انسان، نباتات و از جمله میوه‌ها و گیاهانی را که شراب از آنها گرفته می‌شود خلق نموده و اوست که می‌داند هر کدام از مخلوقاتش دارای چه مشخصات و ویژگی‌هایی هستند و چه تأثیر و تأثرهایی بر یک دیگر دارند. لذا کلیه‌ی حلال‌ها و حرام‌های الهی بر همین قاعده‌  و از منشأ علم و حکمت الهی است. پس هر چه که به انسان ضرر و زیان داشته باشد حرام شده است.

البته نباید گمان کرد که «ضرر» الزاماً فقط همان چیزی است که ما تا کنون شناخته‌ایم، مثل آن که می‌گویند: «شراب مستی می‌آورد».

شرب خمر هم چنان حرام بوده و هست و خواهد بود. هر چند که علم بشری به برخی از مضرات آن پی‌برده یا نبرده باشد. البته علم امروز بشری به بسیاری از مضرات شراب (الکل طبیعی) پی‌برده است که شاید در قرون گذشته ناشناخته بوده است، به همین خاطر است که حتی در جهان غرب، به رغم آن که تولید، توزیع و مصرف شراب به هر میزانی بلامانع است، سخت‌گیری‌های شدیدی قائل شده‌اند و هر روز بر دامنه‌ی آن می‌افزایند. به عنوان مثال اگر کسی هر گونه تخلفی در رانندگی کند و یا جزئی‌ترین تصادفی داشته باشد، ابتدا میزان الکل در خونش سنجیده می‌شود و اگر وجود داشت با جریمه‌های سنگینی مواجه می‌گردد، هر چند کاملاً هوشیار باشد. در برخی از ایالات کانادا، حمل شرابی که درب بطری آن باز شده باشد نیز در خودرو و به هنگام رانندگی جرم است و ... .

ما معمولاً وقتی به ضرر و زیان یک خوردنی یا نوشیدنی می‌اندیشیم، فقط بدن و حالات خود را در نظر می‌گیریم! هر چند که انسان هنوز بدن و روان خود را نیز کامل نشناخته است و از نظر دانشمندان علوم تجربی، انسان هم چنان موجود ناشناخته است.

ضرر بدنی نیز فقط محدود به «مستی یا زخم معده» نیست. از ایجاد ضایعه در سلول‌ها، عصب‌ها، عروق گرفته تا ضایع شدن اخلاق، اعتماد به نفس، کنترل و ... همه ضررهایی است که گاه عواقب آنها به مراتب بدتر از مستی است؛ اما لازم است بدانیم که «ضرر و زیان فعل حرام» فقط منحصر به جسم و روان شخص مصرف کننده یا مرتکب فعل حرام نمی‌باشد. نه تنها جهان مجموعه‌ای به هم پیوسته است که تمامی اجزای آن با یک دیگر مرتبط بوده و در هم تأثیر و تأثر دارند، بلکه انسان نیز موجود منفردی نیست و همه رفتارهای آحاد آن در تمامی شئون زندگی‌شان تأثیر می‌گذارد.

کافی است مطالعه‌ی اندکی داشته باشیم که همین شراب، هر چند که میزان مصرفش به حدّی باشد که مستی نیاورد، چه نقش و آثار سویی در عرصه‌های متفاوت اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی و امنیتی دارد. پس اگر خداوند علیم و حکیم ارتکاب به فعلی را حرام نمود، با در نظر گرفتن آثار سوء آن در همه شئون زندگی فردی و اجتماعی انسان و جامعه بوده است.

iman بازدید : 26 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

ارائه ۵۰ مدل چادر در نمایشگاه قرآن 

در بخش عفاف و حجاب در این دوره از نمایشگاه حدود ۵۰مدل چادر متنوع عرضه می‌شود. دوخت و برش رایگان و همچنین آموزش دوخت چادر در قسمت‌های جنبی این بخش ارائه می‌شود.
به گزارش شيعه آنلاين،‌ معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: در بخش عفاف و حجاب در این دوره از نمایشگاه قرآن حدود ۵۰مدل چادر متنوع عرضه می‌شود همچنین ژورنال ویژه چادر باارائه طراحی پوشش‌های مختلفی از چادر تا پایان ماه رمضان منتشر می‌شود.

حمید شاه‌آبادی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفت‌وگو با تسنیم توضیحاتی پیرامون بخش «عفاف و حجاب» بیست‌ویکمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم ارائه کرد.

شاه‌آبادی گفت: بخش عفاف و حجاب در این دوره از نمایشگاه با محوریت معرفی و تبلیغ چادر به عنوان حجاب برتر برگزار می‌شود.

معاون هنری وزیر ارشاد در ادامه توضیحات خود افزود: در بخش عفاف و حجاب در این دوره از نمایشگاه حدود ۵۰مدل چادر متنوع عرضه می‌شود. دوخت و برش رایگان و همچنین آموزش دوخت چادر در قسمت‌های جنبی این بخش ارائه می‌شود.

معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این بخش از سخنان خود تصریح کرد: امیدوار هستم ژورنال ویژه چادر تا پایان ماه مبارک رمضان منتشر شود که در آن نحوه‌های مختلف و متنوع طراحی پوشش چادر توضیح داده شده است که تا پایان ماه در دسترس علاقه‌مندان قرار می‌دهیم.

وی در این بخش از سخنان خود توضیح داد: سلایق مختلفی برای استفاده از چادر وجود دارد، عده‌ای می‌خواهند چادر سر کنند اما به خاطر دشواری‌های چادر سنتی دچار مشکل می‌شوند؛ برای استفاده ساده‌تر از چادر، مخصوصا برای بانوانی که حضور بیشتری در جامعه دارند، طرح‌های مختلف می‌تواند کاربردی و مورد استفاده باشد.

شاه‌آبادی در پایان عنوان کرد: سعی شده است در ژورنال و چادرهای مختلفی که در بخش عفاف و حجاب ارائه می‌شود، در مقایسه با چادر سنتی از استفاده راحت‌تری برخوردار باشد.
iman بازدید : 29 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

در جستجوي خدا 

گروه هشت بهشت
به نام مهربانترین
In the name of the most compassionate
 
مردی باخود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن
He murmured:
oh God ...
speak to me
 
یه سمار شروع به خواندن کرد... اما مرد نشنید!!
astarling started singing but he didn"t hear
 
مرد فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن...آذرخش در آسمان غرید اما مرد اعتنایی نکرد!!
He howled;My God!speak to me...
The thunderblot boomed ;but he didn"tcare!

مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: پس تو کجایی؟؟؟
بگذار تا تو را ببینم
He wondered around and said:
wher are you??
Let me see you..."
 
ستاره ای درخشید اما مرد ندید!!
Astar sparkled,but he didn"t see!!
 
مرد فریاد کشید خدایا یک معجزه به من نشان بده
کودکی متولد شد اما مرد باز توجهی نکرد!!
He shouted :"I need a miracle!"
Ababy got born ...But again ,the man didn"t care!
 
مرد درنهایت یأس فریاد زد:خدایاخودت رابه من نشان بده وبگذارتوراببینم...ازتوخواهش میکنم
پروانه ای روی دست مرد نشست!واوپروانه راپراند وبه راهش ادامه داد
He yelled out despairingly :oh God !!
show me yourself!...
Let me see you!...
I bey you please
A butterfly settled on his hand!
But,he shooed it away and continued his way...
 
ماخداراگم میکنیم درحالی که اودرکنار نفسهای ما جریان دارد
We miss God while he flows though our every breath....
 
خدااغلب درشادیهای ما سهیم نیست...تا به حال چند بارخوشی هایت راآرام وبی بهانه به اوگفته ای؟؟!!!
تا به حال به او گفته ای که چقدرخوشبشتی؟
که چقدرهمه چیز خوب است....که چه خوب که اوهست...
We mostly do not share our happiness with him...
How many times have you whispered about your joys to him?calm and without any excuse to do so...
How many times have you told him How fortunate you are...
How excellent is everything...
And...How wonderful is to have him...
 
خداهمراه همیشگی سختی ها وخستگی ای ماست
زمانی که خسته ودرمانده به طرفش میرویم
He is continuously along our hardships,
whil we face him drained and helpless..
 
خیال میکنیم تنها زمانی که به خواسته خود برسیم اومارادیده وحس کرده
But we think ,only when we raeched our goals,
is when we are noticed by him
 
اما گاهی بی پاسخ گذاشتن برخی ازخواسته های ما نشانگر لطف بی اندازه ی اوبه ماست
But ...
sometimes, when we are left with no answer in some
cuses,it"s because of his andless kindness toward us.
 
خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد
به عشق ایمان دارم حتی اگر آن راحس نکنم
و به خداایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد
(دیوار نوشته ای مربوط به ویرانه های جنگ جهانی)
I believe in sun even if it doesn"t shine....
I believe in love even if i don"t feel it....
And i believe in God even in his silence
 
تا خداهست جایی برای نا امیدی نیست
Till God is;Desperation has no-where
iman بازدید : 28 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
غار اصحاب کهف 

به گزارش شیعه آنلاین، خداوند متعال در قرآن کریم فرمود "نحن نقصّ عليک نبأهم بالحَقّ إنّهم فتية آمَنوا بِربّهِم وَزدناهم هُدًى". سه نظریه تاریخی در مورد محل غار اصحاب کهف وجود دارد. دسته‌ی اندکی از تاریخدانان محل این غار را در کشور مصر می‌دانند. تعداد کمی از کارشناسان مسائل تاریخی نیز محل این غار را در کشور آذربایجان باکو می‌دانند.

اما دسته سوم که شامل اغلب تاریخدانان و کارشناسان مسائل تاریخی می‌شود، محل این غار را کشور اردن می‌دانند. این غار در حال حاضر در 20 کلیومتری جنوب غربی شهر «امان» پایتخت اردن قرار دارد و به یکی از پربازدید ترین نقاط گردشی این کشور تبدیل شده که روزانه هزاران گردشگر از سراسر جهان را به خود جذب می‌کند.
 

        

      

      

iman بازدید : 29 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

اعتراف عمر به غاصب بودن خود و برتری علی (ع) 

قال عمر بن خطاب: 'لو لا على لهلک عمر'
اگر على نبود عمر هلاک مى گرديد
 
و 'لا بقيت لمعضلة ليس لها ابوالحسن عليه السلام'
من در هيچ مشکلى نباشم مگر اين که على حضور داشته باشد
 
و 'لا يفتين احد فى المسجد و على حاضر'
هيچکس حق ندارد با حضور على عليه السلام در مسجد فتوى دهد
 
و 'اقضا کم على'
در قضاوت على از همه داناتر است
 
و 'لا ابقانى الله بارض لست فيها يا ابا الحسن!'
(در وقتی که عمر قضاوت اشتباهی کرد این کلام گفت) يا على! خدا مرا بعد از تو نگه ندارد
 
و 'لا ابقانى الله بعدک يا على'
يا على! خدا مرا بعد از تو نگه ندارد
 
و 'أللهم لا تنزل بى شديدة الا و ابوالحسن الى جنبى'
خداوندا! براى من مشکلى نرسان، مگر اين که على در کنارم باشد

منابع: شرح ابن ابى الحديد ج ١ ص ٤ مقدمه، و ص ١٨ مناقب خوارزمى ص ٤٨ و ٥٨ و ٦٠ طبقات ابن سعد ص ٨٦٠ تاريخ ابن عساکر ج ٢ ص ٣٢٥ الصواعق ص ٧٦ الغدير ج ٣ ص ٩٧ و ٩٨ از دهها مدرک ديگر اهل سنت.
------------------------------------------------
نکته: هدف از بیان این مطالب اثبات اعتراف عمر به حقانیت امیرالمومنین علی (ع) هست و با توجه به اینکه خلیفه پیامبر باید داناترین شخص روی زمین باشد که بارها عمر به نادانی وجهالت بی لیاقتی خود اعتراف کرده این مطلب شبهه نشود که فکر کنیم عمر به حضرت علی (ع) احترام کرده بلکه به وقتی در کارها مانده به حماعقت خودش اعتراف کرده است.

iman بازدید : 52 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
رسانه در قبال ملت بحرین مسئولیتی بزرگ دارد 


به گزارش شیعه آنلاین، در پی حوادث وقوع جنایت های ضد بشری توسط نیروهای ارتش رژیم بحرین با حمایت و پشتیبانی ارتش عربستان و امارات متحده عربی، دفتر آیت الله حاج سید "صادق حسینی شیرازی" با صدور بیانیه ای، تمام آنچه را که در بحرین جریان دارد را محکوم و آن را زیر پاگذاشتنِ بدیهی ترین حقوق شهروندان خواند و این گونه برخورد با خواسته ی شهروندان را از نظر ادیان و قواعد و اصول انسانی محکوم دانست.

متن پیام به این شرح است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
إنا لله وإنا إلیه راجعون
 
قال الله تبارک و تعالی: «وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا» (سوره إسراء، آیه 33)

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «من سمع منادیاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم؛ هرکس بانگ کسی را بشنود که از مسلمانان مددخواهی می کند و پاسخش ندهد و به یاری اش نشتابد مسلمان نیست».

قلع و قمع و سرکوب نمودن بر ضد ملت هوشمند و ارجمند بحرین که خواهان حقوق مشروع و قانونی خویش هستند، زیر پا گذاشتن آشکارِ ساده ترین حقوق هر ملت است که مورد اتفاق عقلای جهان می باشد و هر دین و آیینی چنین حق کشی را محکوم می نماید.

تظاهرات مسالمت آمیز برای رسیدن به مطالبات مشروع، حق هر انسان در هر زمان و مکان است، اما دشمنان ملت ها هماره صدای ملت ها را برای نیل به آزادی و حقوق مشروع شان در گلوها خفه می کنند.

امروز همگان می بینند که اوباش، مزدوران، گروه های تکفیری و تروریست های مسلح به سلاح سرد و چماق در برخورد با شهروندان بی دفاع از سوی پلیس و نیروهای امنیتی حمایت می شوند و از دیگر سو فریاد حق طلبی آنان با گلوله پاسخ داده می شود. این شرایط فریادی است رسا که درخواست جامعه ی بین الملل و نهادهای آن را به دخالت به منظور حمایت از ملت و فشار آوردن از طریق رسانه و دیپلماسی برای متوقف کردن جنایات در حال وقوع فرا می خواند.

نباید فراموش کرد که رسانه در قبال ملت مظلوم و بی پناه بحرین مسئولیتی بزرگ دارد.

مسلمانان و پرورش یافتگان مدرسه ی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیز باید به مسئولیت انسانی خود توجه کنند و در کنار مظلومان و ستمدیدگان بایستند و از این آموزه ی رسول خدا صلی الله علیه وآله غافل نباشند که فرمودند: «من أصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم؛ هرکس (هر مسلمانی) صبح کند و به امور مسلمانان [بی توجه باشد و بدان] اهمیت ندهد مسلمان نیست».

در پایان برای شهیدان این حوادث رحمت و مراتب عالی و برای مجروحان شفای عاجل و برای بازماندگان آنان صبر و اجر الهی را مسئلت داریم.
 
هشتم ماه ربیع الثانی 1432ق.
دفتر  آیت الله حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی
کربلای معلی
iman بازدید : 21 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

اهل سنت کشورمان از تبلیغات وهابیت در امان نمانده ‌اند 


به گزارش شیعه آنلاین، اين روزها اخبار اعتراضات و فريادهاي مردم کشورهاي عربي اسلامي در برابر ظلم و ستم حاکمان، فساد آنها و وابستگانشان را جهانیان از صفحه تلويزيون ها مي بينند و مي شنوند. 

در همین حال در عربستان سعودي شيعيان با کمترين امکانات و در جو خفقان و سرکوب به ميدان آمده اند و خواهان آزادي و عزت اسلامي هستند. عزتي که با استقرار حکومت آل سعود وهابي سال هاست به تاراج رفته و در برابر آن انبار هاي عربستان پر شده از سلاح هاي مرگبار که بر عليه مردم مورد استفاده قرار مي گيرد. 

امروزه اندیشه وهابیت که عقيده حاکمان سعودي است به عنوان یک فرقه ضاله به گونه‌ای دست به تخریب اسلام اصیل و ناب محمدی (ص) زده که سراسر جهان با توجه به اعمال و رفتار این گروه افراطی دین اسلام را به عنوان دینی خشک ‌و خشن که هیچ‌ گونه انعطاف و مهربانی در آن وجود ندارد تلقی می‌کنند. از این جهت بر تمامی مسمانان جهان است تا با جدا نمودن صفوف خود از این گروه ضاله، ماهیت آن را در جهان افشا نمایند تا بر همگان واضح و روشن شود که وهابیت وصله ناهمگونی است که هرگز به اسلام ناب نخواهد چسبید. 

با شورش مردمي و اعتراضات به حق مسلمانان شيعه و سني عربستان مي رود تا به لطف الهي و به زودي زود حکومت آل سعود و فرقه گمراه  وهابيت نابود شود. با توجه به رخدادهاي اخير کشورهاي اسلامي به ويژه عربستان سعودي، خبرنگار افتخاری ما گفتگویي با  حجة الاسلام و المسلمين "عباس جعفري" کارشناس ارشد تاريخ صورت داد که متن کامل آن به شرح ذیل است:
 
لطفا خصوصیات و ویژگی‌های فرقه‏ي وهابیت در زمان حاضر را توضيح دهيد؟
وهّابیت در زمان حاضر، دیگر آن وهّابیت خشن در دهه‌هاى نخستین قرن بیستم میلادی نیست که در راه استقرار حاکمیت خويش، با کمک اربابان قدرتمند خود مانند انگلستان هرگونه صداى مخالف مانند آل‌رشید در کویت که مورد حمایت عثمانیان بود و شرفاى مکّه را سرکوب نمود، بلکه وهّابیت کنونى، حاکمیتى به ظاهر مهربان با مردم و متمایل به دسترسى به آخرین پیشرفت‌هاى علمى و صنعتى جهان و مظاهر نوین تمدن و رفاه تبدیل شده است! البته عوامل فريب خورده، دست پرورده و خشن وهابيت مانند: طالبان و القاعده در مناطق مختلف جهان مثل پاکستان و افغانستان و عراق و غیره از انجام هرگونه جنايت و کشتار نسبت به مسلمانان و شيعيان کوتاهي نمي کنند.

به نظر می‌رسد حاکمان وهابی باید منابع مالی قابل توجهی در اختیار داشته باشند؟
کاملاً درست است، البته این منابع همه از قدرت نفت و ثروت فراوان کشور عربستان است که به اعتراف کشورهاى صنعتى دنیا، آل سعود وهابی بر بیش‌ ترین و بزرگ ‌ترین مخزن‌هاى نفت جهان تسلط دارد.

مرکز اصلي پيدايش و گسترش مذهب وهابیت در عربستان سعودی است و به نظر می‌رسد سرنوشت مردم و کشور عربستان به نوعی با این فرقه گره‌ خورده باشد. لذا با توجه به مسائل جديد منطقه مانند شورش ها و اعتراضات، آیا این مطلب را تأیید می‌کنید؟
امروزه منافع بخش عمده‌اى از مردم عربستان با خاندان سعودى گره خورده است، از این رو حفظ آل‌ سعود و تسلّط آنان بر امور کشور و شئون مملکتى با هر قیمت، در درجه اولِ اهمیت قرار گرفته است. جمعیت خاندان آل ‌سعود که بیش از چهار هزار نفر است عمده مشاغل و پست‌هاى کلیدى را در سراسر کشور وسیع و پهناور عربستان در دست دارند. از طرف دیگر در مرکزیت وهابی‌ها عربستان، پادشاه یا همان مَلِک، حاکم مطلق است و هیچ کس حق عزل او را ندارد و تاکنون که بیش از هفتاد سال از تأسیس حکومت آل‌ سعود مى‌گذرد، هیچ‌ گونه قانونی که در برابر اراده پادشاه قرار داشته باشد، وضع نشده است! اميدواريم با اعتراضات وسيع مردمي و امدادهاي الهي اين غول نکبت بار منطقه سرنگون و مردم مسلمان و ستم ديده و مظلوم از شر آن رها شوند.

مذهب رسمی کشور عربستان چه مذهبی است؟
مذهب رسمى کشور عربستان، سنّى حنبلى است که بر اساس تعالیم "محمد بن‌ عبدالوهّاب" اداره مى‌شود و فقط یک اقلیّتى حدود پانزده درصدی در منطقه شرقى مانند قطیف، احساء، دمام و ظهران و غیره شیعه هستند و خاندان "محمد بن ‌عبدالوهّاب" که به «آل‌الشیخ» معروف شده‌اند، پست‌هاى مهم فتوا، ارشاد، تبلیغات، آموزش مذهبِ وهّابیت و مانند آن را در دست دارند.

"محمد بن‌ عبدالوهاب" چگونه توانست ریشه‌های حکومت وهابی‌ها را در عربستان شکل دهد؟

"محمد بن ‌عبدالوهّاب نجدى تمیمى" در سال 1115 هـجری در عُیینه که یکى از مناطق نجد در جزیرة العرب است به دنیا آمد. او مدت‌ها زیر نظر پدر، برادر و استادان خود علوم حدیث، تفسیر قرآن و تاریخ، به ويژه آثار ابن تيميه را فرا گرفت تا اینکه پدرش در سال 1153 هـجری از دنیا رفت. او مسافرت‌هاى متعددى انجام داد و سرانجام در سال 1160 هـجری رهسپار«درعیه» شد و با "محمد بن‌ سعود" حاکم منطقه آشنا و آراء و پندارهاى خود مبنى بر دعوت به توحید خالص و سلفى‌گرى را مطرح و او را مجذوب خود کرد و پیمان محکمى با هم امضا نمودند.

آيا متن پیمان‌نامه موجود است؟ لطفا مفاد آن را توضيح دهيد؟

بله، بر اساس این پیمان تقسیم کارى صورت گرفت، یعنى سمت سازمان‌دهى و رهبرى نیروها و نصب والى و حاکم براى مناطق به عهده "محمد بن ‌سعود" و سِمَت فتوا دادن، قضاوت و نصب قاضى براى مناطق و اجراى حدود، تعزیرات و جمع و نظارت بر توزیع بیت‌المال بر عهده "محمد بن‌ عبدالوهّاب" گذاشته شد. در سایه این پیمان و اتحاد بین "محمد بن‌ عبدالوهّاب" به عنوان امام الدین (العقیدة) و محمد بن ‌سعود به عنوان امام السیف (الجیش) با هدف گسترش توحید و مبارزه با بدعت‌ها، حمله به مردم روستاها و شهرها آغاز شد و قریب شصت‌سال این وحدت و همکارى ادامه پیدا کرد.

در طول این شصت ‌سال "محمد بن ‌عبدالوهاب" چه برنامه‌هایی را دنبال می‌کرد؟ لطفا به زمان مرگ او هم اشاره بفرمایید؟

در طول این مدت "محمد بن‌ عبدالوهّاب" با تمسّک به ظواهر بعضى از آیات و احادیث، تمامى مخالفان خود را کافر و مشرک خطاب مى‌کرد و فتواى قتل آنان و مصادره اموالشان را صادر مى‌نمود. او پس از تألیف کتاب‌هاى متعدد و تربیت شاگردان و طرفداران زیاد در سال 1206هـ. درگذشت و در درعیه به خاک سپرده شد.

آیا مبانی فکری "محمد بن عبدالوهاب" و توجیهات او برای کافر قلمداد نمودن مخالفان خود همین توجیهاتی است که وهابی‌ها برای مرتد نمودن دیگران به کار می‌بندند؟
به نکته خوبی اشاره کردید. در اینجا به عمده‌ترین مبانی فکری عبدالوهاب اشاره می‌کنم تا همان‌طور که شما هم فرمودید معلوم شود دستاویز وهابی‌ها برای مشرک خواندن دیگران همان مبانی فکری محمد بن عبدالوهاب است. یکی از این موارد بحث توحید است که او معتقد است معناى «لااله الاالله» برائت جستن از هر معبودى غیر از الله و اخلاص کامل به خداى یگانه است و هرکسى که به غیر خداوند متوسل شود مشرک است، زیرا از غیر خدا طلب کمک و یارى کرده است. در بحث «شفاعت» هم می‌گوید درخواست شفاعت از پیامبر و اولیاى الهى جائز نیست و بدعت است. یا در بحث «قبور» معتقد است ساختن بنا روى قبر و نذر و نیاز و مانند آن شرک و بدعت است. در باب«جنگ و جهاد» هم می‌گوید هرکسى که دعوت به توحید خالص را نپذیرد و با آن مخالفت کند، مال او حلال و خونش هدر است. چنان که قبلا هم گفتم "محمد بن عبد الوهاب" بيشتر اين افکار و عقائد را از آثار و کتاب هاي ابن تيميه آموخته بود. جنگ‌هاى حکّام آل‌سعود و وهّابیان در حمله به مکّه، مدینه، عراق (نجف و کربلا)، یمن و سوریه بر این اساس بوده است. البته علما و دانشمندان شیعه پاسخ‌هاى مناسبى به ادعاهاى وهّابیان داده‌اند که فهرست مفصلي از کتابها و منابع نوشته شده بر عليه وهابيت موجود است.

آیا در حال حاضر نقاطی از عربستان هم هستند که از برنامه‌های مذهبی آل‌سعود تبعیت نکرده باشند. منظورم این است که آیا وهابی‌ها بر تمام نقاط عربستان سیطره دارند؟
ببینید پس از آغاز و استمرار دعوت وهّابیان و استقرار حاکمیت آل‌سعود، بیشتر سرزمین‌هاى مردم مسلمان جزیرة العرب مانند شهرهاى مکّه، مدینه، طائف، دمام، نجران، بریده، الکبار، هفوف، جدّه، تبوک، ریاض، قطیف، الأحساء و مناطق دیگر به تصرف و اشغال حاکمان سعودى در آمد و به اجبار آیین وهّابیان رسمیت یافت، ولى تعدادى از مسلمانان مناطق شرقى مانند قطیف، احساء، عسیر و نجران که قبلاً شیعه اثنا ‌عشرى بودند، تسلیم نشدند و هنوز هم مراسم دینى و مذهبى را طبق اعتقاد خود (شيعه)عمل مى‌کنند.

وهابی‌ها از چه شیوه‌هایی برای گسترش شعائر مذهبی خود استفاده می‌کنند؟

وهابی‌ها نسبت به آیین‌ها و شعایر مذهبى سخت‌گیرى زیادى دارند و با تعمیر و ساختن قبور پیامبران، زیارت قبور اموات، توسل به اولیاى الهى، نذر براى مردگان، طلب شفاعت و بزرگداشت آنها به طور جدّى برخورد مى‌کنند. تمامى کتاب‌ها، مجلات و سخنرانی خطیبان در مساجد، به ویژه مسجدالحرام و مسجدالنبى (ص) که چاپ و منتشر مى‌شود، درباره مباحث توحید و شرک، بدعت و نهى مردم در استفاده از دعا و توسّل و شفاعت است.

به نظر می‌رسد اوج گسترش شعائر مذهبی وهابیت در موسم فریضه حج انجام می‌گیرید؟

کاملاً درست است. به دلیل اهمیتى که مسأله حج در بین مسلمانان جهان دارد و همه ساله میلیون‌ها زن و مرد مسلمانِ عاشق حضور در مراسم عبادى ـ سیاسى حج و زیارت قبر مقدّس پیامبرگرامى(ص) و صحابه ایشان و بازدید از مکان‌های تاریخى عازم عربستان مى‌شوند، حاکمان سعودى وزارت خانه مستقلى به نام «حج» تشکیل داده‌اند که وظیفه اساسى و مهم آن رسیدگى به مسائل حج و حجّاج است. تمامى علما و دانشمندان وهّابى، باید آمادگى کامل در جهت برگزارى مراسم را داشته باشند و احکام و سؤالات شرعى حاجیان را طبق مذهب وهّابیت پاسخ گویند. البته اداره ي حرمین شریفین یعنی مکّه و مدینه از وظایف عمده وزارت حج و شؤونات اسلامى است. این وزارت خانه به طور منظّم کتاب‌ها و مجلاتى براى معرفى مکان‌هاى تاریخى و اعمال مذهبى مسلمانان طبق مذهب وهّابیت چاپ، منتشر و توزیع مى‌کند.

غیر از اداره ي حرمین شریفین چه نهادهای دیگری زیر نظر وزارت خانه حج قرار دارد؟

مؤسسات و نهادهاى متعددى مانند: مجلس شوراى الدعوة و الارشاد، المجلس الاعلى و الشؤون الاسلامیة، ریاسة شؤون الحرم المکّى والحرم المدنى، دور الحج فى نشرة الدعوة، هیئة الأمر بالمعروف و النهى عن المنکر، و چندین مجموعه دیگر از مجموعه‌هایی هستند که زیر نظر وزارت حج فعالیت مى‌کنند و هر کدام به سهم خود با برپایى جلسات، سخنرانى‌ها در داخل و خارج کشور، تألیف کتاب و چاپ نشریات و توزیع و اهداى آنان به ویژه در ایام حج یعنی ماه‌هاى ذى القعده و ذى الحجه، به وظایف خود عمل مى‌کنند.

وهابی‌ها در عربستان برای نهادینه کردن مبانی فکری خود مراکز علمی متعددی را تأسیس کرده‌اند. آیا از دانشگاه‌ها و مراکز علمی آنها آمار دقیقی در دست داریم؟
بله، آمار به خوبی نشانگر گستره فعالیت‌های علمی وهابی‌ها است که من در این‌جا نگاه کوتاهی از این مراکز علمی به خوانندگان رسا ارائه خواهم داد. یکی از این مراکز علمی«جامعة ام‌القرى» است که در مکه واقع شده است. این دانشگاه در سال 1369 هـجری ابتدا به صورت کلية الشریعة تأسیس و در سال 1401 هـجری با موافقت مجلس الوزراء به جامة ام‌القرى تغییر نام داد. هدف از تأسیس این دانشگاه، آموزش زبان عربى و گسترش فرهنگ اسلامى براى برادران و خواهران مى‌باشد و در شهرهاى جدّه و طائف نیز شعبه دارد. دانشکده‌هاى کلیة الشریعة، مرکز البحوث العلمى، احیاء التراث الاسلامى، مرکز البحوث النفسیة و التربویة و چندین مرکز دیگر از مجموعه‌هایی هستند که زیر نظر این دانشگاه فعالیت مى‌کنند. این دانشگاه تاکنون کتاب‌ها و مجلات متعددى را چاپ و منتشر کرده است. 

یکی دیگر از این مراکز علمی الجامعة الاسلامیة است که در مدینة منوّرة فعالیت می‌کند. این دانشگاه هم در سال 1380 هـ براى خدمت به جهان اسلام و کمک به آموزش و تربیت علما و مبلّغان مذهبى در شهر مدینه تأسیس شد که تاکنون فعالیت‌هاى فراواني در زمینه چاپ و نشر کتاب و مجله انجام داده است.

از دیگر دانشگاه‌ها می‌توان از دانشگاه الامام محمدبن‌سعود الاسلامیة را نام برد که در سال 1394 هـ با هدف خدمت به جهان اسلام در زمینه بحث‌هاى اسلامى و گسترش و تبلیغ آن در کشورهاى گوناگون تأسیس شد که دانشکده‌هاى مهم کلیة اللغة العربیة، کلیة اصول الدین، کلیة العلوم الاجتماعیة، المعهد العالى للقضاء و مرکز البحوث وابسته به آن هستند که کتاب‌ها و مجلّات گوناگونى در زمینه اهداف خود چاپ و توزیع نموده‌اند. دانشگاه الملک سعود از دیگر دانشگاه‌های این کشور است که از سال 1398 هـ. در زمینه مباحث تربیتى، اقتصادى، ادبى، ادارى، بیمارستانى و سایر علوم فنى مانند زراعت و هندسه تأسیس شد و آثار و تألیفات زيادي به زبان‌هاى عربى و انگیسى منتشر نموده است. دانشگاه جامعة الملک‌ عبدالعزیز هم از سال 1405 هـ. تأسیس و در زمینه مباحث اقتصادى و ادارى و آداب و علوم انسانى و زمین شناسى، هندسه و مانند آن فعالیت مى‌کند. از مهم‌ترین مراکز علمى این دانشگاه«مرکز أبحاث الاقتصاد الإسلامى» مى‌باشد که تاکنون 207 کتاب و 20 نشریه مهم منتشر نموده و با سازمان کنفرانس اسلامى نیز همکارى دارد.

ظاهراً مرکز «رابطة العالم الاسلامی» یکی از مهم‌ترین مراکز مذهبی عربستان است؟
بله، این مرکز در سال 1381 هـجری توسط ملک سعود در مکه افتتاح شد و تاکنون 38 سال از تأسیس آن مى‌گذرد و از پرقدرت‌ترین سازمان‌هاى مذهبى در عربستان به حساب می‌آید. اين سازمان در کشورهاي ديگر نيز شعبه دارد.

این مرکز چه وظیفه مهمی را به عهده دارد؟
وظایف مهم این مرکز، آموزش‌هاى اسلامى، چاپ و توزیع قرآن و کتب اسلامى، آموزش زبان عربى، کمک مالى به کشورها و اداره مؤسسات خیریه در سراسر جهان است، البته نهادهایی مانند مجمع فقه اسلامى، شوراى عالى جهانى مساجد، مؤتمر(کنفرانس) تربیت اسلامى، جمعیت اسلامى جوانان زیر نظر این مرکز قرار دارند.

بنابر این این مرکز باید هزینه‌های زیادی را برای ترویج وهابیت در جهان کرده باشد؟
کاملاً درست است. این سازمان طى 10 سال گذشته نزدیک به یک‌میلیارد ریال صرف ساختمان و بناهاى اسلامى و ترویج اسلام سعودى نموده و دولت عربستان مبلغ 35 میلیون ریال به سازمان‌هاى خیریه، بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها در خارج از کشور، 20 میلیون ریال به نشر و حفظ قرآن و ارشاد اسلامى کمک کرده است. همچنین بیش از یک‌هزار مسجد و صدها مرکز اسلامى در سراسر جهان زیر نظر این سازمان مشغول فعالیت هستند. علاوه بر این کمک‌هاى این مرکز در کشورهاى دیگر براى احداث 2 مؤسسه اسلامى، 1259 مسجد، 1069 مدرسه، 200 مؤسسه مذهبى، 134 دانشگاه، 41 درمانگاه، 76 بیمارستان و یک دانشکده جهان عرب در پاریس هزینه شده است.

مراکز مذهبی وهابیت نباید به همین مرکز خلاصه شود؟
بله، از دیگر مراکز می‌توان به: 1 رئاسة ادارات البحوث العلمیة والافتاء و الدعوة والارشاد(هیئة کبار العلماء)2 هیئه الأمر بالمعروف والنهى عن المنکر و 3 الجماعة الخیریة لتحفیظ القرآن الکریم اشاره کرد.

عربستان برای نهادینه کردن تفکر وهابیت تا چه اندازه از حوزه‌های علمیه و مراکز آموزش دینی استفاده می‌کند؟

در کشور عربستان، چیزى بنام حوزه‌هاى علمیه، آن‌گونه که در کشورهاى شیعه‌نشین مرسوم بوده و هست، وجود ندارد. پس از استقرار دولت عربستان سعودى به ویژه در مرحله سوم آن به‌دست ملک‌عبدالعزیزبن‌سعود در سال 1353 هـجری دولت تلاش زیادى به عمل آورد تا غیر از مراکز دانشگاهى، مرکزیتى به عنوان حوزه‌هاى علمى مانند حوزه‌هاى علمى شیعه و یا مدارس امام خطیب (الجامعات الاسلامیة در عثمانى و جامع الأزهر در مصر) به‌وجود نیاید. در واقع، حوزه‌هاى علمى ـ دینى عربستان، شکل دانشگاهى تکامل یافته است به‌طورى که مروج آیین و مذهب رسمى وهابیت هم هستند. 

همچنین از گذشته‌هاى دور تاکنون از داخل و خارج عربستان علاقه‌مندان به تحصیل در رشته‌هاى دینى مانند قرآن، تفسیر، حدیث، تاریخِ اسلام و فقه جذب دانشگاه‌هاى این کشور مانند«جامعة ام القرى»، «جامعة الملک سعود»، «جامعة الملک عبدالعزیز» و «جامعة الاسلامیة فى المدینة» مى‌شوند. براى نمونه، دانشگاه اسلامى در مدینه با 5 دانشکده تخصصى و بخش‌هاى گوناگون وابسته به آموزش دانش‌جویان در شریعت اسلامى، تبلیغ و ارشاد، اصول دین، قرآن و حدیث، حدیث و روایات شریفه، مطالعات اسلامى، زبان عربى و مانند آن مى‌پردازد و فارغ التحصیلان این مراکز علمى به اقامه نماز جماعت در مساجد و تبلیغ مسائل شرعى و دینى در داخل و خارج عربستان مشغول مى‌شوند.

آیا در عربستان می‌توان مذهبی به غیر از وهابیت را تبلیغ کرد؟
در کشور عربستان، هرگونه فعالیت مذهبى خارج از آیین وهابیت ممنوع است و بشدت با آن برخورد مى‌شود. البته در میان وهابیان نیز گرایش‌هاى گوناگون تندرو و افراطى، سنّت‌گرا، معتدل و میانه‌رو وجود دارند. در مدينه و مناطق شرقي مانند احسا، قطيف، دمام و... گروه هاي اندکي از شيعيان عليرغم سختي گيري هاي آل سعود، پيرو آئين و مذهب حق شيعه اثنا عشري است.

وهابیت تا چه اندازه از ابزار رسانه برای ترویج اهداف خود بهره می‌گیرد؟
حکام وهابى آل‌سعود از تمامى امکاناتى که از استخراج بى‌حد و حساب نفت به دست مى آید، در راه تبلیغ حکومت استبدادى سعودى و آیین منحرف وهابیت استفاده مى‌کنند. یکى از مهم‌ترین فعالیت‌هاى مراکز فرهنگى ـ رسانه‌اى (رادیو، تلویزیون و مطبوعات) تلاش در معرفى نظام حکومتى آل‌سعود و آیین وهابیت به عنوان بهترین تشکیلات ادارى و مذهب مورد علاقه مردم و هماهنگ با قرآن و سنّت نبوى است. هرگونه تحقیق و پژوهشى که همگام این برنامه‌ها باشد تهیه و تنظیم و منتشر مى‌گردد و هرگونه تألیف و تحقیقى که موافق با مذاهب دیگر به ویژه مذهب تشیع دوازده امامى باشد به عنوان انحراف از دین اسلام و بدعت و کفر معرفى و مردم را از نزدیک شدن به آن منع مى‌کنند.

فرمودید وهابیت از همه ابزار برای ترویج برنامه‌های خود استفاده می‌کند. آیا وهابیت به تأسیس کتابخانه‌های مجهز هم اقدام کرده است؟
یکی از برنامه‌های جدی وهابیت تأسیس کتابخانه‌های مهم است که من تعدادی از این کتابخانه‌ها که در کشور عربستان وجود دارد را به شما معرفی می‌کنم: کتابخانه دانشگاه «ملک سعود» در شهر ریاض داراى بیش از 11 میلیون جلد کتاب عربى و فارسى، سه هزار نشریه ادوارى، 8600 نشریه دولتى و منابع کمیاب خطى فراوان، کتابخانه عمومى«ملک عبدالعزیز» داراى دویست هزار جلد کتاب عربى، انگلیسى و مجموعه زیادى از نسخه‌هاى خطى کمیاب و نشریات ادوارى در موضوعات گوناگون، کتابخانه دانشگاه اسلامى«مدینه منوّره» داراى 334000 جلد کتاب، نشریه، پایان نامه، اسلاید و میکرو فیلم در موضوعات گوناگون، کتابخانه«انجمن اداره عمومى» داراى بیش از 1770000 جلد کتاب عربى، انگلیسى و مجلات دوره‌اى و نشریات دولتى، کتابخانه ملى«ملک فیصل» داراى 37000 جلد کتاب به زبان عربى، انگلیسى و فرانسه و کتابخانه ملى «ملک فهد» در حال حاضر، بیش از 30 هزار مدرک و سند پیرامون تاریخ عربستان و توسعه کشور سعودى را نگه‌دارى مى‌کند. اینها از جمله کتابخانه‌هایی هستند که برای حفظ و نگه‌داری از آثار وهابیت در عربستان فعالیت دارند.

یکی از مهم‌ترین اقدام‌های وهابیت چاپ و نشر کتب ضدشیعی است، در این رابطه هم توضیحاتی بفرمایید؟
بله، بخش مهمى از کتاب‌هاى منتشر شده به زبان‌هاى عربى، انگلیسى، فارسى و اردو در چاپخانه‌ها غیر از کتب قدیمى پیشوایان سلفى‌گرى مانند ابن‌تیمیه، ابن‌القیم، ابن‌کثیر و محمدبن‌عبدالوهّاب، اختصاص به ردّ عقاید مذهب شیعه و دشمنى و ضدیت با آن به ‌ویژه پس از انقلاب اسلامى ایران دارد که ناشران با دستور حاکمان وهابی با جدیّت زیادى آنها را چاپ و در داخل عربستان و خارج آن در میان مسلمانان و غیرمسلمانان (بیشتر به صورت اهدایى) توزیع مى‌کنند که از برخى از کتاب‌هاى ضد شیعه، که در عربستان چاپ و در سراسر دنیا توزیع مى‌شود، می‌توان به کتاب‌هایی مانند: الشیعة و تحریف القرآن نوشته محمد مال الله، کلمات فى کشف الاباطیل والافترائات نوشتة عبدالفتاح ابوغدّه، کشف الأسرار وتبرئة الأئمة الأطهار نوشتة السید حسین الموسوى! (عثمان الخمیس)، الاستاذ فى جامعة الملک سعود بالریاض، لله ثم للتاریخ (عثمان الخميس). اُصول مذهب الشیعة الإمامیة الاثنى عشریة، عرض و نقد نوشتة الدکتور ناصربن‌عبدالله القفارى در 3 جلد و کتاب‌های متعدد دیگر.

عمده‌ترین مباحثی که وهابیت در این کتاب‌ها به آن می‌پردازند چیست؟
از مسائل مهمى که در بیشتر این کتاب‌ها به چشم مى‌خورد و نویسندگان وهابى آن را مطرح مى‌کنند، مسأله اختصاصى دانستن تفسیر اسلام و سنّت نبوى به مرکز وحى (حرمین شریفین) و علما و ساکنان آن است و هرگونه عقیده و فکرى را که خارج از محیط حرمین در سراسر جهان مطرح شود، باطل مى‌دانند. دانشمندان وهابى خود را متولیان و مفسران جهان اسلام مى‌دانند و داعیه رهبرى آن را دارند. آنان با فراخوانى متفکران و دانشمندان جهان اسلام و با در اختیار گذاشتن امکانات (کتابخانه و بودجه) در راه این هدف تلاش مى‌کنند.

وهابیت تا چه اندازه به مبانی فکری خود مانند ابن ‌تیمیه و محمد بن‌ عبدالوهاب پایبند است؟
پایبند بودن وهابیت تا آن جایی است که بخش عمده آثار منتشره آنها درباره جنبش و دعوت سلفى‌گرى و وهابى‌گرى مطابق با آثار ابن ‌تیمیه، محمد بن‌ عبدالوهّاب و مبارزه با هرگونه نوآورى و مخالفت با افکار پیشوایان سلفى است که براى نمونه مى‌توان به انتشار کتابى با عنوان«حوارٌ هادىٌ مع محمد الغزالى، وقفات مع کتاب السنّة النبویة» چاپ دارالوطنِ الریاض تألیف سلمان‌ بن ‌فهد العودة اشاره کرد که در مخالفت با افکار نویسنده پرآوازه معاصر مصرى (الشیخ محمد الغزالى) نوشته شده است. الشیخ محمد الغزالى نویسنده‌اى است که به بحث‌هاى عقلى و علمى پرداخته و طرف‌دار نوآورى فرهنگى در جهان امروز، مدافع انقلاب اسلامى ایران و امام خمینى (قدس سره) و مخالف وهابیان است.در سالهاي اخير دانشمندان روشنفکر ديگري مانند "محمد العلوي المالکي المکي" و "حسن بن فرحان المالي" و غیره به نقد عقائد وهابيت و انديشه هاي رهبران آن پرداخته اند. کتاب هاي: مفاهيم يجب ان تصحح و داعية و ليس نبيا و قرائة في کتب العقائد؛المذهب الحنبلي نموذجا از اين قبيل نوشته است.

تبلیغ وهابى‌گرى در خارج از عربستان تا چه اندازه به خواسته‌های تفرقه افکنانه دشمنان اسلام کمک می‌کند؟
تبلیغ وهابیت در کشورهاى اسلامى مسأله واقعاً جدى است. غیر از انحرافات اساسى این فرقه که از آراء و پندارهاى پیشوایان سلفى‌گرى (ابن‌ تیمیه و محمد بن ‌عبدالوهّاب) نشأت گرفته است، از سوى دیگر به عنوان ابزارى در دست استعمارگران و سیاست‌هاى شیطانى امریکا و انگلستان قرار دارد و یکى از عوامل اصلى ایجاد اختلاف و تفرقه میان مسلمانان به‌شمار می‌رود. تفرقه در دنیاى اسلام، خواست استکبار جهانى به سرکردگى امریکا است و در اثر همین اختلاف، دشمنان اسلام و مسلمانان بیش‌ترین بهره‌بردارى را از ذخایر مادى و معنوى کشورهاى اسلامى و از سلطه و نفوذ بر مناطق مسلمان‌نشین کرده‌اند.

به نظر می‌رسد وهابیت علاوه بر دشمنی با شیعیان، دشمنی به خصوصی هم با انقلاب اسلامی داشته باشد‍؟

دشمنى و خصومت وهابیان با تشیع دوازده امامى و انقلاب اسلامى قابل کتمان نیست. پیش از پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون، از سوى دستگاه‌هاى تبلیغاتى و انتشاراتى و مراکز علمى و تبلیغى وهابیت صدها و هزاران جلد کتاب و نشریه در تبلیغ وهابیت و دشمنى با تشیع و اهل‌بیت(ع) چاپ و در کشورهاى ایران (مناطق سنّى‌نشینِ شرق و غرب) پاکستان، عراق، سوریه، لبنان، هند، اردن و افغانستان، مصر، لیبى، الجزایر، مغرب، ترکیه، کشورهاى آسیاى میانه، تاجیکستان و کشورهاى قاره اروپا و امریکا توزیع و تبلیغ شده و مى‌شود.

تربیت مبلغان مذهبى داخلى و خارجى در دانشگاه‌هاى عربستان جایگاه ویژه‌اى دارد. مبلغانى که پس از طى دوره‌‌هاى لازم، آیین و مرام وهابیت را فرا گرفته و براى معرفى وهابی‌گرى و مبارزه با افکار تشیع و ایران اسلامى به سراسر دنیا اعزام مى‌شوند. فعالیت‌هاى تبلیغى وهابیان در مناطق شیعه‌نشین منطقه شرقى عربستان مانند قطیف، احساء، دمام و ظهران نیز کم نیست. در این مناطق تمام مسؤولان ادارى ـ سیاسى و فرهنگى از طرفداران حکومت سعودى انتخاب مى‌شوند و حتى معلمانِ مدارس و امامانِ مساجد نیز باید گرایش به آیین وهابیت داشته باشند. شیعیان حق تبلیغ فرهنگ و آداب و رسوم شیعى در عبادات دینى و آموزش آن را ندارند و در صورت مشاهده به سخت‌ترین نوع با آنها برخورد مى‌شود.

چه کشورهایی بیشتر تحت تاثیر برنامه‌های تبلیغی وهابیت قرار دارند؟
یکی از کشورها، کشور پاکستان است. کشور اسلامى پاکستان با چهار ایالت پنجاب، سرحد، سند و بلوچستان در همسایگى شرقى ایران با فرهنگ سنتى ـ اسلامى و حاکمیتى حزبى، همواره مورد طمع و تجاوز استعمارگران خارجى بوده است. این کشور به دو دلیلِ فقر فرهنگى و نفوذ روحانیان متعصّب و مخالف شیعه یکى از عمده‌ترین مراکز تبلیغ وهابیت در بین کشورهاى اسلامى است. گروه‌هاى پاکستانى وهابی مذهب، گاه به صورت حزب سیاسى، با نفوذ در دولت و گاه به صورت گروه‌هاى فرقه‌گراى تروریستى و گاه به صورت فعالیت‌هاى فرهنگى عمل مى‌کنند. از طرف دیگر بخش زیادى از روحانیان طرفدار آیین وهابیت در پاکستان، دروس دینى خود را در کشور عربستان گذرانده و یا با حمایت مالى و سیاسى و فرهنگى سعودیان به مسؤولیت‌ها و منصب‌های مهم دست پیدا کرده‌اند.

آيا مي توان جریان وهابیت در پاکستان را به سپاه صحابه منسوب دانست؟

بله، گروه سپاه صحابه نمونه کامل یک حزب تفرقه‌گرا و مورد حمایت عربستان در پاکستان است. این حزب در سال 1984میلادی توسط فردى به نام«حق نواز جنگاوی» در شهر جهنگ (ایالت پنجاب) در زمان حکومت ژنرال ضیاءالحق تأسیس و با سرعتى بى‌سابقه در سراسر کشور گسترش یافت. که مراکز فعالیت سپاه صحابه شهرهاى سیالکوت، فیصل‌آباد، جهنگ و مانند آن است که قبلاً محل فعالیت فئودال‌هاى شیعه مذهب بوده و تأسیس سپاه صحابه یکى از ابزارهاى فئودال‌هاى سنّى مذهب در مبارزه با شیعیان است.

از نام این گروه افراطی پیدا است خود را منسوب به صحابه اهل سنت می‌دانند؟

درست است. یکى از شعارها و اهداف تأسیس سپاه صحابه، دفاع از احترام به صحابه و مبارزه با افکار شیعیان به بهانه مخالفت با صحابه و انقلاب اسلامى ایران است. تبلیغات گسترده و گمراه کننده آنها و کارهایى مانند آدم ربایى، سرقت مسلحانه، ترور، کشتار جمعى، بمب‌گذارى و اعمال وحشیانه دیگر باعث ایجاد وحشت و دلهره در بین شیعیان شده است. البته این مطلب را هم باید بگویم که سپاه صحابه گروهک‌هاى وابسته دیگرى را که در جهت اهداف آنها تلاش مى‌کنند، مانند گروه «سوار اعظم» به رهبرى مولانا اسفندیار و سلیم الله خانى و گروه«حرکة الانصار و تنظیم الدعوة» تأسیس نموده است.

هدف از شکل ‏گيري گروه طالبان در افغانستان جه بود؟

گروه طالبان از قوم پشتون، بزرگ‌ترین قوم افغانستان هستند که به دست ارتش سپاه صحابه، جمعیت العلماى پاکستان و مدارس دیوبند (محل آموزش اندیشه‌ها وهابیان) شکل گرفت. هر چند طالبان، مدعى استقرار شریعت محمدى (ص) هستند و خود را حنفى مذهب و صوفى مشرب قلمداد مى‌کنند، ولى اعمالشان نشان دهنده احیاى سنّت‌هاى قومى و قبیله‌اى 250 سال گذشتة پشتون‌ها است. این باورها و سنت‌ها شباهت زیادى با عملکرد وهابیان دارد بطورى که شواهد موجود نشان از حمایت کامل سیاسى، فکرى و اقتصادى عربستان از آنها دارد. عربستان از زمان‌هاى گذشته، به‌ویژه در زمان اشغال کشور افغانستان توسط شوروى(سابق) به دللایل عمده‌ای به مسائل این کشور توجه داشت است.

اگر ممکن است پيرامون  کشتار حجاج ايراني در سال 1366 ش (1407ق) که توسط حکام جنايتکار وهابي و آل سعود اتفاق افتاد توضيحاتي بفرمائيد؟

همان طور که مي دانيد در سال 1366 طبق هماهنگي صورت گرفته قرار بود مراسم برائت از مشرکين در عصر روز جمعه با حضور حجاج ايراني و غير ايراني برگزار شود. سيل جمعيت با شعارهاي الله اکبر  لا اله الا الله  مرگ بر آمريکا و مرگ بر اسرائيل  به سوي بعثه امام خميني(ره) حرکت کردند. پس از قرائت پيام امام خميني (ره) و ترجمه ي بخش هائي از آن به زبان عربي، مردم حاضر در راهپيمائي با شعارهاي مختلف مانند: يا ايها المسلمون اتحدو اتحدو، الموت لامريکا، الموت لاسرائيل، خيبر خيبر يا صيحون، جيش محمد قادمون...و حمل ماکت قدس شريف با نزديک شدن وقت نماز مغرب و عشا به صورت آرام آماده نماز مغرب و عشا مي شدند که با هجوم ناگهاني پليس مجهز سعودي و عوامل آشکار و پنهان آنها روبرو و محاصره شدند. آنها ديوانه وار مردم مظلوم و بي پناه را مورد حمله قرار دادند و صدها کشته و زخمي از حجاج بي دفاع و ميهانان الهي بر جاي گذاشتند. صحنه‏هاي وحشتناک و حزن‏انگيري بوجود آمده بود .شاهدان عيني مي‏گويند: صحنه‏هائي شبيه عصر عاشورا در کربلا مشاهده مي شد. جنازه‏هاي مطهر شهدا در خيابان‏ها افتاده بودند. زخمي‏ها کمک مي‏خواستند و..... نيروهاي امدادي هلال احمر و نيروهاي مردمي با سختي زيادي، مجروحان و شهدا را جمع‏آوري و به مراکز درماني مي‏رساندند. به اين ترتيب ميهمانان حرم امن الهي و حرم پيامبر رحمت (ص) مورد هجوم يزيديان زمان و آل سعود قرار گرفتند. حاکمان جنايتکار وهابي و سعودي با خواست شيطان بزرگ (آمريکا) و دست پرورده او (اسرائيل) اين جنايت بزرگ را مرتکب شدند و لکه‏ي ننگ ديگري بر تاريخ پر از ظلم و ستم خود افزودند. امام خميني(ره)، ساير مسولين کشور، مراجع عظام تقليد و احزاب و گروه‏ها در داخل و خارج کشور پس از اطلاع از اين حادثه ي وحشتناک و جنايت بزرگ، طي پيام‏هاي جداگانه آن را شديدا محکوم نودند. 
[علاقه‏مندان جهت اطلاع بيشتر به کتاب ها و اسناد موجود مانند کتاب: آنسوي حج خونين يا تبليغات آل سعود تاليف آقاي سيد حسن مير دامادي چاپ اول 1367 مراجعه نمايند].

آیا نشانه‌هایی از فعالیت وهابیت در کشور ما هم دیده شده است؟

متأسفانه در کشور ما، مردم سنّى مذهبِ ساکن در مناطق مرزى از تبلیغات سعودیانِ وهابی در امان نمانده‌اند و این مسأله پس از پیروزى انقلاب اسلامى تشدید شده است. در مدارس علمیه ي اهل سنّت، دیده شده است که کتاب‌هاى ابن ‌تیمیه و محمد بن‌ عبدالوهّاب به صورت آشکار براى طلاب تدریس و دیگر کتاب‌هاى وهابیان به صورت اهدایى میان طلاب و روحانیان منطقه توزیع مى‌شود. جزایر قشم و کیش به دلیل نزدیک بودن به کشورهاى خلیج فارس و شنیدن و دیدن صدا و تصویر رادیوها و تلویزیون‌هاى منطقه، که آیین وهابیت را تبلیغ و از نظام شیعى حاکم بر ایران اسلامى انتقاد و بدگویى مى‌کنند، نیز در معرض آسیب و حتى خطر گرایش قرار دارند. موفق باشيد.

با تشکر از حضرت‌عالی که در این گفت‌ و گو شرکت نمودید.
iman بازدید : 26 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

جرقه های اولیه قیام شیعیان سعودی 

فواد پورعبادی*
حدود سه ماه پیش با خودسوزی یک جوان تونسی، جرقه اولین انقلاب سلسله وار در کشورهای عربی زده شد و حدود یک ماه بعد رژیم "زین العابدین بن علی" دیکتاتور سابق تونس سقوط کرد.

پس از آن کشورهای مختلف عربی با الگوبرداری از انقلاب تونس، اعتراضات گسترده خود علیه رژیم های حاکم در کشورهایشان را آغاز کردند. دومین ملتی که موفق شد تلاش خود را به ثمر برساند و انقلابی دیگر در جهان عرب را رقم بزند، ملت مصر بود. بدین ترتیب حدودا در دومین ماه از آغاز انقلاب ها، مصر شاهد وقوع انقلاب بود.

اکنون که در سومین ماه از این اوضاع جاری در جهان عرب هستیم و رژیم سرهنگ "معمر قذافی" دیکتاتور لیبی در آستانه سقوط قرار دارد و کارشناسان مسائل بین الملل پیش بینی کرده اند که رژیم این دیکتاتور دزد که نه تنها مال و ثروت ملتش را دزدیده بلکه چهره های سرشناسی همچون امام موسی صدر را ربوده، چند روز بیشتر تحمل نخواهد کرد و در نهایت به سرنوشتی همچون "زین العابدین بن علی" و "حسنی مبارک" دچار خواهد شد.

اما در همین حال کشورهای مختلف عربی همچون بحرین، یمن، اردن، عراق، الجزایر، مراکش و غیره نیز طی این مدت شاهد برگزاری تظاهرات های اعتراض آمیز بوده اند اما تا به این لحظه هیچ یک از این کشورهای به سرنوشت آن سه کشور دچار نشده اند.

در این میان عربستان سعودی که به دلیل داشتن حجم بسیار زیادی ذخایر نفتی یکی از مهم ترین کشورهای عربی به شمار می رود نیز در معرض خطر قرار دارد و علاوه اختلافات درونی شاهزادگان آل سعود بر سر جانشین "ملک عبدالله بن عبدالعزیز"، احتمال کشیده شدن دامنه اعتراضات و قیام ملت بحرین که اکثریت آن را شیعیان تشکیل می دهند به مناطق شرقی عربستان که شیعه نشین هستند، بسیار زیاد است.

"ملک عبدالله" چهارشنبه گذشته که پس از سه ماه سفر درمانی به کشورش بازگشت تلاش کرد با کمک نقدی حدود 30 میلیارد دلاری به ملتش، به اصطلاح آنان را راضی کند تا از فکر هرگونه اعتراض یا قیام خارج شوند اما بررسی های انجام شده نشان می دهد که ظلم و ستم رژیم آل سعود طی چند دهه گذشته به ملتش به ویژه در مناطق شیعه نشین به قدری بوده که کمک های نقدی چند صد یا چند هزار دلاری نه تنها فایده ای ندارد بلکه به دلیل اینکه حس تمسخر یا تلاش برای فریب افکار عمومی را به شیعیان سعودی القاء می کند، آنان را بیشتر تحریک می کند و به قیام علیه آل سعود وا می دارد.

گفتنی است درخواست های اصلی شیعیان در عربستان سعودی مالی نیست تا بشود آنان را با دلار خرید. آنان اکنون به فکر آن افتاده اند که حقوق و آزادی دینی و سیاسی خود را که بیش از 50 سال است پایمال شده کسب کنند لذا هر روزه اخباری مبنی بر برگزاری تظاهرات در شهرهای مختلف شیعه نشین به گوش می رسد.

تظاهرات هفته گذشته شیعیان در برخی شهرهای شرق عربستان موجب آزادی شش شهروند شیعی از اهالی شهر "الأحساء" و سه شهروند اهل شهر "العوامیة" که بی گناه بوده و بدون محاکمه در زندان های رژیم "آل سعود" بودند شد. اتهام این افراد بازداشت شده، شرکت در مراسم عزاداری، نصب پرچم و برپایی هیأت های مذهبی، اجاره سالن و تبدیل کردن آن به حسینیه و یا مسجد، وبلاگ نویسی و غیره بوده است.

ناگفته نماند تنها این نه نفر از شیعیان نبوده که بدون محاکمه در زندان های آل سعود به سر می بردند بلکه تعداد دیگری که به گروه "سجناء منسیون" شهرت دارند نیز بیش از 15 سال است در زندان به سر می برند. این شیعیان بی گناه به اتهام دست داشتن در انفجار ناوچه آمریکایی در بندر الخبر در عربستان سعودی در سال 1996 میلادی، متهم هستند.

این در حالی است که چند سال بعد شبکه تروریستی القاعده مسئولیت آن انفجار را بر عهده گرفت و مشخص شد که این شیعیان بی گناه هیچ دستی در آن انفجار نداشته اند. بر همین اساس طی چند روز آینده قرار است تظاهراتی نیز با هدف افزایش فشار علیه رژیم سعودی برای آزادی "سجناء منسیون" برگزار شود.

* مدیر مسئول و سردبیر شیعه آنلاین (این مقاله ابتدا در سایت تابناک منتشر شده بود)
iman بازدید : 29 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
تصویر گعده آیت الله سیستانی با آیت الله حکیم 


به گزارش شیعه آنلاین، چند روز پیش خبری در برخی سایت ها منتشر شد مبنی بر اینکه حضرت آیت الله العظمی سید "علی سیستانی" پس از پانزده سال از منزل خارج شد.

گفته می شود در پی ارتحال آیت الله سید "علی حکیم" پدر حضرت آیت الله العظمی سید "محمدسعید حکیم" از مراجع تقلید نجف اشرف، حضرت آیت الله العظمی سید "علی سیستانی" با حضور در بیت حضرت آیت الله العظمی حکیم در نجف، با ایشان دیدار رحلت پدر بزگوارشان را تسلیت گفت.

قابل ذکر است تصویر منتشر شده در این خبر مربوط به این دیدار بوده است.

شایان ذکر است به دلایل ناامنی‏ های عراق و تهدیدات تروریست‏ های وهابی، در 15 سال گذشته این دومین باری است که حضرت آیت الله العظمی سیستانی از منزل محقر خود در نجف خارج می شوند. ایشان چند سال پیش، تنها یک بار برای درمان به لندن سفر نمود که پس از بازگشت به زیارت امیر المؤمنین (ع) مشرف شده و سپس به منزل خود بازگشت.
 

iman بازدید : 19 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
ما به دولت بحرین هشدار می دهیم 


به گزارش شیعه آنلانن، در پی اوضاع نگران کننده و حوادث دردناک و فجایع اخیر بحرین و برخورد ظالمانه و رفتارهای ددمنشانۀ حکومت بحرین با ملّت و تظاهرکنندگان، حضرت آیت الله حاج سیّد محمّدعلی شیرازی دامت برکاته طیّ تماس های متعددی با علماء وشخصیت های مذهبی، اجتماعی و سیاسی بحرین مراتب انزجار عمیق و تأثر و تألّم شدید خود و عموم روحانیون و مردم متدیّن را به آنان ابلاغ نمودند.

حضرت آیت الله شیرازی در تماس های تلفنی با دو تن از علماء بزرگ و رهبران قیام مردم بحرین حجت الاسلام والمسلمین آقای شیخ عیسی قاسم و حجت الاسلام والمسلمین آقای سید عبدالله الغریفی و نیز آقای دکتر محمدعلی الستری مشاور پادشاه بحرین در امور قضائی، شدیدترین مراتب انزجار از اعمال جنایت کارانۀ حکومت پادشاهی بحرین را به آنان ابلاغ نمودند.

حضرت آیت الله شیرازی همچنین با تماس با آقای شیخ عبدالله بن خالد آل خلیفه رئیس مجلس أعلای شئون اسلامی کشور بحرین و معاون نخست وزیر این کشور به وی فرمودند: حکومت بحرین باید بداند که طرف وی تنها یک جمعی از مردم بحرین که به خیابان ها آمده اند نیستند بلکه عموم شیعیان بحرین که حدّاقل 73 درصد جمعیت کشور می باشند از یک سو و دیگر افراد تحت ظلم و ستم بحرین از سوی دیگر، همگان در یک صف واحد حقوق از دست رفته و پایمال شدۀ خود را مطالبه می نمایند، و ما به دولت بحرین هشدار می دهیم که نادیده گرفتن حقوق ملّت و برخوردهای قاسیانه و ظالمانه و وحشیانه و کینه توزانۀ ارتش و نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی بحرین با تظاهرکنندگان و به گلوله بستن آنان و ریختن خون پاک شماری از آنان و مجروح نمودن صدها نفر از تظاهرکنندگان که عمدةً لبۀ تیز شمشیر متوجه شیعیان با اخلاص و باصداقت می باشد، تمامی اینها نه فقط حکومت را نگه نمی دارد که به مراتب، اوضاع را متشنج تر و پایه های نظام را سست می نماید و این امری است که در ایران مشاهده شد تا آنجا که شعار ما این شد که خون بر شمشیر پیروز است، و نیز سرنوشت حکومت هائی همانند پهلوی ایران، عراق، تونس، مصر و دیگر کشورها بر همگان واضح است.

آیت الله شیرازی فرمودند: لازم است پادشاه و حکومت و کلیۀ دست اندرکاران در بحرین به خود آیند و حکمت را پیشه گیرند و از سرنوشت دیگر حکومت های سرنگون شده عبرت بگیرند، ما در همۀ شرائط از شيعیان بحرین همانند شیعیان دیگر نقاط جهان و از عموم مسلمانانی که مورد ظلم و ستم حکومت ها قرار گیرند حمایت و دفاع می کنیم و حمایت نمودن به معنای دخالت نیست. و با صراحت اعلام می داریم که شیعیان، تروریست و آشوبگر نیستند، تنها مطالبه کنندگان حقوق مشروعه خودشان اند و هیچ وقت نمی خواهند مخلّ به امنیت جامعه باشند.

آیت الله حاج سید محمدعلی شیرازی همچنین طی تماس تلفنی با آیت الله شیخ عبدالأمیر قبلان رئیس مجلس اعلای اسلامی شیعی لبنان از ایشان خواستند که از موضع مسئولیتی که به عهده دارند قیام نموده و حوادث رخ داده در بحرین را محکوم نموده و از حکومت بحرین بخواهند که به ریختن خون مسلمانان بخصوص شیعیان بحرین خود داری نموده و به این بحران پایان دهد.
iman بازدید : 26 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

رسوایی شکنجه گر در "باری هاوس" 

ترجمه: فاطمه محمدی
به گزارش شیعه آنلاین، امروز، شکست همراه سفیر الخلیفی در لندن بود. در حالی که او سعی می کرد مردم را گول بزند و فریب دهد. خلیفه بن علی بن راشد آل خلیفه رئیس سابق دستگاه شکنجه و مهندس شکنجه در زندان های آل خلیفه حاکم بحرین بازگشت. میهمان شریف سفره غذایی که جمعیت خاورمیانه در مقرّ وی در منطقه بیکادیلی در قبل پایتخت آماده کرده است. ولی وی در همان لحظه نخست متوجه بد شانسی اش شد.. وقتی که در حدود ساعت یک ربع ماشینش در مقابل ساختمان مذکور به یک ایستاد.

او هنوز از ماشین پیاده نشده بود که صداهای پناهندگان بحرینی در انگلیس گوشهایش را کر کرد، آنها او را متهم بهتروریسم می کردند. آنها فریاد می زدند: ای سفیر شکنجه گر، ای سفیر شکنجه گر...  و تصایر قربانیانش را بر سر دست بالا برده بودند. در این حال، شکنجه گر معروف شیعیان بحرین در میان فریادهایی که توجه عابران را جلب می کرد، شتابان به داخل ساختمان گریخت.

مرحله دوم غافلگیری او سنگین تر بود. او وقتی وارد سالن میهمانی شد، دید سالن تقریباً خالی از مدعوین است، و به جز 10 نفر بیشتر در آنجا حضور ندارند، و از بین آنها لرد جلیفرد، رئیس شرکت "پلیسی بارتنر شیپ" بود که متقاضی دریافت پولی هنگفت از اموال ملّت غارت زده در مقابل زیباجلوه دادن چهره خلیفین مجرم در ادارات انگلیس بود. صحنه جدّاً دستپاچه کننده ای برای این جانی شرور به وجود آمده بود.

امّا نکته خنده آور دیگر، زمانی اتفاق افتاد که یکی از حاضرین ایستاد و گفت: من پروفسور رودنی شکسپیر هستم. رئیس کمیته "ارین" مرتبط با مجازات مرتکبان جنایات شکنجه در بحرین، من دوست دارم سه سؤال از شما بپرسم: اول اینکه: آیا شما وقتی رئیس دستگاه امنیت ملّی بودید، خودتان بر شکنجه زندانیان نظارت داشتید؟ آیا شکنجه جوانان بحرین را جایی آموزش دیده بودید؟ آیا جرم افراد مظنون، برای شما ثابت بود؟ همه جواب های شکنجه گر خلیفه بن راشد آل خلیفه، منفی بود. در این هنگام بر او معلوم شد که جراحت های قربانیانش در همه جا همراه او هست و هرگز متوقف نخواهد شد، مگر وقتی که در برابر دادگاهی عادل بایستد و به خاطر جنایات شنیعش در حقّ زندانیان سیاسی جواب پس دهد.

ولی کار به همین جا ختم نشد. یکی از میهمانان هم ایستاد و از او پرسید: آیا تغییر دمکراسی که دولت شما دنبال می کند، شکل درست وصحیحی دارد؟ در اینجا، شکنجه گر الخیفی شاید برای اولین بار در زندگی اش احساس کرد که خون بی گناهان او را تعقیب می کند، و ذلیل و خوار شده است.. این پایان همه کسانی است که دستشان در خون جوانان بحرین فرو رفته است.

پناهندگان بحرینی مقابل ساختمان ایستاده اند، و تصاویر زندانیان سیاسی و قربانیان شکنجه را بر سر دست گرفته اند، و بر ضدّ طاغوتیان و ظالمان خلیفه جنایتکار فریاد می زنند، آنها برای اینکه همه جهان از حقیقت دشمنی خلیفی و جنایاتش آگاه شوند، حرفهایشان را نوشته اند و بدست عابران می دهند و به طور ملموس عابران با آنها همدردی می نمایند.

iman بازدید : 26 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
شهادت رسول الله (ص) با زهر 

مجاهد منعثر منشد خفاجی
(و ما محمد إلاّ رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضرب الله شیئا و سیجزی الله الشاکرین) آل عمران 144.

همه ساله جنایت عظمای ترور رسول الله محمد (ص) با دادن زهر به ایشان بر ما می گذرد، جنایتی که همراه با برنامه و نقشه قبلی انجام شد، اگر وضعیت سیاسی و اجتماعی مدینه در آن روزگار را بررسی نماییم خواهیم دید که پیامبر (ص) دراثر زهر و از سوی مردمی که تنها همّ و غمشان رسیدن به قدرت دنیایی بود، به شهادت رسیدند.

در همین راستا نظراتی در اسلام مطرح شده که مانع بحث در گذشته می شود و آن را جایز نمی داند. و ما برای رسیدن به حقیقت باید از این افکار و عادات و سننی که ارتباطی با اسلام ندارد، جدا شویم. این افکار به سبب قلع و قمع آزاداندیشی از سوی کسانی به وجود آمده که چیزی جز فشار و استبداد و قتل و زور و بریدن سرها نمی شناختند.. ولی آزادگان امروز دیگر اجازه نمی دهند از آزاد اندیشی درمهمترین قضیه جهان اسلام ممانعت به عمل آورند؛ چرا که خدا انسان را به تفکر و استنباط و عدم ایستایی درامور سنتی و آراء کهنه دعوت می کند.

آن چراغ منیر رسول کریم (ص) به جاهلانی مبتلا بود که معاصر ایشان بودند و بعد از و هر کاری خواستند، کردند و با رؤسای سیاست آن زمان برای قتل پیامبر (ص) و اهل بیتش (ع) توافق کردند. 

منابع تاریخی شیعه و سنی همگی بر این سخن اتفاق نظر دارند که پیامبر (ص) در اثر سم مسموم شدند، هر چند که بعضی منابع سنی تلاش کرده ند که این مطلب را بپوشانند... و این مطلب به دست داشتن شخصیت های مهمی در عملیات قتل پیامبر (ص) اشاره دارد...

شهادت پیامبر (ص) در روز بیست و هشتم ماه صفر سال دهم هجری رخ داد.

در سیره نبوی ابن کثیر آمده: اعمش از عبد الله بن نمرة از ابی الاحوص از عبد الله بن مسعود نقل می کند که وی گفت: اگر نه بار سوگند بخورم که رسول الله به قتل رسید بهتر است از اینکه یک بار سوگند بخورم که کشته نشد، زیرا خداوند او را نبی خود گرفت و شهید به سوی خود برد.(1)

الشعبی می گوید: به خدا سوگند به رسول الله سم داده شد.(2)

آنچه این حقیقت را تقویت می کند این است که اثرات سم در صورت و بدن رسول اعظم (ص) کمی قبل و بعد از وفاتش آشکار شده بود، زیرا کتب سیره ذکر می کنند حرارت بدن رسول الله (ص) به حدّ خطرناکی رسید بود و همین باعث مرگ ایشان به صورتی غیر طبیعی شد، تب شدیدی در سر مقدس و شریف ایشان عارض گشت و این با بالا رفتن حرارت بدن وی همراه شد. از نظر پزشکی هم بالارفتن حرارت بدن و تب قوی از نتایج نوشیدن سم است. 

ابن سعد در طبقات خود ذکر می کند: در روز چهارشنبه بیماری پیامبر (ص) شروع شد که با تب و سردرد همراه بود.(3)

ام البشر بن البراء به رسول خدا گفت: هرگز مثل چنین تبی که شما دارید در کسی ندیده ام. (4) این متون قاطعانه گواهی می دهند که تب پیامبر (ص) طبیعی نبوده، زیرا مثل آن قبلاً دیده نشده، و این نبود مگر در اثر سمی که جرعه جرعه به او نوشاندند و این باعث دگرگون شدن رنگ و حالش شد.

روایتی که عبد الله اندلسی در کتابش آورده چنین است: بعد از اینکه پیامبر (ص) را علی رغم خواست خودشان نوشاندند، به ایشان فرمود: چه کسی این کار را کرد؟ گفتند: ابن عباس!!!

برخلاف انکار عاملان این جنایت و متهم ساختن ابن عباس، پیامبر (ص) عمویش عباس را از آن جنایت زشت و اتهام آنان تبرئه نمود به دلیل اینکه ایشان دستور دادند همه افرادی که در خانه حضور داشتند بیرون بروند و تنها ابن عباس را برای رسیدگی به حال خود باقی گذاشتند و فرمودند: هیچ کدام ازشما جز ابن عباس اینجا نماند زیرا او با شما نبوده است.(5)

عایشه دختر ابوبکر می گوید: به پیامبر دوایی نوشاندیم که او را مریض کرد و فرمود: به من ننوشانید.

گفتیم: مریض از دوا بدش می آید. پس آنگاه که به هوش آمدند گفتند: هیچ کس از شما باقی نماند، جز ابن عباس زیرا او با شما نبوده است.(6)

در کتاب طبقات ج2/235 آمده که رسول خدا (ص) بیهوش شد و هنگامی که به هوش آمدند زنان به او دوا می نوشاندند، در حالی که ایشان روزه بودند.

عایشه گفت: در حال بیماری به پیامبر (ص) دوا نوشاندیم و ایشان به ما اشاره کردند که به من ننوشانید. گفتیم: مریض از دوا بدش می آید. پس آنگاه فرمود: هیچ کس از شما باقی نماند، جز ابن عباس زیرا او با شما نبوده است.(7)

آن دوا چه بوده که عایشه به پیامبر (ص) نوشانده و پیامبر او را از آن نهی نموده و خشمگین شده و دستور داده که از اتاق بیرون برود؟

ابن قیّم جوزی جواب این سؤال را می دهد: رسول الله (ص) به کسانی که در خانه بودند دستور داد به او چیزی ننوشانند، یعنی دوایی که مهم بوده، زیرا روایت شده بعد از اینکه آن دوای مشکوک را به او نوشاندند به آنان گفت: آیا شما را نهی نکردم که به من دوا ندهید؟ (8)

و بعد از اینکه کار خودشان را کردند، رسول الله (ص) خطاب به عایشه فرمود: وای بر تو چطور توانستی چنین کاری کنی؟(9) 

این روایات که علمای اهل سنت نقل کرده اند، ما را از وجود یک توطئه در کشیدن نقشه ای از پیش طراحی شده برای قتل پیامبر (ص) و نوشاندن زهر به عنوان دوا به هدف سیطره بر حکومت و براندازی نظام اسلامی آگاه می سازد.

اگر با دقت به این روایات نگاه کنیم از کلام عایشه در می یابیم که تعداد نفرات عامل نوشاندن رسول خدا (ص) در حالت خواب بیش از یک نفر بوده اند: زیرا عایشه می گوید: به رسول الله دوایی نوشاندیم که او را مریض کرد، و ایشان فرمود: به من ننوشانید.

و این مطلب دلالت می کند که آنها جمعی بوده اند و اگر او یک نفر بوده باید می گفت: دوایی به پیامبر دادم که او را مریض کرد.

و آنگاه که پیامبر احساس کرد به او دوا نوشاندند و زهر را احساس کردند ازخواب بیدار شدند و آنها را مخاطب قرار دادند که به من ننوشانید.
و نیز به صیغه جمع فرمود: آیا شما را از این کار نهی نکردم!!! و این اشاره دارد بر اینکه آنها چند نفر بودند.

و قابل قبول تر آنکه کسانی که این عمل را انجام دادند عایش و حفصه دو همسر پیامبر (ص) با نقشه عمر بن الخطاب و ابوبکر بوده اند زیرا این دو نفر بیشترین سود را از قتل پیامبر (ص) برای رسیدن به اهداف و مصالحشان بردند.

عمر به قتل مادی پیامبر هم قانع نشد.. بلکه به ترور معنوی ایشان در آخرین لحظات حیات مقدسشان نیز اقدام نمود...آنگاه که جمله مشهورش را گفت که... این مرد هذیان می گوید... نمی دانیم کدام یک از این دو قتل بر پیامبر (ص) شدیدتر بود...ترور جسدش ... یا نبوت و شخصیت مقدسش...کسی که خداوند ربّ العالمین در مورد وی گفته است: و ما ینطق عن الهوی إن هو إلاّ وحی یوحی؟

بعد از بیان این حقایق قاطع، در مورد اعمال عمر بن الخطاب بحث می کنیم تا به وضوح ببینیم که قتل رسول الله (ص) اززمانی خیلی قبل تر طراحی شده بود، ولی به طرق مختلف، در سیره ابن کثیر آمده: روزی عمر (قبل از مسلمان شدنش) در حالی که شمشیرش را به کمر بسته بود به قصد رسول الله (ص) و گروهی از اصحاب خارج شد، به او گفتند آنها در خانه ای نزدیک کوه صفا هستند، در راه نعیم بن عبد الله به او رسید و گفت: ای عمر کجا می روی؟ گفت: می خواهم محمد، این صابئی را که گروه قریش را از هم جدا کرده و آرزوهای او را به باد داده و دینش را به سخریه گرفته و خدایانش را دشنام می دهد، بکشم. نعیم به او گفت: به خدا قسم نفست تو را فریب داده، ای عمر! آیا فکر می کنی اگر محمد را بکشی بنی عبد مناف تو را رها می کنند که آزادانه روی زمین راه بروی؟! تو بهتر است به خانواده خودت بپردازی که دامادت و پسر عمویت سعید بن زید و خواهرت فاطمه مسلمان شده اند وبه دین محمد در آمده اند؟! پس عمر به سوی خانه خواهرش فاطمه برگشت، در آن زمان خباب بن ارّت نزد او بود و از روی صحیفه ای سوره "طه" را بر او می خواند. آنگاه که احساس کردند عمر می آید، خباب در اتاقی پنهان شد و فاطمه نیز صحیفه را پنهان کرد، هنگامی که عمر به در خانه نزدیک شد صدای قرائت خباب را شنید، وقتی وارد شد گفت: این پچ پچی که شنیدم چه بود؟ گفتند: تو چیزی نشنیده ای. گفت: آری به خدا قسم به من خبرداده اند شما تابع دین محمد شده اید. و سپس به دامادش سعید بن زید حمله ور شد، فاطمه دخترش در مقابل وی ایستاد تا همسرش را نجات دهد اما عمر او را زد و سرش را شکست. آنگاه خواهر و پسرش به او گفتند: بله ما مسلمان شده ایم و به خدا و رسولش ایمان آورده ایم و تو هر کاری می خواهی بکن. وقتی عمر دید که خون از سر دخترش جاریست از کرده خود پشیمان شد و به او گفت: به من آن صحیفه را که می خواندید بده تا آنچه را که محمد آورده را ببینم، و عمر توان نوشتن داشت. خواهرش گفت: ما از تو می ترسیم. عمر گفت: نترس. و به خدایانش سوگند خورد که وقتی آن را بخواند باز می گرداند.(10) 

سومین تلاش عمر برای به قتل رساندن رسول الله (ص) به هنگام بازگشت از غزوه تبوک بود.

ابن حزم، در المحلّی بالآثار ج12ص2203کتاب الحدود می گوید: - اما حدیث حذیفه باطل است، زیرا آن را از طریق ولید بن جمیع روایت کرده- و حذیفه وفات یافته بود و ولید از بطلان حدیث او آگاه نبوده، حذیفه اخباری روایت کرده مبنی بر اینکه ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و سعد بن ابی وقاص اراده کردند پیامبر (ص) را به قتل برسانند و او را در گردنه ای در تبوک بیندازند... اما ابن حزم این حدیث ولید بن جمیع را باطل می داند.

در حالی که ولید از رجال و راویان صحیح بخاری و مسلم و سنن ای داود و صحیح ترمذی و سنن نسائی است و بسیاری ازسفرنامه نویسان به وثاقت و اطمینان احادیث ولید بن جمیع تصریح نموده اند.

حذیفة بن الیمان (رضوان الله علیه) در زمان حکومت عثمان بن عفان به اسامی کسانی که در عقبه (گردنه) خواستند پیامبر (ص) را بکشند، تصریح نموده است... و از جمله آنان ابوبکر، عمر، عثمان، سعد ابن ابی وقاص، ابو موسی اشعری، ابوسفیان بن حرب، طلحة بن عبید الله و عبد الرحمن بن عوف بوده اند.(11)

در اینجا سؤالی را با جوابش طرح می کنیم تا دلالت نماییم که افراد مذکور نقشه ای از پیش طراحی کرده بودند تا بر طبق آن پیامبر (ص) را با زهر مسموم نمایند و خود به حکومت دنیوی مورد نظرشان که فرسنگها از اسلام فاصله داشت، برسند.

آیا ممکن است پیامبر (ص) شهید شود بدون اینکه وصیتی بنویسد درحالی که خداوند فرموده (کتب علیکم إذا حضر أحدکم الموت إن ترک خیراً الوصیّة) آل عمران 144.

و آیا معقول است که صاحب شریع اسلامی و رهبر کاروان مسلمانان در طی قرن و اعصار بمیرد بدون اینکه وصیتی از خود به جای گذارد؟؟ آیا ممکن است پیامبر (ص) امتش را به نوشتن وصیت دستور دهد و خودش این کاررا انجام ندهد؟ در حالی که عمل او برای مسلمانان حجت و سنت است؟ او که فرمود: ( هر کس بدون وصیت بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است).

جواب اینکه پیامبر (ص) وصیتش را نوشت... ولی چرا عمر و ابوبکر و افرادی که در بالا ذکر شدند، آن را اجرا نکردند؟ حدیث قدیر چه شد!
این مطلب خود به تنهایی روشن می کند که پیامبر (ص) توسط اولین کسانی که با خلافت ساختگی سیاسی و نه ربانی بیعت کردند، به خاطر مسمومیت در اثر سم کشته شد.  

شهادت پیامبر (ص) در اتاق علی (ع) 
درمسند احمد و مستدرک از ابی سلمه روایت شده که وی گفت: به خدا سوگند،علی بن ابی طالب علی نزدیکترین شخص برای اسرار نبی (ص) بود. در صبحگاهی ما به عیادت پیامبر (ص) رفتیم. او چندین مرتبه گفت: "علی بیاید، علی بیاید"، فاطمه گفت: گویا شما او را به دنبال کاری فرستاده اید. و علی بعداً آمد، ام سلمه می گوید: گمان کردم که پیامبر کاری با علی دارد، پس از خانه بیرون آمدیم و کنار در نشستیم، و من نزدیکترین آن افراد به در بودم، پس رسول الله رو به علی کرد و ساعتی با او به نجوا پرداخت و در همان روز وفات یافت. علی نزدیکترین اشخاص برای اسرار نبی (ص) بود.(12)

در تاریخ ابن کثیر به سندی از عبد الله بن عمرو آمده که رسول الله (ص) در زمان بیماری شان فرمودند: "برادرم را صدا کنید" ابوبکر را فراخواندند، پیامبر روی خود را از او برگردانید و دوباره فرمود: "برادرم را صدا کنید" عمر را فراخواندند، از او هم روی گرداند و فرمود: "برادرم را صدا کنید" عثمان را فراخواندند، از او هم روی گردانید و فرمود: "برادرم را صدا کنید" آنگاه علی بن ابی طالب را فراخواندند. پیامبر علی بن ابی طالب را زیر ردای خویش بردند و به سخن گفتن با او پرداختند. وقتی علی از نزد او خارج شد از وی پرسیدند: پیامبر (ص) چه به تو گفت: علی (ع) جواب داد: هزارباب علم را بر روی من گشود که هر بابی به هزار باب دیگر گشوده می شود".(13)

در طبقات ابن سعد در"ذکر کسانی که گفته اند پیامبر (ص) در اتاق علی بن ابی طالب (ع) وفات یافت" به سندی از جابر بن عبد الله انصاری آمده که " نزد عمر نشسته بودیم که کعب الاحبار به عمر گفت: اخرین سخن چیزی پیامبر(ص) چه بود؟ عمر گفت: از علی بپرس، پرسید: او کجاست؟ عمرگفت: اینجاست، پس از علی پرسید و علی پاسخ داد: سرش را به سینه ام تکیه داده بودم که گفت: الصلاة الصلاة! کعب گفت: آخرین عهد پیامبران همین است که به آن امر شده اند و بر آن مبعوث می شوند، و پرسید: چه کسی او را غسل داد، یا امیرالمؤمنین؟ عمر پاسخ داد: از علی بپرس، پس کعب از علی پرسید و علی پاسخ داد: من او را غسل دادم و عباس نشسته بود و اسامه و شقران برایم آب می آوردند.(14)

ابن عباس از غم و اندوه خود اینگونه تعبیر می کند و می گوید: " مصیبت بزرگ چیزی است که بین ما و کتاب رسول الله (ص) حایل شد". و آنگاه که اجل پیامبر(ص) نزدیک شد همه وصایای خود را به علی گفت، و روح پاکش دراتاق علی (ع) به ملکوت اعلی پیوست.(15)
حدیثی از عمر روایت شده که پیامبر به علی گفت: تو مرا غسل بده و دفن کن.(16) 

و آنگاه که سرش را به روی تخت گذاشت و خواستند بر او نماز بخوانند، علی (ع) فرمود: امروز هیچ کس بر رسول الله (ص) نماز نمی خواند، او امام شما در حال زنده بودن و مردن است، و مردم دسته دسته می آمدند و صف به صف نماز می خواندند و بدون امام تکبیر می گفتند و علی در مقابل رسول الله (ص) ایستاده بود و می گفت: سلام خدا بر تو باد ای پیامبر خدا و رحمت و رکات او بر تو باد، خدایا ما شهادت می دهیم که او آنچه را که بر او نازل نمودی ابلاغ کرد، و امّتش را نصیحت کرد و در را خدا جهاد کرد تا اینکه خداوند عزّ و جلّ دینش را عزت بخشید و کلمه اش تمام شد، خدایا ما را از کسانی قرار ده که از آنچه خداوند بر او نازل کرده پیروی می کنند، و ما را بعد از او ثابت قدم قرار ده، و با او محشور گردان، و مردم می گفتند: آمین، آمین، تا اینکه مردان و سپس زنان و سپس کودکان بر او نماز گزاردند، تمام آنچه گفتیم ابن سعد در طبقات در ذکر غسل پیامر به عینه آورده است، و اولین کسانی که در این روز بر رسول الله (ص) نماز خواندند، بنی هاشم و سپس مهاجرین و سپس انصار و بعد دیگر مردمان بودند . اولین کسانی که بر پیامبر (ص) نماز خواندند، علی و عباس بودند که در یک صف ایستادند و پنج بار بر او تکبیرگفتند.

امام صادق از پدرش و او از جدّش روایت کرده که وقتی وفات رسول الله (ص) نزدیک شد، عباس بن عبد المطلّب و علی بن ابیطالب (ع) را فرخواند و آنگاه خطاب به عباس فرمودند: ای عموی من آیا تومیراثم را می گیری و دِین مرا ادا می کنی و وعده هایم را انجام می دهی؟ عباس گفت: من پیری سالخورده ام و فرزندان بسیار و مال اندک دارم، چه کسی طاقت انجام این عمل تو را دارد؟ و سپس سرش را پایین انداخت، پیامبر (ص) دوباره خواسته خود را به او گفت و او باز همین جواب را داد، آنگاه پیامبر (ص) فرمود: امّا من آن را به کسی می دهم که که حقش را به طور کامل ادا می نماید.

سپس گفت: ای علی، ای برادر من، آیا وعده های محمد را انجام می دهی و دین مرا ادا می کنی و میراثم را می گیری؟

علی پاسخ داد: آری، پدر و مادرم به فدایت.

پس انگشتری اش را از دست در آورد و فرمود: تا زنده هستم این انگشتری را به دستت کن و علی آن را در دست راستش کرد و آنگاه پیامبر بلال را صدا زد: کلاه خود و زره و شمشیرم ذو الفقار و عمامه و ردا یم و مرکبم براق و عصایم را به علی بده.

پس گفت: ای علی جبرئیل آنها را برای من آورد.

سپس خواست دو جفت کفش عربی بیاورند که یکی وصله دار و دیگری بدون وصله بود و نیز پیراهنی که با آن به معراج رفته بود و پیراهنی که در روز احد بر تن داشت و سه کلاه یکی برای سفر و یکی مخصوص عیدین و کلاهی که به طور معمول می پوشید.

سپس رسول الله (ص) فرمود: ای بلال دو استر من صهباء و دلدل را بیاور و دو شترم عضباء و صهباء و دو اسبم ذو الجناح که بر در مسجد رسول الله برای رفع حوائج مردم می ایستاند تا هر زمان که خواست کسی را برای حاجتی بفرستد سوار آن شود و حیزوم و الاغ یعفور.

سپس گفت: ای علی اینها را تا زنده ام بگیر تا بعد از من کسی با تو در اینها منازعه ننماید.

و از جابر بن عبد الله انصاری روایت شده که رسول الله (ص) در هنگام بیماری اش که به خاطر آن قبض روح شدند، به فاطمه فرمودند: پدر و مادرم به فدایت!!! کسی را به دنبال شوهرت بفرست تا نزد من آید.

فاطمه به حسین (ع) گفت که برو نزد پدرت و بگو جدّم تو را طلب نموده است.

حسین روانه شد و اندکی بعد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) نزد پیامبر (ص) آمدند در حالی که فاطمه (س) نزد او بود و می گفت: وا مصیبتا ای پدر جان.

پس رسول الله به او گفت: فاطمه جان بعد از این روز دیگر غمی برای پدرت نیست، به خاطر من گریبان چاک مکن و صورت خود را مخراش و فریاد واویلا سر مده و همان چیزی را بگو که پدرت در مرگ ابراهیم (پسر پیامبر که در کودکی از دنیا رفت) گفت: چشمها می گریند و قلب دردمند است و چیزی نمی گوییم که خدا را به خشم آورد و ما به خاطر تو ای ابراهیم غمگین و دردمندیم و اگر ابراهیم می ماند حتماً پیامبری بود.

سپس به علی (ع) فرمود: یا علی نزدیک من بیا.

علی نزدیک پیامبر شد و آنگاه پیامبر (ص) به او فرمود: گوشت را نزدیک دهان من بیاور. و علی این کار را کرد.

آنگاه پیامبر (ص) فرمود: ای برادر من، آیا شنیده ای سخن خدای تعالی را در کتابش که می گوید: (إنّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّة) (17) گفت: بله یا رسول الله.

فرمود: آنها تو و شیعیان تو هستند که با چهره هایی درخشان و تابناک وارد صحنه محشر می شوند و شکمهایشان سیر و سیراب هستند، آیا سخن خدایی تعالی را شنیده ای که در کتابش می گوید: (إنّ الذین کفروا من أهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنّم خالدین فیها هم شرّ البریّة) (18) گفت: بله یا رسول الله.

فرمود: آنها دشمنان تو و پیروانشان هستند که در روز قیامت در حال تشنگی می گذرند، آنها بدکاران معذب و کفار و منافقین هستند، تو و شیعیانت اینگونه و دشمنان و پیروانشان اینگونه اند.

و آنگاه که مرگ ایشان نزدیک شد امیر المؤمنین نزد او حاضر بود و آنگاه که جان دادن ایشان نزدیک گشت، فرمود: یا علی سرم را در دامانت بگیر، زمان امر پروردگار رسیده، پس آنگاه که نفسم برآمد، آن را با دستت بگیر و بر صورت خود بکش و مرا رو به قبله کن و عهده دار کارهایم باش و اولین کسی باش که بر من نماز می گزارد و از من جدا مشو تا آنکه مرا در قبرم دفن کنی و در این کار از خداوند یاری بخواه.

پس علی سر پیامبر را به دامان گرفت و او بیهوش شد، فاطمه پیش آمد در حالی که به پدرش نگاه می کرد و ناله می کرد و می گریست و می گفت:
سپید چهره ای که ابرها از آبروی او مدد می گیرند و پناهگاه یتیمان و ملجأ بیوه زنان است.

رسول خدا چشمانش را گشود و با صدای ضعیفی فرمود: دخترم، این سخن عمویت ابو طالب است این را نگو، بلکه بگو: (و ما محمد إلاّ رسول قد خلت من قبله الرسل أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابکم).(19) فاطمه مدّتی طولانی گریست، یک بار دیگر رسول الله (ص) به او اشاره کرد که نزدیک بیاید، آنگاه چیزی را به نجوا در گوشش زمزمه کرد که رخسار زهرا شادمان گشت.

سپس روح رسول الله صلّی الله علیه و آله به ملکوت اعلی پرواز کرد در حالی که دست امیرالمؤمنین (ع) زیر فک او بود و نفس پیامبر بیرون آمد و علی آن را به روی خود کشید و با آن مسح کرد، سپس به او رو کرد و چشمانش را بست و پارچه ای رویش کشید و به کار تدفین او مشغول شد.

امام جعفر صادق (ع) می فرماید: رسول الله (ص) به علی (ع) وصیت کرد که هیچ کس جز تو مرا غسل ندهد. علی (ع) گفت: یا رسول الله چه کسی برایم آب بیاورد؟ رسول الله (ص) فرمود: جبرئیل تو را کمک می کند و برایت آب می آورد.

پس فضل بن عباس آب می آورد و جبرئیل به او کمک می کرد، علی پیامبر را غسل داد و کفن نمود، آنگاه عباس پیش آمد و گفت: یا علی، مردم جمع شده اند تا پیامبر (ص) را در مصلی بقیع دفن نمایند و مردی از ایشان هم پیشنماز شود، علی به سوی مردم رفت و فرمود: ای مردم، آیا نمی دانید که پیامبر (ص) زنده و مرده امام ماست؟ آیا نمی دانید که پیامبر لعنت کرد هر کسی را که قبور را مصلّی (محلّ نماز) قرار دهد وهمراه با خدا خدایی دیگررا قرار دهد؟ و لعنت کرد کسی را که دندانش را شکست و لثه اش را شکافت؟ گفتند: کار به دست توست، هر کاری که می دانی بکن.

علی (ع) فرمود: من پیامبر (ص) را در بقعه ای دفن می کنم که در آن جان داده است، سپس بر در خانه ایستاد و بر او نماز خواند و به مردم نیز امر کرد که ده نفر ده نفر بر او نماز بخوانند و سپس بروند.

وقتی امیرالمؤمینن خواست پیامبر را غسل دهد از فضل بن عباس خواست چشمانش را ببندد و برای غسل بدن پیامبر (ص) آب بباورد، وقتی که از غسل و تجهیز و تکفین بدن پیامبر (ص) فارغ شد، مقابل بدن شریف ایستاد و بر او نماز خواند و هیچ احدی در نماز با او شرکت نکرد و در آن حال مسلمانان در مسجد بر سر اینکه چه کسی بر پیامبر (ص) نماز بگزارد و کجا دفن شود، بحث و جدل می کردند ، پس علی به سوی آنان رفت و گفت: رسول الله (ص) مرده و زنده امام ماست، دسته دسته به سوی جنازه رسول الله (ص) می روید و بدون امام بر او نماز می خوانید و باز می گردید، چرا که خداوند تبارک و تعالی در هیچ جا روح پیامبری را نگرفته مگر اینکه راضی شده که او را در همان مکان دفن نمایند، و من او را در همان اتاقی که قبض روح شد، دفن می کنم.

مردم این سخن را پذیرفتند و مسلمانان بر پیامبر (ص) نماز گزاردند، و سپس عباس بن عبد المطلب مردی را به سوی عبیدة بن الجراح که برای اهل مکّه قبر می کند و ضریح می ساخت، فرستاد و این عادت اهل مکّه بود، و نیز مردی را به سوی زید بن سهل فرستاد که او نیزبرای مردم مدینه قبر می کند و لحد می ساخت، هر دوی آنان را فراخواند و آنگاه گفت: خدایا نبیّت بر زمین افتاده است.

پس لحدی برای پیامبر (ص) ساخت و امیرالمؤمنین و عباس بن عبدالمطلّب و فضل بن عباس و اسامة بن زید داخل آن شدند تا متولی دفن پیامبر (ص) شوند، انصار از پشت خانه صدا زدند: یا علی تو را به خدا به خاطر حقّی که ما به رسول الله (ص) داریم اجازه بده یک نفر از ما داخل شود تا ما نیز سهمی در تدفین پیامبر (ص) داشته باشیم، علی (ع) فرمود: انس بن خولی داخل شود و این شخص در جنگ بدر شرکت داشت و مرد فاضلی از بنی عوف خزرجی بود و آنگاه که داخل خانه شد علی به او گفت داخل قبر شود.

سپس علی (ع) رسول الله (ص) را بر روی دست گرفت و به سمت قبرش برد وآنگاه که او را در قبر گذاشت به انس گفت که بیرون بیاید.

آنگاه علی خود داخل قبر رفت پارچه روی رسول الله (ص) را برگرفت و گونه پیامبر (ص) را به سمت قبله و در جهت راست روی زمین گذاشت و سپس خشتی بر روی قبر نهاد و بر آن خاک ریخت.

و در آن حال این اشعار را در رثای پیامبر (ص) می خواند: مرگ نه پدری را بر جای گذاشته و نه فرزندی را، و هیچ کس نمی داند تا چه زمان این راه ادامه خواهد داشت.

این پیامبر است که برای امّتش جاودان باقی نماند، اگر خداوند قبل از او می خواست آفریده ای را جاودان نماید به طور حتم او را جاودان می ساخت.
مرگ در میان ما تیرهایی دارد که به خطا نمی رود، و اگر امروز از کسی درگذرد، فردا از او نخواهد گذشت. سپس با بیلچه اش خاک قبر پیامبر (ص) را صاف کرد، اینگونه بود وفات پیامبر صلّی الله علیه و آله.

سقیفه بنی ساعده 
آنگاه که پیامبر (ص) وفات یافت، عدّه ای از انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شدند و سعد بن عباده خزرجی را به عنوان امیرو خلیفه مسلمین انتخاب کردند، خبر به ابوبکر و عمررسید، آنها به همراه عبیدة بن الجراح به سرعت خود را به سقیفه رساندند، و داخل گروه انصار شدند و با آنان به بحث و جدل کردند که آنها برای خلافت رسول الله (ص) شایسته ترند، گفتند: یک امیر از ما و یک امیر ازشما، ابوبکر گفت: امیران از ما و وزیران از شما، و بعد از جدالی طولانی وقتی بشیر بن سعد و اسید بن حضیر جانب ابوبکر را گرفتند، و به همراه عمر و ابو عبیده با ابوبکربیعت کردند جبهه انصار ضعیف شد، تمام حاضرین با ابوبکر بیعت کردند جز سعد بن عباده و افراد اندکی که هم رأی او بودند، بدین ترتیب با ابوبکر بیعت کردند در حالی که هنوز رسول الله دفن نشده بود و بنی هاشم و دیگر مسلمانان به تجهیز و نماز براو مشغول بودند، تا اینکه براء بن عازب ماجرای سقیفه را به آنان خبر داد، بنی هاشم و تعدادی دیگر از صحابه پیامبر (ص) به بیعت با ابوبکر اعتراض کردند و جدال و اختلاف نظردر مورد بیعت سقیفه تقریباً شش ماه ادامه یافت.(20)

از مردم برای ابوبکر بیعت گرفتند و سپس به سوی علی آمدند تا او را از خانه بیرون آورند تا با ابوبکر بیعت کند، فاطمه (س) به آنان اجازه ورود نداد، پس تصمیم گرفتند به خانه هجوم آورند و بعد از اینکه سلاح علی را گرفتند او را دستگیر و از خانه بیرون آوردند و به مسجد بردند، و فاطمه در شدیدترین وضع و حال پشت سرشان رفت، زیرا آنها جنین داخل شکمش را سقط کردند، فاطمه گویی که تمام زندگی اش را از دست داده باشد، پشت سرشان می دوید و فریاد می زد: از پسر عمّ من دست بردارید! از شوهرم دست بردارید! به خدا قسم روسری خود را بر می دارم و پیراهن پدرم را بر سر می کنم و شما را نفرین می کنم!!!

فاطمه به در مسجد که رسید چنان منظره دردناکی دید که هرگز نمی توانیم وصف کنیم جز این که بگوییم او در نهایت توانست همسرش را از دست مردم نجات دهد و مانع آنان در گرفتن بیعت از علی شود، و شوهرش را سالم تا خانه همراهی کرد.

زیارت نبی اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم 
اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا رَسُولَ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا نَبِيَّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا خاتَمَ النَّبِيّينَ، اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ، وَاَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَيْتَ الزَّکاةَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنَکَرِ، وَعَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصاً حَتّى اَتاکَ الْيَقينُ، فَصَلَواتُ اللهِ عَلَيْکَ وَرَحْمَتُهُ وَعَلى اَهْلِ بَيْتِکَ الطّاهِرينَ،اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريکَ لَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ رَسُولُ اللهِ، وَاَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّکَ، وَنَصَحْتَ لاُِمَّتِکَ، وَجاهَدْتَ في سَبيلِ اللهِ، وَعَبَدْتَ اللهَ حَتّى اَتاکَ الْيَقينُ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَاَدَّيْتَ الَّذي عَلَيْکَ مِنَ الْحَقِّ، وَاَنَّکَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنينَ، وَغَلُظْتَ عَلَي الْکافِرينَ، فَبَلَّغَ اللهُ بِکَ اَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُکَرَّمينَ، اَلْحَمْدُ للهِ الَّذي اِسْتَنْقَذَنا بِکَ مِنَ الشِّرْکِ وَالضَّلالَةِ، اَللّـهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ، وَصَلَواتِ مَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبينَ، وَاَنْبِيائِکَ الْمُرْسَلينَ، وَعِبادِکَ الصّالِحينَ، وَاَهْلِ السَّماواتِ وَالاَْرَضينَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَکَ يا رَبَّ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ عَلى مُحَمَّد عَبْدِکَ وَرَسُوِلِکَ وَنَبِيِّکَ وَاَمينِکَ وَنَجِيِّکَ وَحَبيبِکَ وَصَفِيِّکَ وَخاصَّتِکَ وَ صَفْوَتِکَ وَخِيَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، اَللّـهُمَّ اَعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفيعَةَ، وَآتِهِ الْوَسيلَةَ مِنَ الْجَّنَةِ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَالاْخِرُونَ، اَللّـهُمَّ اِنَّکَ قُلْتَ: (وَلَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً) وَاِنّي اَتَيْتُکَ مُسْتَغْفِرًا تائِباً مِنْ ذُنُوبي، وَاِنّي اَتَوَجَّهُ بِکَ اِلَي اللهِ رَبّي وَرَبِّکَ لِيَغْفِرَ لي ذُنُوبي .. 
ـــــــــــــــــــــــ
منابع
1. السيره النبوية، ابن کثير دمشقي ج 4ص 449 .
2. مستدرک الحاکم ج 3 ص 60 
3. الطبقات الکبرى، ابن سعد ج 2 ص 249 و عيون الأثر، ابن سيد الناس ج 2 ص 281 
4. الطبقات الکبرى ج 2 ص 236
5. تاريخ طبري ج 2 ص 438 + صحيح بخاری و نيز صحيح مسلم 
6. تاريخ طبري ج 2 ص 438 
7. صحيح بخاري ج 7 ص 17 وصحيح مسلم ج 7 ص 24 و ص 198 .
8. الطب النبوي، ابن قيّم جوزي ج 1 ص 66 .
9. طبقات ابن سعد ج 2 ص 203 .
10. سيره ابن کثير ج2 ص 32 
11. المحلّى، ابن حزم اندلسي ج 11 ص 225 ومنتخب التواريخ ص 63 
12. مسند احمد ج 6 / 300 و مستدرک ج 3 / 138 - 139 صاحب مستدرک در کتابش می گويد سند اين حديث صحيح است و نيز الذهبی در تلخيص المستدرک به صحّت آن اعتراف کرده است و نيز ابن عساکر در شرح حال امام علی (ع) آورده که او به طرق متعدد نزديکترين مردمان نسبت به اسرار پيامبر (ص) بود، ج 3 / 16 - 17، همچنین مجمع الزوائد ابي بکر هيثمي 9 / 112 چاپ دار الکتاب بيروت ، وکنز العمال ج 15 / 128 چاپ دوم حيدرآباد ، کتاب الفضائل ، در باب فضائل علي بن ابی طالب ، وتذکرة خواص الأمة ابن الجوزي باب حديث النبوى ، والوصية از کتاب الفضائل احمد بن حنبل والخصائص نسائي .  
13. تاريخ ابن کثير ج 7 / 359 
14. طبقات ابن سعد وکنز العمال ج 2 / 262 - 263 . 
15. مسند أحمد 2: 300؛ کفاية الطالب 133 .
16. ص393 ج 6 کنزالعمال، ودرحاشيه صفحه ص45 ج 5 مسند أحمد 
17. البينة | 7 
18. البينة 6 
19. آل عمران |144 .
20. تاريخ يعقوبي 2: 123؛ الامامة والسياسة 1: 6 وما بعد آن، و نيز ديگر کتب 
مترجم مقاله: فاطمه محمدی
iman بازدید : 23 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
ناگفته هایی شنیدنی از نهضت اسلامی تونس 


به گزارش شیعه آنلاین، با توجه به شناخت قدیمی حجة الاسلام و المسلمین استاد سید هادی خسروشاهی با مسائل مغرب عربی از جمله کشور تونس و آشنایی دیرینه ایشان با رهبری حرکت های اسلامی منطقه از جمله "حرکت النهضه تونس" و به مناسبت حوادث اخیر این کشور، در این زمینه گفتگوئی با ایشان داشتیم که متن آن را در ادامه می خوانیم.
 
با توجه به حوادث اخیر تونس نگاه های جهان اسلام و آزادی خواهان جهان به مسئله بیداری اسلامی در مغرب عربی و رهبری نهضت اسلامی تونس، بویژه استاد شیخ راشد الغنوشی است... برای شروع این گفتگو بی مناسبت نیست که نخست از آشنایی جنابعالی با شیخ راشد و دیگر رهبران حرکت اسلامی تونس سخن بگویید!
جریان آشنایی من با شیخ راشد غنوشی و یکی دو نفر دیگر از رهبران بعدی حرکت اسلامی تونس به حدود چهل سال پیش و دورانی که این برادران دانشجو بودند و هنوز موجودیت جنبش خود را اعلام نکرده بودند، بر می گردد. در آن دوران، در کشور الجزایر کنفرانس های سالانه ای از سوی «وزارت شئون مذهبی» تحت عنوان: «ملتقی الفکر الاسلامی» تشکیل می شد که در آن دهها نفر از شخصیت ها و اندیشمندان برجسته جهان اسلام ـ از جمله خود الجزایر ـ و با حضور بیش از 1500 نفر از دانشجویان دانشگاه های آن کشور، در مدت یک هفته، و بطور فشرده، صبح و عصر، طی سخنرانی ها و جلسات پرسش و پاسخ، به بررسی مسائل عقیدتی و موضوعات مهم دنیای امروز می پرداختند.

این کنفرانس همه ساله در یکی از استان های الجزائر برای آشنایی بیشتر مردم آن استان با مسائل اسلامی تشکیل می گردید که من در هفت کنفرانس منعقده در: تیزی اوزو، عنابه، تلمسان، طمزاست، بجایه و دو بار در الجزیره ـ پایتخت ـ حضور و شرکت داشتم و به نوبه خود، به سخنرانی و بحث و گفتگو پرداختم. بطور طبیعی در این کنفرانس پرجمعیت، امکان آشنایی با همۀ شرکت کنندگان وجود نداشت ولی با توجه به نشاط دوران جوانی، بنده سعی می کردم که علاوه بر اساتید و فرهیختگانی که از بلاد دیگر آمده بودند با بعضی از دانشجویان و جوانان فعال شرکت کننده در جلسات آشنایی داشته باشم.

یکی از این جوانان، برادر بسیار عزیز و ارجمند عباسی مدنی بود که در آن زمان، به عنوان یکی از دانشگاهیان شناخته می شد و بعداً حرکت اسلامی «جبهه نجات اسلامی الجزائر» را تأسیس نمود و رهبری آن را به عهده گرفت که پس از پیروزی قاطع در انتخابات، این حرکت توسط ژنرال های فرانکوفیل وابسته به دوران استعمار فرانسه، انتخابات باطل و با قتل عام مردم و بخشی از رهبری و اعضاء جبهۀ نجات اسلامی، به شدت سرکوب گردید و عباسی مدنی و علی بلحاج و دیگران هم زندانی شدند!..

از تونس نوعاً شیخ محمد المستاوی، مدیر مجله ماهانه «جوهر الاسلام» در این کنفرانس ها حضور می یافت که با ایشان روابط برادرانه و تبادل فرهنگی برقرار گردید... در یکی از کنفرانس ها، ایشان به حضور چند نفر از دانشجویان اسلام گرای تونس در الجزائر اشاره کرد که برای آشنایی با شخصیت های جهان اسلام و شرکت در جلسات کنفرانس به این کشور آمده اند.. که: عبدالفتاح مورو، فاضل البلدی، حمید النیفرو راشد الغنوشی از آن جمله بودند...

این عده علاقه خاصی به مالک بن نبی داشتند ولی ایشان علیرغم اینکه می گفتند صاحب اندیشه ضرورت تشکیل کنفرانس اندیشه اسلامی در الجزائر پس از پایان سلطۀ فرهنگی استعمارگران فرانسوی بود، متأسفانه در جلسات عمومی کنفرانس شرکت نمی کرد و دوستان و علاقمندان ایشان، به منزل ایشان می رفتند و او برای آن ها سخنرانی می کرد.

بنده نیز به تشویق و ترغیب دوستان تونسی یکی دو بار در این جلسات شرکت نمودم و به تعبیر راشد الغنوشی، با «علامه»ای روبرو شدم که در مغرب عربی، بی نظیر بود... در این کنفرانس و جلسه منزل مالک بن نبی، من با راشد و دوستان همراهش آشنا شدم و این مجموعه، به اضافه یکی دو نفر دیگر، بعدها پایه گزار اصلی جنبش «الأتجاه الاسلامی» در تونس شدند.

البته بحث درباره تاریخ دقیق پیدایش این جنبش و اهداف آن نیازمند فرصت دیگری است، ولی بهرحال مجموعه تونسی علاقمند به مالک بن نبی، که خود را تأثیرپذیر از اندیشه های وی معرفی می کنند، آغازگر ایجاد یک حرکت اسلامی در میان جوانان تونسی شدند که اغلب آن ها تا زمان سرکوب توسط حبیب بورقیبه و سپس زین العابدین بن علی ـ و تاکنون نیز ـ به حرکت خود وفادار ماندند، اما متأسفانه آقای حمید النیفر، حبیب الجورشی و یکی دو نفر دیگر، ضمن انشعاب از «الاتجاه الاسلامی»، یک سازمان جدید تحت عنوان الیسار الاسلامی ـ چپ اسلامی ـ بوجود آوردند که مخالف «اندیشه های اخوانی» برادران بود و ماهنامه ای هم منتشر می کردند که بعضی از شماره های آن را برای بنده فرستادند... و متأسفانه این چپ اسلامی در نهایت از «سکولاریسم منهای اسلام» سر درآورد!

.. بهرحال این سابقه و آشنائی نخستین من با شیخ راشد بود و مدتی این رابطه قطع شد، ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و امکان ارتباط با حرکت های اسلامی، از نو به برادران «وصل»! شدیم و به همکاری فرهنگی پرداختیم که داستان چگونگی آن طولانی است و انشاءالله در کتاب نیمه تمام «حرکت اسلامی تونس» به آن خواهم پرداخت...
 
موقعیت و مقام علمی و فرهنگی شیخ راشد در چه مرحله ایست؟
شیخ راشد تحصیلات مقدماتی را در روستای خود به پایان رساند و سپس به شهر «قابس» و بعد به پایتخت آمد و در دانشگاه معروف الزیتونه تحصیلات خود را به پایان رساند و بعد برای اخذ فوق لیسانس در رشته فلسفه به مصر و سوریه رفت و سپس برای اخذ دکتری در دانشگاه سوربون فرانسه به تحصیل ادامه داد و به موازات آن به فعالیت های اجتماعی و سیاسی در بین دانشجویان مسلمان پرداخت و پس از مراجعت به «تونس» ضمن تدریس در مراکز فرهنگی و نشر مقالات، در کنار برادران همفکر خود حرکت «الاتجاه الاسلامی» را تأسیس نمود... و به علت همین فعالیت ها و تأسیس یک سازمان سیاسی ـ اسلامی، بارها دستگیر و زندانی شد که بار اول در سال 1981 م به یازده سال زندان محکوم گردید و به دنبال آزادی موقت، به علت ادامه فعالیت در سال 1987 مجدداً بازداشت و به حبس ابد محکوم شد. اما حبیب بورقبیه، رئیس جمهور معلوم الحال سکولار و وابسته فکری به غرب، خواستار «ریشه کن کردن اساس این حرکت» و اعدام وی گردید... که با برکناری وی از مقام خود توسط «بن علی»، شیخ از زندان آزاد شد و از کشور خارج شد...

در این دوران بنده در ایتالیا بودم که پس از آگاهی از آزادی وی و حضور در منطقه «لوگانو» در نزد برادران اخوانی مصر و سوریه ـ مهندس یوسف ندا و استاد غالب همت ـ به دیدار وی رفتم که بسیار شادمان گردید... البته راشد در آغاز دوره حکومت دیکتاتوری بن علی نیز بطور غیابی محاکمه و باز به «حبس ابد» محکوم شد!
 
محاکمه او در دوره بورقیبه ظاهراً خیلی حساس و بحث انگیز بود، اتهام وی در دادگاه چه بود؟
بورقیبه هوادار سکولاریسم بود و از هرگونه حرکت اسلامی و یا انجام وظایف مذهبی، و حتی روزه گیری در ماه مبارک رمضان، جلوگیری می کرد و روی همین اصل خواستار سرکوب کامل حرکت اسلامی بود...

بنده ماجرای محاکمه و دادگاه و آخرین دفاعیه وی را سال ها پیش در چند شماره از روزنامه اطلاعات منتشر ساخته ام، در اینجا فقط سخنانی را که پس از آخرین دفاعیه بیان کرده است، نقل می کنیم، آخرین پیام شیخ راشد، در دادگاه تونس و پیش از صدور حکم ظالمانه.. چنین بود:

حمد بر خداوند و درود بر پیامبر خدا. 
خداوند را به خاطر نعمت بزرگی که بر من ارزانی داشت سپاس می گویم و شکر بی پایان دارم که توفیق داد بتوانم این حرکت مبارک را به عنوان پایگاه دعوت به توحید و صلح و آزادی و برادری و دمکراسی، پایه گذاری کنم.
من به صراحت از این منبر، اعلام می کنم که با هرگونه خشونتی به هر دلیلی که برای حل اختلافات سیاسی و فکری، اعمال شود، مخالف هستم. ما بر این باور هستیم که همگی قربانیان اصرار بر استمرارمان در پی گیری حقوق قانونی خود، بویژه حق مشروع خود در تجمع و بیان عقیده در چهارچوب آزادی و قانون، هستیم.
آقای قاضی!
دادگاه شما هر حکمی که می خواهد صادر کند، ولی بی تردید فقط حکمی اجرا خواهد شد که خداوند آن را بر سرنوشت ما رقم زده است.
من به همه برادران و دوستان خود وصیت می کنم که حکم دادگاه برضد من، هرچه باشد، هرگز هیچکس به فکر انتقام گیری نباشد. من ایمان دارم که خون من به زودی این سرزمین را با خیر و برکت و نعمت آبیاری خواهد نمود.
من در اینجا از همه کسانی که در مسئله ما همراه ما بوده اند، سپاسگزارم بویژه از آقایان وکلای مدافع در دادگاه و روزنامه نگاران و همه نیروهای دمکراتیک در داخل و خارج...
آقایان!
من اطمینان دارم که آثار این دادگاه دو بار تکرار خواهد شد. یک بار در تاریخ برای نسل های آینده و یک بار در پیشگاه خداوند، در روز رستاخیز.
«وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون»
ـ و به زودی ستمکاران خواهند دانست که با چه طوفانی روبرو خواهند شد. ـ
صدق الله العظیم
تونس، 22 سپتامبر 1987: راشد الغنوشی
                                                                                  
دیدگاه شیخ راشد درباره انقلاب اسلامی چگونه بود و آیا تحولاتی در اندیشه او نسبت به انقلاب اسلامی ایجاد شده است؟
بطور کلی دیدگاه شیخ راشد و رهبری حرکت «الاتجاه الاسلامی» که بعدها به «حرکت النهضه» تغییر نام یافت درباره انقلاب اسلامی ایران از آغاز کاملاً مثبت و منصفانه بوده است. نوشته ها و مقالات خود شیخ راشد، چه در «المعرفه» و یا روزنامه «العقیده» و چه در مصاحبه ها، گواه روشنی بر صدق گفته های او در دفاع از انقلاب اسلامی است.

البته بنده درواقع قسمتی از نوشته های شیخ راشد را که درباره امام خمینی و انقلاب اسلامی در شماره های مجله «المعرفه» تحت عناوین مختلف، مانند: «وانتصر الاسلام» و: «قاده الحرکه الاسلامیه المعاصره» و: «الرسول ینتخب ایران للقیاده» منتشر ساخته بود ترجمه نموده ام که تحت عنوان کلی: «حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» چندین بار چاپ و منتشر شده است.
  
متأسفانه شیخ راشد بیشتر به همین دلیل در تونس به دادگاه کشیده شد و پس از رهائی و خروج از کشور هم علیرغم فشار همه جانبه آل سعود و ارتجاع عرب و حتی محروم شدن از سفر به بعضی از بلاد عربی (و حتی ایران! به خاطر قهر بن علی!!) حاضر نشد که از عقیده خود در اصالت و صداقت نظام اسلامی ایران بردارد و همچنان تا به امروز، از کلیت انقلاب اسلامی دفاع کرده است... اما در این اواخر، چنانکه در دیدار اخیر من با وی در لندن، بیان داشت، نگرانی هایی برای او از طرف بعضی از افراد تونسی که به تشیع گرویده اند ایجاد شده است که تقریباً پذیرش آن برای او مشکل است...

شیخ راشد می گفت: برادری تونسی که قبلاً با حرکت ما همکاری داشت، تغییر عقیده داد و به تشیع گروید و این حق او است و ما اعتراضی به او نداریم، اما او کتابی تألیف کرده و دهها بار و به زبان های مختلف از طرف نهادهای جمهوری اسلامی و در «قم» تجدید چاپ شده که گویا او «هدایت» یافته و ما همچنان در «ضالت» هستیم و این امر با ادعای ایران در جمع بین کلمه مسلمین سازگار نیست و یا عده ای از برادران شیعه که به تونس سفر کرده اند، بسته هایی از تربت خاص برای سجده در مساجد قرار داده اند که باز با روش و سنت مردم تونس سازگار نیست و البته هیچ بعید نیست که این خود نوعی توطئه برای دور کردن مسلمانان سنی از برادران شیعی باشد، ولی بهرحال نیازمند علاج و اقدام جمهوری اسلامی است.

متأسفانه توضیحات اینجانب برای اقناع او کافی به نظر نیامد و حتی در کتاب اخیر خود، البته بطور عالمانه و با برداشت یک عالم سنی، از نوع حکومت ولایت فقیه انتقاد کرده است. که این نکته البته یک بحث علمی ـ فقهی را می طلبد.

بهرحال باید قبول کرد که «باطل و ضال» نامیدن برادران اهل توحید، یا اهانت به بزرگان و مقدسات آن ها، حتی در حد لعن و سب، امری نیست که بتوان بر آن صحه گذاشت و یا از برادران اهل سنت خواست که آن ها را نادیده بگیرند!

خوشبختانه فتوای اخیر آیت الله خامنه ای حفظه الله و به دنبال ایشان بعضی از مراجع در حرمت اهانت به مقدسات مذاهب دیگر، این تشویش و نگرانی را برطرف ساخت و حتی بعضی از سلفی های تندرو در لبنان، برای همکاری با اهل تشیع در زمینه های گوناگون ابراز تمایل کرده اند...
 
جنابعالی بعضی از تألیفات شیخ راشد را ترجمه و منتشر ساخته اید، توضیحاتی در این باره بی مناسبت نخواهد بود.
شیخ راشد علاوه بر مقالات بسیار که در جرائد تونس و دیگر کشورها منتشر شده، تألیفاتی نیز دارد که علاوه بر عربی، به زبان های: انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی، ترکی و فارسی ترجمه و به چاپ رسیده است. تألیفات عمده وی عبارت است از:
 
طریقنا الی الحضاره.
نحن و الغرب 
حق الاختلاف و واجب وحده الصف 
القضیه الفلسطینه ... 
المرأه بین القران و واقع المسلمین 
حقوق المواطنه فی الدوله الاسلامیه 
الحرکه الاسلامیه و مسأله التغییر 
مقاربات فی العلمانیه و المجتمع، المدنی 
من تجربه الحرکه الاسلامیه فی تونس 
مقالات 
الامام الخمینی و التجدید 
الحریات العامه فی الدوله الاسلامیه
 
این ها البته بخشی از تألیفات شیخ راشد است و فقط سه چهار جلد از این کتاب ها به فارسی ترجمه و منتشر شده است. القضیه الفلسطینه و الامام الخمینی توسط اینجانب و الحریات العامه توسط جناب آقای حسین صابری ترجمه و به چاپ رسیده است...
 
شیخ راشد در مقدمه چاپ اول کتاب اخیر خود که به نام «آزادی های عمومی در حکومت اسلامی» در ایران منتشر شده است، آن را به شخصیت های برجسته معاصر دنیای اسلام اهداء کرده است.

راشد می نویسد: «این کتاب را به همۀ کسانی که بر من و امت اسلامی و بشریت منت دارند و در کار اسلام و احیای حق و عدالت می کوشند، اهداء می کنم. به پیشگامان مکتب اسلام و در رأس آنان جمال الدین افغانی، محمد عبده و رشیدرضا...
و به پدران معنوی ام و پیشاپیش همه، شهید حسن البنا، مولانا ابوالاعلی مودودی، استاد مالک بن نبی، رهبر انقلاب اسلامی معاصر امام خمینی، علامه شهید محمدباقر صدر...
و به شهیدان اسلام در همه جای جهان: عبدالله عزام در جهاد با استعمار کمونیستی، علامه اسماعیل فاروقی، و مالکوم ایکس ـ در امریکا ـ، و مصطفی بویعلی، عبدالرؤف العریبی، محمد منصوری در نبرد اخیر الجزائر...
و به زندانیان اسلامگرا در تونس و الجزائر و مغرب و در طلیعه آنها: صادق شورو، علی عریض، حبیب لوز، حماد جیالی، شیخ عباس مدنی، شیخ علی بلحاج، شیخ ربانی، عبدالسلام یاسین..
و به همه آنان که مشعل اسلام را در دست و پرچم آن را بر دوش گرفته اند و با سربلندی و اعتدال، همراه با دردها و رنج های بشر امروز، این آئین را در همه جا می گسترانند و برای رسیدن به دنیایی خالی از کفر و ظلم و فقر و استبداد، تلاش می کنند...»

این خلاصه یا سطوری از مقدمه شیخ راشد بر کتاب است که نشان دهنده روح پاک و فراگیر اسلامی ـ انسانی وی می باشد... بی مناسبت نیست اشاره بشود که عمده ترین اتهام راشد الغنوشی در آخرین محاکمه که با حکم حبس ابد روبرو شد، دفاع وی از امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران در نشریه «المعرفه» ارگان رسمی سازمان «الاتجاه الاسلامی» بود... و عجیب آنکه تنها سند دادگاه برای اثبات ارتباط غنوشی با ایران اسلامی، خرید تعدادی از کتاب وی: «مقالات» ـ چاپ پاریس، توسط اینجانب و سفارت ایران در واتیکان ـ بود... در صورتی که ما این کتاب را، از ناشر کتاب: «الکروان» پاریس ـ برای توزیع بین جوانان عرب مسلمان در ایتالیا و ارسال به بعضی از انجمن های اسلامی در اروپا خریداری کرده بودیم و هزینه آن هم فقط بیست هزار فرانک فرانسه بوده که ناگهان مطبوعات وابسته به آل سعود و صدام بعثی در غرب، مانند، روزنامه و مجله: الشرق الاوسط، المجله و الدستور و .. آن را رقمی معادل دویست هزار دلار نامیدند! که گویا جمهوری اسلامی برای کمک به این حرکت آن را پرداخته است... البته این ادعا کذب محض و جعل خالص بود وگرنه سند حواله بانکی ما ـ سفارت ایران در واتیکان ـ به دار الکروال فقط 20 هزار فرانک فرانسه بود.

سند دیگر دادگاه در محکومیت شیخ راشد آن بود که گویا اینجانب در یک مصاحبه مطبوعاتی در خارج، گفته بودم که شیخ راشد به جای محاکمه باید به ریاست جمهوری اسلامی تونس، انتخاب شود! این ادعا را مطبوعات تونس و همپالگی های آن در مطبوعات ارتجاع عرب به تفصیل پوشش دادند.
 
 
تحلیل جنابعالی از وضعیت کنونی تونس و علل آن چیست؟ و فکر می کنید که سیاست های خصمانه رئیس جمهوری فراری و دولت مردان این کشور علیه اسلامگرایان تا چه حد در بحران اخیر نقش داشته است؟
تردیدی نیست که خفقان به وجود آمده از دیکتاتوری 23 ساله ژنرال زین العابدین بن علی در کشور، به اضافه سرکوب کامل حرکت های اسلامی و دیگر مخالفان سیاسی در تونس و به قول وی دادن «پاسخ با مشت آهنین» ! سرانجام ثمره و نتیجه خود را آشکار ساخت... دشمنی با عقاید و سنت های مردم مسلمان و بدل ساختن تونس، به یک مرکز فحشاء و فساد به بهانه «ترویج توریسم» و جلب گردشگران غربی، و شیوخ نفتی خلیج فارس، به اضافه فقر فراگیر و تورم و بیکاری و گرانی، از عوامل اصلی پیدایش قیام اخیر بود...

عقده های درونی مردم مسلمان که حتی به دستور بن علی، مراسم عبادی واجب آن ها محدود شده بود و اذان از رادیو و تلویزیون، به بهانه ایجاد مزاحمت برای دیگران بویژه توریست های غیرمسلمان!، پخش نمی گردید و سلب آزادی و امنیت از افراد و گروه های معارض و از همه بدتر استمرار حکومت خودکامه وی و غارت اموال عمومی توسط همسر و اعضاء خانواده اش باعث خشم مردم گردید و مرگ یک جوان بیکار دانشگاهی که خود را به آتش کشیده بود، بهانه خوبی برای ابراز خشم و نفرت بر کل نظام و حاکمیت غیرمردمی گردید... و دیدیم که بن علی در سخنرانی اول خود، این افراد را «تروریست های نقاب زده» نامید اما در سخنرانی دوم «صدای انقلاب مردم» را مانند شاه شنید و در سخنرانی سوم اعلام کرد که در انتخابات بعدی خود را کاندیدا نخواهد کرد! و در این مسیر دهها نفر توسط نیروهای پلیس وی به قتل رسیدند، اما خشم مردم افزونتر گردید تا توانست بن علی را از کشور بیرون کند.

البته پس مانده های رژیم و بویژه اعضاء حزب التجمع الدستوری الدیمقراطی! حاکم ـ مانند حزب الوطنی الدیمقراطی مصر! ـ می کوشند که نظام را به نحوی برپا نگه دارند و «شاهپور بختیاری» از نوع تونسی آن، به عنوان موهوم به اصطلاح ایجاد دولت وحدت ملی! تلاش می کند و نیروهای امنیتی هم برای ارعاب مردم، علاوه بر قتل مردم عادی با غارت اموال عمومی و آتش زدن اماکن و محلات مردم، سعی می کنند که مردم را به سکوت وادار نمایند. اما ظاهراً نیروهای اپوزیسیون با این امر موافق نیستند ولی بی تردید هرگونه غفلتی و هرگونه سازشی، به هر بهانه ای موجب تثبیت ریشه های باقیمانده از رژیم سابق خواهد بود، بویژه که آل سعود گویا می کوشد که برای جلوگیری از گسترش دامنه اعتراض ها در تونس و سرایت آن به دیگر کشورهای عربی استبدادی با حاکمیت های مادام العمری و یا موروثی، به نحوی اوضاع را آرام و تثبیت کنند، اگر گروه های مخالف، در پشتیبانی قاطع از مردم به میدان نیایند، متأسفانه باید گفت که آینده روشنی در افق برای مردم تونس دیده نمی شود!

در چنین شرایطی، رهبری غیرسازشکار و به میدان آمدن سران سازمان های مخالف، برای تحقق و تکامل پیروزی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است... و اگر رهبران مخالف همچنان در خارج از کشور بمانند و یا اجازه ورود نیابند، مردم شجاع و مسلمان تونس، پس از مدتی و احتمالاً به دنبال سرکوب وحشیانه به دستور و حمایت حقوق بشری های امپریالیسم غربی، دلسرد و خاموش خواهند شد که امید داریم چنین نشود...
 
نهضت اسلامی تونس و استاد غنوشی در تحولات جدید تونس تا چه حد می توانند مؤثر واقع شوند؟
بی تردید نهضت اسلامی تونس، ریشه در عمق تونس دارد و چون مردم تونس مسلمان هستند و با اقدامات غیرمشروع زورگویان حاکم، پس از پیروزی بر استعمار و بیرون راندن اشغالگران فرانسوی، همواره مخالف بوده اند، ولی متأسفانه فرانکوفیل ها، مانند دیگر عناصر فرصت طلب در هر جای دیگر دنیا، بلافاصله پس از پیروزی مردم، مناصب و پست های عمده و کلیدی را اشغال کردند و مردم و رهبران اسلام گرا، عقب رانده شدند و به همین دلیل سالیان درازی حبیب بورقیبه ـ هوادار سرسخت به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و برقراری روابط با اسرائیل ـ تا 84 سالگی بر اریکه قدرت نشست و بعد از او هم ژنرال بن علی 23 سال تمام با سرکوب مردم و زندانی کردن رهبری حرکت های مخالف، اعم از اسلامی و غیراسلامی، سلطنت کرد و گویا قرار بوده که مانند حاکمان مصر و لیبی و یمن و سودان و غیره، در هر انتخاباتی شرکت کند و مانند آنها، 99% آراء را هم بدست آورد!.. اما این بار قیام مردم تونس او را ناکام نمود و بن علی مجبور به فرار از کشور گردید.

بهرحال شیخ راشد که هنوز اجازه ورود به کشور خود را بدست نیاورده است، می تواند در ایجاد تحولات مورد نظر مردم، نقش اساسی داشته باشد.. گرچه هم اکنون بقیه افراد وابسته به جنبش نهضت آزاد شده اند و در درون کشور به مبارزه برای ایجاد تحول بنیادین، علیرغم فشار باند باقیمانده رژیم بن علی، فعالیت می کنند.
 
اگر قرار باشد جریان اسلامگرای تونس حضور پررنگی در تحولات سیاسی این کشور و جهان اسلام ایفا کند، چه نکاتی را باید مورد توجه قرار دهد و از مواضع و رویکردهایی بپرهیزد؟
انشاء الله که رهبری حرکت اسلامی تونس خود متوجه نکاتی باشند که باید مورد توجه قرار گیرد.. ولی اشاره به این موضوع بی مناسبت نیست که با توجه به شرایط داخلی جامعه تونس و تکثرگرائی سیاسی و تعدد احزاب معارض، باید در نخستین مراحل، همه سازمان ها و گروه ها را به همکاری دعوت کند و تا آن ها، به مبارزه مسلحانه علیه نظام جدید دست نزنند به همکاری خود ادامه دهد.. و از سوی دیگر قبل از اجرای احکام اسلامی باید شرایط زندگی سالم و رفاه معقول برای مردم تونس را فراهم آورند تا زمینه برای برقراری یک نظام اسلامی عادلانه راستین فراهم آید... وگرنه گرم کردن نبرد با شعار منهای عمل، نتیجه مثبتی نخواهد داشت... ـ تندروی هایی از نوع آن چه که بخشی از افراد وابسته به نهضت الجزائر بلافاصله پس از پیروزی کاندیداهای جبهه نجات اسلامی، آن ها را آغاز کردند، حداقل در میان بخشی از مردم جامعه که با روش خاصی زندگی می کردند ـ مورد قبول نخواهد بود و در نتیجه، ثمرۀ مطلوب بدست نخواهد آمد.

اعتدال و میانه روی در امور، همانطور که سیرۀ پیامبر اکرم(ص) در آغاز از آن حکایت دارد، نکته اساسی برای موفقیت و استمرار پیروزی است... با شعارهای تند بر ضد مظاهر غیر اسلامی و یا اعدام های بی مبنا و متکی به مستندات غیرشرعی، و همچنین مصادره اموال بدون مجوز منطقی و مشروع و... نمی توان بر دل ها حکومت کرد...
 
فکر می کنید با این تحولات اخیر تعامل کشورهای غربی به ویژه فرانسه و آمریکا با اسلامگرایان چگونه خواهد بود؟
چگونگی تعامل امپریالیسم غربی و مولود نامشروع آن که به نام اسرائیل معروف است، از همان آغاز حرکت مردم تونس روشن گردید.. غرب در کلیت خود و اسرائیل بمثابه عامل نظامی امپریالیسم در منطقه ـ و در قلب بلاد اسلامی ـ از پیروزی احتمالی اسلامگرایان ابراز نگرانی کردند و حتی اعلام نمودند که نباید پیروزی انقلاب اسلامی ایران در تونس تکرار گردد!

البته اگر اعلام هم نمی کردند کاملاً روشن بود که آن ها هرگز با پیروزی اسلام گرایان موافق نیستند و روی همین اصل هم به سران احزاب و سازمان های سیاسی سکولار و ملی گرا و حتی کمونیستی تونس، که در فرانسه و بلاد دیگر به سر می بردند، اجازه ورود به کشور داده شد اما اسلام گرایان از جمله شیخ راشد هنوز موفق به دریافت مجوز: برای ورود به میهن خود نشده اند.. و این توطئه و یا اشتباه دیگری از سیاست ورزان ناآگاه غربی است که میدان را در عمل برای افراط گرایان و تندروان باز می کنند و اسلام گرایان معتدل، منطق شناس را از حق مشروع و قانونی خود ـ بازگشت به میهن ـ محروم می سازند.. البته تصور ما اینست که شیخ راشد و دیگر اعضاء وابسته به حرکت اسلامی تونس، بهر نحوی که مقدور باشد، باید هرچه زودتر به وطن خود باز گردند و در این راه از بازداشت و دیپورت! و این قبیل امور نهراسند، چراکه اداره امور و رهبری یک حرکت و نیروبخشی مردم مسلمان، از راه دور مقدور نخواهد بود.

به یاد داریم که امام خمینی(ره) وقتی که شنید غربی ها و جناب بختیار اظهار کرده اند که فعلا صلاح نیست که ایشان به ایران برگردند و ممکن است آشوب! بیشتر گردد، امام بلافاصله اعلام کردند که به وطن بر می گردند، گرچه در آن شرایط با هرگونه خطری روبرو بودند... امام بعداً در گفتگویی فرمودند: وقتی این ها گفتند که صلاح نیست من برگردم، متوجه شدم که باید هرچه زودتر برگردم! و آثار این تصمیم شجاعانه را هم البته همگان شاهد بودیم.
 
احزاب و یا گروه های اسلام گرای دیگر در تونس پس از استقلال بوجود نیامد؟

چرا، در تونس سازمان ها و گروه های اسلام گرای متعددی پس از استقلال اعلام موجودیت کردند که نخستین آن ها شاید «جماعه التبلیغ والدعوه بود که در سال 1967 میلادی توسط شیخ محمد ادریس اعلام موجودیت نمود. علاوه بر آن «حزب التحریر» نیز که هوادار احیاء خلافت اسلامی است، شعبه ای در تونس ایجاد کرد و گروهی از جوانان را جذب نمود. «الحزب الاسلامی الشوروی» ـ حزب اسلامی شورائی ـ هم در سال 1980 بوجود آمد و سپس سازمان «الجهاد الاسلامی» توسط «حبیب الضاوی» پایه گذاری شد که پس از مدتی نامبرده همراه یکی دیگر از اعضاء توسط حبیب بورقیبه اعدام شد... «حرکت الاتجاه الاسلامی» که توسط شیخ راشد و دوستانش در سال 1981 اعلام موجودیت نمود، در واقع سازمان یافته ترین و فراگیرترین سازمان های اسلامی در تونس بود که علیرغم سرکوب و اعدام و زندان و تبعید، در دوران بورقیبه و بن علی، همچنان فعال بوده و روابط تشکیلاتی آن با اعضاء خود، در داخل و خارج باقی مانده است...

این حرکت از آغاز دارای برنامه و تشکیلات کاملاً منسجم بوده و برای اداره امور کشور، با توجه به عضویت جوانان تحصیل کرده و نخبۀ تونسی در آن آمادگی کامل دارد و در میان نسل جوان مسلمان تونس نفوذ فوق العاده ای دارد و از سوی دیگر رهبر کنونی آن، شیخ راشد از عقلانیت و تدبیر ویژه ای برخوردار است و اگر بتواند به تونس بازگردد، بی شک می تواند نقش عمده ای در اصلاح امور کشور و خروج از بحران، بعهده بگیرد...
 
بحران اخیر تونس چه تأثیراتی بر کشورهای اسلامی منطقه می تواند بگذارد؟

واکنش مثبت و اقدامات مردم کشورهای منطقه در قبال حوادث تونس، نوع تأثیر قیام مردم تونس را در این بلاد نشان می دهد... و با توجه به اینکه اغلب حاکمیت های این کشورها وضع مشابهی دارند و مثلاً آقای مبارک 30 سالست که صندلی ریاست را چسبیده و آقای سرهنگ قذائی 44 سال است که خود را مالک بلامنازع لیبی می داند و یا رئیس جمهوری یمن، با تصویب قانونی!، می خواهد مادام العمر! در این مقام باقی بماند... باید منتظر قیام مردم و تغییر و تحول بنیادین در این کشورها بود... چون با زور سرنیزه می توان مدتی مردم را ساکت نمود، ولی دور کردن مردم از معتقدات مذهبی، به اضافه شیوع فقر و گرسنگی و بیکاری فراگیر، سرانجام سرنوشتی بهتر از آنچه که برای شاه و بن علی و صدام پیش آمد، برای آن ها نخواهد داشت. و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین. صدق الله
iman بازدید : 27 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

ناگفته هایی شنیدنی از نهضت اسلامی تونس 


به گزارش شیعه آنلاین، با توجه به شناخت قدیمی حجة الاسلام و المسلمین استاد سید هادی خسروشاهی با مسائل مغرب عربی از جمله کشور تونس و آشنایی دیرینه ایشان با رهبری حرکت های اسلامی منطقه از جمله "حرکت النهضه تونس" و به مناسبت حوادث اخیر این کشور، در این زمینه گفتگوئی با ایشان داشتیم که متن آن را در ادامه می خوانیم.
 
با توجه به حوادث اخیر تونس نگاه های جهان اسلام و آزادی خواهان جهان به مسئله بیداری اسلامی در مغرب عربی و رهبری نهضت اسلامی تونس، بویژه استاد شیخ راشد الغنوشی است... برای شروع این گفتگو بی مناسبت نیست که نخست از آشنایی جنابعالی با شیخ راشد و دیگر رهبران حرکت اسلامی تونس سخن بگویید!
جریان آشنایی من با شیخ راشد غنوشی و یکی دو نفر دیگر از رهبران بعدی حرکت اسلامی تونس به حدود چهل سال پیش و دورانی که این برادران دانشجو بودند و هنوز موجودیت جنبش خود را اعلام نکرده بودند، بر می گردد. در آن دوران، در کشور الجزایر کنفرانس های سالانه ای از سوی «وزارت شئون مذهبی» تحت عنوان: «ملتقی الفکر الاسلامی» تشکیل می شد که در آن دهها نفر از شخصیت ها و اندیشمندان برجسته جهان اسلام ـ از جمله خود الجزایر ـ و با حضور بیش از 1500 نفر از دانشجویان دانشگاه های آن کشور، در مدت یک هفته، و بطور فشرده، صبح و عصر، طی سخنرانی ها و جلسات پرسش و پاسخ، به بررسی مسائل عقیدتی و موضوعات مهم دنیای امروز می پرداختند.

این کنفرانس همه ساله در یکی از استان های الجزائر برای آشنایی بیشتر مردم آن استان با مسائل اسلامی تشکیل می گردید که من در هفت کنفرانس منعقده در: تیزی اوزو، عنابه، تلمسان، طمزاست، بجایه و دو بار در الجزیره ـ پایتخت ـ حضور و شرکت داشتم و به نوبه خود، به سخنرانی و بحث و گفتگو پرداختم. بطور طبیعی در این کنفرانس پرجمعیت، امکان آشنایی با همۀ شرکت کنندگان وجود نداشت ولی با توجه به نشاط دوران جوانی، بنده سعی می کردم که علاوه بر اساتید و فرهیختگانی که از بلاد دیگر آمده بودند با بعضی از دانشجویان و جوانان فعال شرکت کننده در جلسات آشنایی داشته باشم.

یکی از این جوانان، برادر بسیار عزیز و ارجمند عباسی مدنی بود که در آن زمان، به عنوان یکی از دانشگاهیان شناخته می شد و بعداً حرکت اسلامی «جبهه نجات اسلامی الجزائر» را تأسیس نمود و رهبری آن را به عهده گرفت که پس از پیروزی قاطع در انتخابات، این حرکت توسط ژنرال های فرانکوفیل وابسته به دوران استعمار فرانسه، انتخابات باطل و با قتل عام مردم و بخشی از رهبری و اعضاء جبهۀ نجات اسلامی، به شدت سرکوب گردید و عباسی مدنی و علی بلحاج و دیگران هم زندانی شدند!..

از تونس نوعاً شیخ محمد المستاوی، مدیر مجله ماهانه «جوهر الاسلام» در این کنفرانس ها حضور می یافت که با ایشان روابط برادرانه و تبادل فرهنگی برقرار گردید... در یکی از کنفرانس ها، ایشان به حضور چند نفر از دانشجویان اسلام گرای تونس در الجزائر اشاره کرد که برای آشنایی با شخصیت های جهان اسلام و شرکت در جلسات کنفرانس به این کشور آمده اند.. که: عبدالفتاح مورو، فاضل البلدی، حمید النیفرو راشد الغنوشی از آن جمله بودند...

این عده علاقه خاصی به مالک بن نبی داشتند ولی ایشان علیرغم اینکه می گفتند صاحب اندیشه ضرورت تشکیل کنفرانس اندیشه اسلامی در الجزائر پس از پایان سلطۀ فرهنگی استعمارگران فرانسوی بود، متأسفانه در جلسات عمومی کنفرانس شرکت نمی کرد و دوستان و علاقمندان ایشان، به منزل ایشان می رفتند و او برای آن ها سخنرانی می کرد.

بنده نیز به تشویق و ترغیب دوستان تونسی یکی دو بار در این جلسات شرکت نمودم و به تعبیر راشد الغنوشی، با «علامه»ای روبرو شدم که در مغرب عربی، بی نظیر بود... در این کنفرانس و جلسه منزل مالک بن نبی، من با راشد و دوستان همراهش آشنا شدم و این مجموعه، به اضافه یکی دو نفر دیگر، بعدها پایه گزار اصلی جنبش «الأتجاه الاسلامی» در تونس شدند.

البته بحث درباره تاریخ دقیق پیدایش این جنبش و اهداف آن نیازمند فرصت دیگری است، ولی بهرحال مجموعه تونسی علاقمند به مالک بن نبی، که خود را تأثیرپذیر از اندیشه های وی معرفی می کنند، آغازگر ایجاد یک حرکت اسلامی در میان جوانان تونسی شدند که اغلب آن ها تا زمان سرکوب توسط حبیب بورقیبه و سپس زین العابدین بن علی ـ و تاکنون نیز ـ به حرکت خود وفادار ماندند، اما متأسفانه آقای حمید النیفر، حبیب الجورشی و یکی دو نفر دیگر، ضمن انشعاب از «الاتجاه الاسلامی»، یک سازمان جدید تحت عنوان الیسار الاسلامی ـ چپ اسلامی ـ بوجود آوردند که مخالف «اندیشه های اخوانی» برادران بود و ماهنامه ای هم منتشر می کردند که بعضی از شماره های آن را برای بنده فرستادند... و متأسفانه این چپ اسلامی در نهایت از «سکولاریسم منهای اسلام» سر درآورد!

.. بهرحال این سابقه و آشنائی نخستین من با شیخ راشد بود و مدتی این رابطه قطع شد، ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و امکان ارتباط با حرکت های اسلامی، از نو به برادران «وصل»! شدیم و به همکاری فرهنگی پرداختیم که داستان چگونگی آن طولانی است و انشاءالله در کتاب نیمه تمام «حرکت اسلامی تونس» به آن خواهم پرداخت...
 
موقعیت و مقام علمی و فرهنگی شیخ راشد در چه مرحله ایست؟
شیخ راشد تحصیلات مقدماتی را در روستای خود به پایان رساند و سپس به شهر «قابس» و بعد به پایتخت آمد و در دانشگاه معروف الزیتونه تحصیلات خود را به پایان رساند و بعد برای اخذ فوق لیسانس در رشته فلسفه به مصر و سوریه رفت و سپس برای اخذ دکتری در دانشگاه سوربون فرانسه به تحصیل ادامه داد و به موازات آن به فعالیت های اجتماعی و سیاسی در بین دانشجویان مسلمان پرداخت و پس از مراجعت به «تونس» ضمن تدریس در مراکز فرهنگی و نشر مقالات، در کنار برادران همفکر خود حرکت «الاتجاه الاسلامی» را تأسیس نمود... و به علت همین فعالیت ها و تأسیس یک سازمان سیاسی ـ اسلامی، بارها دستگیر و زندانی شد که بار اول در سال 1981 م به یازده سال زندان محکوم گردید و به دنبال آزادی موقت، به علت ادامه فعالیت در سال 1987 مجدداً بازداشت و به حبس ابد محکوم شد. اما حبیب بورقبیه، رئیس جمهور معلوم الحال سکولار و وابسته فکری به غرب، خواستار «ریشه کن کردن اساس این حرکت» و اعدام وی گردید... که با برکناری وی از مقام خود توسط «بن علی»، شیخ از زندان آزاد شد و از کشور خارج شد...

در این دوران بنده در ایتالیا بودم که پس از آگاهی از آزادی وی و حضور در منطقه «لوگانو» در نزد برادران اخوانی مصر و سوریه ـ مهندس یوسف ندا و استاد غالب همت ـ به دیدار وی رفتم که بسیار شادمان گردید... البته راشد در آغاز دوره حکومت دیکتاتوری بن علی نیز بطور غیابی محاکمه و باز به «حبس ابد» محکوم شد!
 
محاکمه او در دوره بورقیبه ظاهراً خیلی حساس و بحث انگیز بود، اتهام وی در دادگاه چه بود؟
بورقیبه هوادار سکولاریسم بود و از هرگونه حرکت اسلامی و یا انجام وظایف مذهبی، و حتی روزه گیری در ماه مبارک رمضان، جلوگیری می کرد و روی همین اصل خواستار سرکوب کامل حرکت اسلامی بود...

بنده ماجرای محاکمه و دادگاه و آخرین دفاعیه وی را سال ها پیش در چند شماره از روزنامه اطلاعات منتشر ساخته ام، در اینجا فقط سخنانی را که پس از آخرین دفاعیه بیان کرده است، نقل می کنیم، آخرین پیام شیخ راشد، در دادگاه تونس و پیش از صدور حکم ظالمانه.. چنین بود:

حمد بر خداوند و درود بر پیامبر خدا. 
خداوند را به خاطر نعمت بزرگی که بر من ارزانی داشت سپاس می گویم و شکر بی پایان دارم که توفیق داد بتوانم این حرکت مبارک را به عنوان پایگاه دعوت به توحید و صلح و آزادی و برادری و دمکراسی، پایه گذاری کنم.
من به صراحت از این منبر، اعلام می کنم که با هرگونه خشونتی به هر دلیلی که برای حل اختلافات سیاسی و فکری، اعمال شود، مخالف هستم. ما بر این باور هستیم که همگی قربانیان اصرار بر استمرارمان در پی گیری حقوق قانونی خود، بویژه حق مشروع خود در تجمع و بیان عقیده در چهارچوب آزادی و قانون، هستیم.
آقای قاضی!
دادگاه شما هر حکمی که می خواهد صادر کند، ولی بی تردید فقط حکمی اجرا خواهد شد که خداوند آن را بر سرنوشت ما رقم زده است.
من به همه برادران و دوستان خود وصیت می کنم که حکم دادگاه برضد من، هرچه باشد، هرگز هیچکس به فکر انتقام گیری نباشد. من ایمان دارم که خون من به زودی این سرزمین را با خیر و برکت و نعمت آبیاری خواهد نمود.
من در اینجا از همه کسانی که در مسئله ما همراه ما بوده اند، سپاسگزارم بویژه از آقایان وکلای مدافع در دادگاه و روزنامه نگاران و همه نیروهای دمکراتیک در داخل و خارج...
آقایان!
من اطمینان دارم که آثار این دادگاه دو بار تکرار خواهد شد. یک بار در تاریخ برای نسل های آینده و یک بار در پیشگاه خداوند، در روز رستاخیز.
«وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون»
ـ و به زودی ستمکاران خواهند دانست که با چه طوفانی روبرو خواهند شد. ـ
صدق الله العظیم
تونس، 22 سپتامبر 1987: راشد الغنوشی
                                                                                  
دیدگاه شیخ راشد درباره انقلاب اسلامی چگونه بود و آیا تحولاتی در اندیشه او نسبت به انقلاب اسلامی ایجاد شده است؟
بطور کلی دیدگاه شیخ راشد و رهبری حرکت «الاتجاه الاسلامی» که بعدها به «حرکت النهضه» تغییر نام یافت درباره انقلاب اسلامی ایران از آغاز کاملاً مثبت و منصفانه بوده است. نوشته ها و مقالات خود شیخ راشد، چه در «المعرفه» و یا روزنامه «العقیده» و چه در مصاحبه ها، گواه روشنی بر صدق گفته های او در دفاع از انقلاب اسلامی است.

البته بنده درواقع قسمتی از نوشته های شیخ راشد را که درباره امام خمینی و انقلاب اسلامی در شماره های مجله «المعرفه» تحت عناوین مختلف، مانند: «وانتصر الاسلام» و: «قاده الحرکه الاسلامیه المعاصره» و: «الرسول ینتخب ایران للقیاده» منتشر ساخته بود ترجمه نموده ام که تحت عنوان کلی: «حرکت امام خمینی و تجدید حیات اسلام» چندین بار چاپ و منتشر شده است.
  
متأسفانه شیخ راشد بیشتر به همین دلیل در تونس به دادگاه کشیده شد و پس از رهائی و خروج از کشور هم علیرغم فشار همه جانبه آل سعود و ارتجاع عرب و حتی محروم شدن از سفر به بعضی از بلاد عربی (و حتی ایران! به خاطر قهر بن علی!!) حاضر نشد که از عقیده خود در اصالت و صداقت نظام اسلامی ایران بردارد و همچنان تا به امروز، از کلیت انقلاب اسلامی دفاع کرده است... اما در این اواخر، چنانکه در دیدار اخیر من با وی در لندن، بیان داشت، نگرانی هایی برای او از طرف بعضی از افراد تونسی که به تشیع گرویده اند ایجاد شده است که تقریباً پذیرش آن برای او مشکل است...

شیخ راشد می گفت: برادری تونسی که قبلاً با حرکت ما همکاری داشت، تغییر عقیده داد و به تشیع گروید و این حق او است و ما اعتراضی به او نداریم، اما او کتابی تألیف کرده و دهها بار و به زبان های مختلف از طرف نهادهای جمهوری اسلامی و در «قم» تجدید چاپ شده که گویا او «هدایت» یافته و ما همچنان در «ضالت» هستیم و این امر با ادعای ایران در جمع بین کلمه مسلمین سازگار نیست و یا عده ای از برادران شیعه که به تونس سفر کرده اند، بسته هایی از تربت خاص برای سجده در مساجد قرار داده اند که باز با روش و سنت مردم تونس سازگار نیست و البته هیچ بعید نیست که این خود نوعی توطئه برای دور کردن مسلمانان سنی از برادران شیعی باشد، ولی بهرحال نیازمند علاج و اقدام جمهوری اسلامی است.

متأسفانه توضیحات اینجانب برای اقناع او کافی به نظر نیامد و حتی در کتاب اخیر خود، البته بطور عالمانه و با برداشت یک عالم سنی، از نوع حکومت ولایت فقیه انتقاد کرده است. که این نکته البته یک بحث علمی ـ فقهی را می طلبد.

بهرحال باید قبول کرد که «باطل و ضال» نامیدن برادران اهل توحید، یا اهانت به بزرگان و مقدسات آن ها، حتی در حد لعن و سب، امری نیست که بتوان بر آن صحه گذاشت و یا از برادران اهل سنت خواست که آن ها را نادیده بگیرند!

خوشبختانه فتوای اخیر آیت الله خامنه ای حفظه الله و به دنبال ایشان بعضی از مراجع در حرمت اهانت به مقدسات مذاهب دیگر، این تشویش و نگرانی را برطرف ساخت و حتی بعضی از سلفی های تندرو در لبنان، برای همکاری با اهل تشیع در زمینه های گوناگون ابراز تمایل کرده اند...
 
جنابعالی بعضی از تألیفات شیخ راشد را ترجمه و منتشر ساخته اید، توضیحاتی در این باره بی مناسبت نخواهد بود.
شیخ راشد علاوه بر مقالات بسیار که در جرائد تونس و دیگر کشورها منتشر شده، تألیفاتی نیز دارد که علاوه بر عربی، به زبان های: انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی، ترکی و فارسی ترجمه و به چاپ رسیده است. تألیفات عمده وی عبارت است از:
 
طریقنا الی الحضاره.
نحن و الغرب 
حق الاختلاف و واجب وحده الصف 
القضیه الفلسطینه ... 
المرأه بین القران و واقع المسلمین 
حقوق المواطنه فی الدوله الاسلامیه 
الحرکه الاسلامیه و مسأله التغییر 
مقاربات فی العلمانیه و المجتمع، المدنی 
من تجربه الحرکه الاسلامیه فی تونس 
مقالات 
الامام الخمینی و التجدید 
الحریات العامه فی الدوله الاسلامیه
 
این ها البته بخشی از تألیفات شیخ راشد است و فقط سه چهار جلد از این کتاب ها به فارسی ترجمه و منتشر شده است. القضیه الفلسطینه و الامام الخمینی توسط اینجانب و الحریات العامه توسط جناب آقای حسین صابری ترجمه و به چاپ رسیده است...
 
شیخ راشد در مقدمه چاپ اول کتاب اخیر خود که به نام «آزادی های عمومی در حکومت اسلامی» در ایران منتشر شده است، آن را به شخصیت های برجسته معاصر دنیای اسلام اهداء کرده است.

راشد می نویسد: «این کتاب را به همۀ کسانی که بر من و امت اسلامی و بشریت منت دارند و در کار اسلام و احیای حق و عدالت می کوشند، اهداء می کنم. به پیشگامان مکتب اسلام و در رأس آنان جمال الدین افغانی، محمد عبده و رشیدرضا...
و به پدران معنوی ام و پیشاپیش همه، شهید حسن البنا، مولانا ابوالاعلی مودودی، استاد مالک بن نبی، رهبر انقلاب اسلامی معاصر امام خمینی، علامه شهید محمدباقر صدر...
و به شهیدان اسلام در همه جای جهان: عبدالله عزام در جهاد با استعمار کمونیستی، علامه اسماعیل فاروقی، و مالکوم ایکس ـ در امریکا ـ، و مصطفی بویعلی، عبدالرؤف العریبی، محمد منصوری در نبرد اخیر الجزائر...
و به زندانیان اسلامگرا در تونس و الجزائر و مغرب و در طلیعه آنها: صادق شورو، علی عریض، حبیب لوز، حماد جیالی، شیخ عباس مدنی، شیخ علی بلحاج، شیخ ربانی، عبدالسلام یاسین..
و به همه آنان که مشعل اسلام را در دست و پرچم آن را بر دوش گرفته اند و با سربلندی و اعتدال، همراه با دردها و رنج های بشر امروز، این آئین را در همه جا می گسترانند و برای رسیدن به دنیایی خالی از کفر و ظلم و فقر و استبداد، تلاش می کنند...»

این خلاصه یا سطوری از مقدمه شیخ راشد بر کتاب است که نشان دهنده روح پاک و فراگیر اسلامی ـ انسانی وی می باشد... بی مناسبت نیست اشاره بشود که عمده ترین اتهام راشد الغنوشی در آخرین محاکمه که با حکم حبس ابد روبرو شد، دفاع وی از امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران در نشریه «المعرفه» ارگان رسمی سازمان «الاتجاه الاسلامی» بود... و عجیب آنکه تنها سند دادگاه برای اثبات ارتباط غنوشی با ایران اسلامی، خرید تعدادی از کتاب وی: «مقالات» ـ چاپ پاریس، توسط اینجانب و سفارت ایران در واتیکان ـ بود... در صورتی که ما این کتاب را، از ناشر کتاب: «الکروان» پاریس ـ برای توزیع بین جوانان عرب مسلمان در ایتالیا و ارسال به بعضی از انجمن های اسلامی در اروپا خریداری کرده بودیم و هزینه آن هم فقط بیست هزار فرانک فرانسه بوده که ناگهان مطبوعات وابسته به آل سعود و صدام بعثی در غرب، مانند، روزنامه و مجله: الشرق الاوسط، المجله و الدستور و .. آن را رقمی معادل دویست هزار دلار نامیدند! که گویا جمهوری اسلامی برای کمک به این حرکت آن را پرداخته است... البته این ادعا کذب محض و جعل خالص بود وگرنه سند حواله بانکی ما ـ سفارت ایران در واتیکان ـ به دار الکروال فقط 20 هزار فرانک فرانسه بود.

سند دیگر دادگاه در محکومیت شیخ راشد آن بود که گویا اینجانب در یک مصاحبه مطبوعاتی در خارج، گفته بودم که شیخ راشد به جای محاکمه باید به ریاست جمهوری اسلامی تونس، انتخاب شود! این ادعا را مطبوعات تونس و همپالگی های آن در مطبوعات ارتجاع عرب به تفصیل پوشش دادند.
 
 
تحلیل جنابعالی از وضعیت کنونی تونس و علل آن چیست؟ و فکر می کنید که سیاست های خصمانه رئیس جمهوری فراری و دولت مردان این کشور علیه اسلامگرایان تا چه حد در بحران اخیر نقش داشته است؟
تردیدی نیست که خفقان به وجود آمده از دیکتاتوری 23 ساله ژنرال زین العابدین بن علی در کشور، به اضافه سرکوب کامل حرکت های اسلامی و دیگر مخالفان سیاسی در تونس و به قول وی دادن «پاسخ با مشت آهنین» ! سرانجام ثمره و نتیجه خود را آشکار ساخت... دشمنی با عقاید و سنت های مردم مسلمان و بدل ساختن تونس، به یک مرکز فحشاء و فساد به بهانه «ترویج توریسم» و جلب گردشگران غربی، و شیوخ نفتی خلیج فارس، به اضافه فقر فراگیر و تورم و بیکاری و گرانی، از عوامل اصلی پیدایش قیام اخیر بود...

عقده های درونی مردم مسلمان که حتی به دستور بن علی، مراسم عبادی واجب آن ها محدود شده بود و اذان از رادیو و تلویزیون، به بهانه ایجاد مزاحمت برای دیگران بویژه توریست های غیرمسلمان!، پخش نمی گردید و سلب آزادی و امنیت از افراد و گروه های معارض و از همه بدتر استمرار حکومت خودکامه وی و غارت اموال عمومی توسط همسر و اعضاء خانواده اش باعث خشم مردم گردید و مرگ یک جوان بیکار دانشگاهی که خود را به آتش کشیده بود، بهانه خوبی برای ابراز خشم و نفرت بر کل نظام و حاکمیت غیرمردمی گردید... و دیدیم که بن علی در سخنرانی اول خود، این افراد را «تروریست های نقاب زده» نامید اما در سخنرانی دوم «صدای انقلاب مردم» را مانند شاه شنید و در سخنرانی سوم اعلام کرد که در انتخابات بعدی خود را کاندیدا نخواهد کرد! و در این مسیر دهها نفر توسط نیروهای پلیس وی به قتل رسیدند، اما خشم مردم افزونتر گردید تا توانست بن علی را از کشور بیرون کند.

البته پس مانده های رژیم و بویژه اعضاء حزب التجمع الدستوری الدیمقراطی! حاکم ـ مانند حزب الوطنی الدیمقراطی مصر! ـ می کوشند که نظام را به نحوی برپا نگه دارند و «شاهپور بختیاری» از نوع تونسی آن، به عنوان موهوم به اصطلاح ایجاد دولت وحدت ملی! تلاش می کند و نیروهای امنیتی هم برای ارعاب مردم، علاوه بر قتل مردم عادی با غارت اموال عمومی و آتش زدن اماکن و محلات مردم، سعی می کنند که مردم را به سکوت وادار نمایند. اما ظاهراً نیروهای اپوزیسیون با این امر موافق نیستند ولی بی تردید هرگونه غفلتی و هرگونه سازشی، به هر بهانه ای موجب تثبیت ریشه های باقیمانده از رژیم سابق خواهد بود، بویژه که آل سعود گویا می کوشد که برای جلوگیری از گسترش دامنه اعتراض ها در تونس و سرایت آن به دیگر کشورهای عربی استبدادی با حاکمیت های مادام العمری و یا موروثی، به نحوی اوضاع را آرام و تثبیت کنند، اگر گروه های مخالف، در پشتیبانی قاطع از مردم به میدان نیایند، متأسفانه باید گفت که آینده روشنی در افق برای مردم تونس دیده نمی شود!

در چنین شرایطی، رهبری غیرسازشکار و به میدان آمدن سران سازمان های مخالف، برای تحقق و تکامل پیروزی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است... و اگر رهبران مخالف همچنان در خارج از کشور بمانند و یا اجازه ورود نیابند، مردم شجاع و مسلمان تونس، پس از مدتی و احتمالاً به دنبال سرکوب وحشیانه به دستور و حمایت حقوق بشری های امپریالیسم غربی، دلسرد و خاموش خواهند شد که امید داریم چنین نشود...
 
نهضت اسلامی تونس و استاد غنوشی در تحولات جدید تونس تا چه حد می توانند مؤثر واقع شوند؟
بی تردید نهضت اسلامی تونس، ریشه در عمق تونس دارد و چون مردم تونس مسلمان هستند و با اقدامات غیرمشروع زورگویان حاکم، پس از پیروزی بر استعمار و بیرون راندن اشغالگران فرانسوی، همواره مخالف بوده اند، ولی متأسفانه فرانکوفیل ها، مانند دیگر عناصر فرصت طلب در هر جای دیگر دنیا، بلافاصله پس از پیروزی مردم، مناصب و پست های عمده و کلیدی را اشغال کردند و مردم و رهبران اسلام گرا، عقب رانده شدند و به همین دلیل سالیان درازی حبیب بورقیبه ـ هوادار سرسخت به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و برقراری روابط با اسرائیل ـ تا 84 سالگی بر اریکه قدرت نشست و بعد از او هم ژنرال بن علی 23 سال تمام با سرکوب مردم و زندانی کردن رهبری حرکت های مخالف، اعم از اسلامی و غیراسلامی، سلطنت کرد و گویا قرار بوده که مانند حاکمان مصر و لیبی و یمن و سودان و غیره، در هر انتخاباتی شرکت کند و مانند آنها، 99% آراء را هم بدست آورد!.. اما این بار قیام مردم تونس او را ناکام نمود و بن علی مجبور به فرار از کشور گردید.

بهرحال شیخ راشد که هنوز اجازه ورود به کشور خود را بدست نیاورده است، می تواند در ایجاد تحولات مورد نظر مردم، نقش اساسی داشته باشد.. گرچه هم اکنون بقیه افراد وابسته به جنبش نهضت آزاد شده اند و در درون کشور به مبارزه برای ایجاد تحول بنیادین، علیرغم فشار باند باقیمانده رژیم بن علی، فعالیت می کنند.
 
اگر قرار باشد جریان اسلامگرای تونس حضور پررنگی در تحولات سیاسی این کشور و جهان اسلام ایفا کند، چه نکاتی را باید مورد توجه قرار دهد و از مواضع و رویکردهایی بپرهیزد؟
انشاء الله که رهبری حرکت اسلامی تونس خود متوجه نکاتی باشند که باید مورد توجه قرار گیرد.. ولی اشاره به این موضوع بی مناسبت نیست که با توجه به شرایط داخلی جامعه تونس و تکثرگرائی سیاسی و تعدد احزاب معارض، باید در نخستین مراحل، همه سازمان ها و گروه ها را به همکاری دعوت کند و تا آن ها، به مبارزه مسلحانه علیه نظام جدید دست نزنند به همکاری خود ادامه دهد.. و از سوی دیگر قبل از اجرای احکام اسلامی باید شرایط زندگی سالم و رفاه معقول برای مردم تونس را فراهم آورند تا زمینه برای برقراری یک نظام اسلامی عادلانه راستین فراهم آید... وگرنه گرم کردن نبرد با شعار منهای عمل، نتیجه مثبتی نخواهد داشت... ـ تندروی هایی از نوع آن چه که بخشی از افراد وابسته به نهضت الجزائر بلافاصله پس از پیروزی کاندیداهای جبهه نجات اسلامی، آن ها را آغاز کردند، حداقل در میان بخشی از مردم جامعه که با روش خاصی زندگی می کردند ـ مورد قبول نخواهد بود و در نتیجه، ثمرۀ مطلوب بدست نخواهد آمد.

اعتدال و میانه روی در امور، همانطور که سیرۀ پیامبر اکرم(ص) در آغاز از آن حکایت دارد، نکته اساسی برای موفقیت و استمرار پیروزی است... با شعارهای تند بر ضد مظاهر غیر اسلامی و یا اعدام های بی مبنا و متکی به مستندات غیرشرعی، و همچنین مصادره اموال بدون مجوز منطقی و مشروع و... نمی توان بر دل ها حکومت کرد...
 
فکر می کنید با این تحولات اخیر تعامل کشورهای غربی به ویژه فرانسه و آمریکا با اسلامگرایان چگونه خواهد بود؟
چگونگی تعامل امپریالیسم غربی و مولود نامشروع آن که به نام اسرائیل معروف است، از همان آغاز حرکت مردم تونس روشن گردید.. غرب در کلیت خود و اسرائیل بمثابه عامل نظامی امپریالیسم در منطقه ـ و در قلب بلاد اسلامی ـ از پیروزی احتمالی اسلامگرایان ابراز نگرانی کردند و حتی اعلام نمودند که نباید پیروزی انقلاب اسلامی ایران در تونس تکرار گردد!

البته اگر اعلام هم نمی کردند کاملاً روشن بود که آن ها هرگز با پیروزی اسلام گرایان موافق نیستند و روی همین اصل هم به سران احزاب و سازمان های سیاسی سکولار و ملی گرا و حتی کمونیستی تونس، که در فرانسه و بلاد دیگر به سر می بردند، اجازه ورود به کشور داده شد اما اسلام گرایان از جمله شیخ راشد هنوز موفق به دریافت مجوز: برای ورود به میهن خود نشده اند.. و این توطئه و یا اشتباه دیگری از سیاست ورزان ناآگاه غربی است که میدان را در عمل برای افراط گرایان و تندروان باز می کنند و اسلام گرایان معتدل، منطق شناس را از حق مشروع و قانونی خود ـ بازگشت به میهن ـ محروم می سازند.. البته تصور ما اینست که شیخ راشد و دیگر اعضاء وابسته به حرکت اسلامی تونس، بهر نحوی که مقدور باشد، باید هرچه زودتر به وطن خود باز گردند و در این راه از بازداشت و دیپورت! و این قبیل امور نهراسند، چراکه اداره امور و رهبری یک حرکت و نیروبخشی مردم مسلمان، از راه دور مقدور نخواهد بود.

به یاد داریم که امام خمینی(ره) وقتی که شنید غربی ها و جناب بختیار اظهار کرده اند که فعلا صلاح نیست که ایشان به ایران برگردند و ممکن است آشوب! بیشتر گردد، امام بلافاصله اعلام کردند که به وطن بر می گردند، گرچه در آن شرایط با هرگونه خطری روبرو بودند... امام بعداً در گفتگویی فرمودند: وقتی این ها گفتند که صلاح نیست من برگردم، متوجه شدم که باید هرچه زودتر برگردم! و آثار این تصمیم شجاعانه را هم البته همگان شاهد بودیم.
 
احزاب و یا گروه های اسلام گرای دیگر در تونس پس از استقلال بوجود نیامد؟

چرا، در تونس سازمان ها و گروه های اسلام گرای متعددی پس از استقلال اعلام موجودیت کردند که نخستین آن ها شاید «جماعه التبلیغ والدعوه بود که در سال 1967 میلادی توسط شیخ محمد ادریس اعلام موجودیت نمود. علاوه بر آن «حزب التحریر» نیز که هوادار احیاء خلافت اسلامی است، شعبه ای در تونس ایجاد کرد و گروهی از جوانان را جذب نمود. «الحزب الاسلامی الشوروی» ـ حزب اسلامی شورائی ـ هم در سال 1980 بوجود آمد و سپس سازمان «الجهاد الاسلامی» توسط «حبیب الضاوی» پایه گذاری شد که پس از مدتی نامبرده همراه یکی دیگر از اعضاء توسط حبیب بورقیبه اعدام شد... «حرکت الاتجاه الاسلامی» که توسط شیخ راشد و دوستانش در سال 1981 اعلام موجودیت نمود، در واقع سازمان یافته ترین و فراگیرترین سازمان های اسلامی در تونس بود که علیرغم سرکوب و اعدام و زندان و تبعید، در دوران بورقیبه و بن علی، همچنان فعال بوده و روابط تشکیلاتی آن با اعضاء خود، در داخل و خارج باقی مانده است...

این حرکت از آغاز دارای برنامه و تشکیلات کاملاً منسجم بوده و برای اداره امور کشور، با توجه به عضویت جوانان تحصیل کرده و نخبۀ تونسی در آن آمادگی کامل دارد و در میان نسل جوان مسلمان تونس نفوذ فوق العاده ای دارد و از سوی دیگر رهبر کنونی آن، شیخ راشد از عقلانیت و تدبیر ویژه ای برخوردار است و اگر بتواند به تونس بازگردد، بی شک می تواند نقش عمده ای در اصلاح امور کشور و خروج از بحران، بعهده بگیرد...
 
بحران اخیر تونس چه تأثیراتی بر کشورهای اسلامی منطقه می تواند بگذارد؟

واکنش مثبت و اقدامات مردم کشورهای منطقه در قبال حوادث تونس، نوع تأثیر قیام مردم تونس را در این بلاد نشان می دهد... و با توجه به اینکه اغلب حاکمیت های این کشورها وضع مشابهی دارند و مثلاً آقای مبارک 30 سالست که صندلی ریاست را چسبیده و آقای سرهنگ قذائی 44 سال است که خود را مالک بلامنازع لیبی می داند و یا رئیس جمهوری یمن، با تصویب قانونی!، می خواهد مادام العمر! در این مقام باقی بماند... باید منتظر قیام مردم و تغییر و تحول بنیادین در این کشورها بود... چون با زور سرنیزه می توان مدتی مردم را ساکت نمود، ولی دور کردن مردم از معتقدات مذهبی، به اضافه شیوع فقر و گرسنگی و بیکاری فراگیر، سرانجام سرنوشتی بهتر از آنچه که برای شاه و بن علی و صدام پیش آمد، برای آن ها نخواهد داشت. و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین. صدق الله
iman بازدید : 29 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

تأسف نامه تبلیغی 

 
به گزارش شیعه آنلاین، سيد علي در وبلاگ بوي سيب در مطلبی نوشت: دیگه فکر می کنم به کار بردن عنوان «سفرنامه ی تبلیغی» برای سفری که داشتم هزینه ی  زیادی داشته باشه.خداوند خود گواه است که این نه گزارش یک سفر تبلیغی،که صدای ضربان قلب مضطربم است.

خواستم بنویسم «سفرنامه ی محرم هزار و سیصد و هشتاد و نه سیستان» اما به نظرم آمد که این سیستان و این زاهدانی که بنده دیدم فقط باید بگویم هزار و سیصد.یعنی این زاهدان،شهری است که سال هاست آپدیت نشده و به همین دلیل است که مورد هجمه ی انواع تروجان ها و اتوران ها و تمامی ویروس های خطر ناک قرار گرفته.

فکر می کردم که اگر سیستان نسخه ی اصلی و قطعه ای از این کشور است،پس باید یوزر و پسورد اصلی و مادام العمر برای آپدیت شدن داشته باشد. اما ظاهرا و در عمل ما با نسخه ای کِـرَک شده و قفل شکسته مواجهیم،نسخه ای که دیگر معلوم نیست از کجا و چگونه آپدیت می شود.

حقیقتا وقتی مشغول نوشتن این ضربان ها ی قلبم می شوم ناخودآگاه دست و زبانم قفل شده و همگی باهم إرور می دهند.
اگر این گونه نبود تعجب داشت.
اگر از محرومیت اقتصادی و معیشتی زاهدان بگم،
اگر بگم که زاهدان(مرکز استان)هنوز گاز ندارد،
اگر بگم که شهرک برق و جهاد که دو کیلومتر(فقط دو کیلومتر) با این شهر فاصله دارند هنوز برق و آب و مدرسه ندارند.
اگر از همه ی این خرابی ها و فجایع حرف بزنم ممکن است بگویند شما در این مسائل اطلاعات و تخصص کافی ندارید.

باشد، عیبی ندارد، این ها را حواله می کنم به متخصصینش. بدون آب و برق و مدرسه زندگی کردن ها و بدون حتی ذره ای امنیت در جوار شهر زاهدان زندگی کردن را واگذار می کنم به خودشان و خدایشان.

اما از همه ی این ها که بگذریم، هنوز اصل مصیبت را برایتان نخواندم.اصل مصیبت در دین این مردم است.
اصل مصیبت و فاجعه در مذهب این مردم عزیز و خونگرم است.
اصل مصیبت در فرهنگ این مردم است.
همه ی مشکلات این مردم به کنار، و این مصیبت ها به کنار.

آتش می گیرم وقتی می بینم در عمل گوئی دست و بال شیعیان ما را گرفتند و به اغیار اجازه ی تجاوز می دهند.

خاکستر می شوم وقتی می بینم در شهرک برق،شیعیان(همان هایی که آب و برق و مدرسه و امنیت ندارند) برای ساخت مسجد و تأمین نیازهایش به زمین و زمان متوسل می شوند و در آخر به اجرای مراسم نماز و عزاداری در یک اتاق چند متری مجبور می شوند.اما اهل سنت همان شهرک سه مسجد دارند که هر سه را در مدت بسیار کوتاه و آن هم(برای بعضی) با غصب زمینی که به فضای سبز اختصاص پیدا کرده ساخته اند.

همان مسجدی که در ابتداء تابلو زدند و نامش را «مسجد علی بن ابی طالب» گذاشتند.ولی پس از ساخت مسجد نامش را عوض کردند.

عقل و غیرت شیعه نمی پذیرد که فلان نهاد مسئول به جای هماهنگی و حفظ امنیت،به هیأتی مجوز برپا کردن ایستگاه صلواتی ندهد.

در کشوری که مذهب رسمی اش تشیع است،باید از داغ این مصیبت بمیریم که با تهدید یک گروه تروریستی جلوی تمام دسته های عزاداری را در شب عاشورا گرفته و شهر را به قبرستان(همان که اغیار می خواهند) تبدیل کنیم.

من سؤال می کنم اگر رئیس جمهورمان جناب آقای احمدی نژاد هم قصد سفر به این شهر را داشتند،آیا با تهدید یک گروه تروریستی این سفر لغو می گردید یا برعکس،در حفظ امنیت بیشتر می کوشیدید؟؟؟

یعنی عزاداری عاشوراء و احیای شعائر این قدر هم اهمیت ندارد؟؟؟! که ما به جای انجام وظیفه و حفظ امنیت،اصل صورت مسأله را پاک کرده و جلوی تمام دسته های عزاداری را بگیریم؟؟؟
به کجا می رویم؟ رهبر عزیزمان فرمودند:وحدت به معنای کنار گذاشتن اعتقادات نیست.  آقای عبدالحمید! مسجد مکی که آن را به ضِرار تبدیل کردید به کجا می رود؟ از آن چند زن ارمنی یا تاجیک که برای تحصیل به آنجا آمدند و تعدادی به علت آزار جنسی فرار کردند، چرا حرفی زده نمی شود؟

به نام وحدت از امنیت و ارکان دینمان،از امر به معروف و نهی از منکرمان،از مبارزه با فساد هم بگذریم؟ مصیبت شیعیان ما در زاهدان و اطرافش در دینشان است. این مردم پاک و با صفا و مهمان نواز و اهل حال،مزدشان این نیست.

مزدش این نیست که برای کمک به مسجد شیعیان نامه به رئیس جمهور بدهد،ایشان به استان دار و ایشان به مسئول شرکت برق و در آخر همان نامه بدون هیچ کمکی به دست نویسنده ی نامه برسد. پس مسئول فرهنگ این شهر کیست؟

این چند کلام که عرضه داشتم اول برای محاکمه ی خودم بود.آیا من در حد و اندازه ی خودم انجام وظیفه کردم یا نه؟و هر مسئولی هم با خود بیندیشد و ذره ای هم انسانیت را در تصمیم گیری خود دخیل گرداند.

چرا فقط شیعیان ما این قدر در فشار اند.اصلا چرا این تهدیدات بمب گذاری هیچ وقت متوجه اجتماعات اهل سنت نمی شود.چرا متوجه مسجد جامع شیعیان می شود اما هیچ گاه متوجه مسجد مکی نمی شود.

حرف بسیار است، و در خانه اگر کس است، ... یک حرف بس است.
خلاصه اینکه در این شهر هزار و سیصدی برای حفظ وحدت « خودزنی » نکنیم.
خداوند آقایمان را برساند.هــر چه سریع تر برساند.ما که امانت دار خوبی نبودیم، لا اقل تا خراب تر نشده مولایمان را برساند.
« اللّهُـمَّ عَـجِّل لِوَلـِیِّـکَ الفَـرَج »
« اللّهُـمَّ لا تَجعَل مُصیبَـتَنا فی دینِنا »

و السلام
iman بازدید : 25 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

آیت الله خوئي فتوای قتل کسروی را صادر کرد 


به گزارش شیعه آنلاین - محمدرضا کائيني، آنچه درپي مي آيد برشي کوتاه  از خاطرات سياسي آيت الله العظمي سيد "محمدصادق حسيني روحاني" از رويدادهاي سياسي تاريخ معاصر ايران و نيز کارکرد سياسي حوزه هاي علميه نجف اشرف و قم است که به مناسبت سالروز عروج شهيد نواب صفوي تقديم علاقمندان مي گردد.

خاطرات آيت الله العظمی  روحاني که دردست تهيه و تدوين است در بردارنده روايات و نکاتي بکر و ناگفته از تاريخچه مبارزات اسلامي سه ربع قرن اخير در ايران و عراق و نيز تحليل هايي متفاوت از آغاز و انجام آن است. اميداست انتشار اين بخش از اين مجموعه گرانسنگ به غناي دانسته ها در اين باره بيفزايد و دستمايه بررسي هاي عميق ترتاريخ پژوهان گردد. متن کامل این گفتگو به شرح ذیل است:
      
جناب عالي در محيط و فضاي تقريبا غيرسياسي نجف تحصيل کرديد. چه شد که تا اين حد انگيزه و علائق سياسي پيدا کرديد؟ آيا بستر خانوادگي مناسبي وجود داشت ويا دوستي‌هاي زمان طلبگي موجب شد به سياست گرايش پيدا کنيد؟
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. همان‌طور که قاعدتاً‌ اطلاع داريد، پدر و اجداد من، همه در قضاياي اجتماعي و سياسي حوزه علميه و کشور نقش داشتند. پدر من در آوردن مرحوم آیت الله  حاج شيخ عبدالکريم حائري به قم بسیار موثر بودند و همچنين در جريانات مربوط به ملي شدن نفت يکي از چند نفر از علمائي بود که به اين مسئله فتوا داد. البته تفصيل اين مسئله زمان زيادي را مي‌طلبد که از آن صرف‌نظر مي‌کنم. در مورد خودم بايد بگويم اين علاقه در مقطعي که در نجف تحصيل مي‌کردم، در من به وجود آمد. خاطرم هست که حدوداً در سنين 16، 17 سالگي بودم که مرحوم سيد مجتبي نواب صفوي براي تحصيل به نجف آمد. در آن زمان ما در مدرسه مرحوم آیت الله آسيد محمد کاظم درس مي‌خوانديم و ايشان خيلي علاقمند شد که با من هم‌حجره شود، اما قانون مدرسه اين‌ طور بود که هر حجره را فقط به يک طلبه مي‌دادند، بنابراين ايشان آمد و در جاي پستو مانند و کوچکي کنار حجره ما که طلاب معمولا در آنجا وسائل پختن غذا و درست کردن چاي خود را مي‌گذاشتند، ‌ساکن شد و با هم رفيق شديم. ايشان از همان اول که وارد آن محيط شد، شروع کرد به بیان صحبتهای سياسي. مضمون حرف‌هايش هم اعتراض به هيئت حاکمه ايران و زيرپا گذاشتن احکام اسلام توسط آنها و ظلم به مردم و اعتراض به ساکت بودن آقايان علما بود. مي‌گفت چرا آیت الله آسيد ابوالحسن چيزي نمي‌گويد و از اين سنخ حرف‌ها. بعد هم عده‌اي را دور خود جمع کرد و تقريبا از همين مقطع بود که با واحدي که خويشاوندي دوري هم با ما داشت، رفيق شد. مرحوم نواب اين عده را به اين دليل دور خود جمع کرده بود که وقتي مي‌خواست درباره مظالم شاه در ايران حرف بزند و يا از مرجعيت و علما و حوزه انتقاد کند و احتمال داشت مردم به او حمله کنند، اين عده از او حفاظت کنند. 

من همان زمان به واسطه رفاقتي که با او داشتم، گفتم اينکه حالا ما بيائيم و مرجعيت را تضعيف کنيم و عليه آن حرف بزنيم، علاوه بر اينکه خلاف شرع است، خلاف مصالح مسلمين هم هست و هيچ تاثيري ندارد. نظر من اين است که شما سعي کنيد با عواملي که فساد فکري و عقيدتي را در ايران اشاعه مي‌دهند،‌ مبارزه کنيد و کساني را که واقعا مسبب اين وضعيت هستند به مجازات برسانيد، والا تخفيف حوزه، ضربه زدن به خود است. مرحوم نواب قبول کرد و گفت: «شما مي‌تواني براي قتل کسروي از آقايان مراجع براي ما فتوا بگيري؟» گفتم:‌ «بله.» البته در آن زمان مشهور بود که آقايان، کسروي را مهدورالدم مي‌دانند، ولي نواب مي‌خواست براي اين کار خود يک نوع رضايتي از آقايان علما  داشته باشد، لذا رفتم و از  آيت الله آسيد ابوالقاسم خْْْوئي و  آيت الله حاج آقاي حسين قمي براي ايشان فتوا گرفتم. با آیت الله خوئي خودم صحبت کردم و فکر مي‌کنم بخشي از پول سفر نواب و پول اسلحه‌اش را هم آیت الله خوئي داد،‌ ولي با آیت الله حاج آقا حسين، خود آیت الله خوئي صحبت کردند. آیت الله حاج آقا حسين قمی شوهر عمه من بود و خيلي هم به ما لطف داشت،‌ ولي تصور کردم اگر آیت الله  خوئي به ايشان بگويد تاثير بيشتري دارد و عملا هم همين طور شد. يادم هست که به آیت الله خوئي گفتم‌ نواب جوان متديني است و ما نظير او را در ميان خود نداريم که اين طور عزم خود را جزم کرده باشد و بخواهد با کسروي بجنگد. او مي‌رود، يا موفق مي‌شود و يا شهيد مي‌شود، ولي ما بايد وظيفه‌مان را در قبال او انجام بدهيم. آیت الله خوئي هم موافق بود. آیت الله قمي که اساسا خودش انگيزه مقابله با مظالم دستگاه را داشت و بالطبع زودتر از هر کسي با چنين کاري موافقت کرد.

حال که اشاره‌اي کرديد به پيشينه و انگيزه‌هاي مبارزاتي مرحوم آيت‌الله قمي،‌ با توجه به نزديکي و خويشاوندي‌اي که با ايشان داشتيد، چه خاطراتي از اين خصوصيت ايشان داريد؟
‌ ما از دوراني که مرحوم آیت الله بروجردي در بروجرد بودند، با ايشان ارتباط داشتيم، نامه‌اي به من نوشتند و گفتند که الان آیت الله کاشاني را گرفته‌اند و شرايطش هم احتمالا شرايط سختي است،‌ چون در اختيار انگليسي‌هاست؛ من به شاه تلگرافي زده‌ام که متن آن را به ضميمه اين نامه براي شما فرستاده‌ام. شما سعي کنيد علماي نجف را قانع کنيد که در تائيد تلگراف من]آیت الله بروجردی[، آنها هم تلگرافي را مخابره کنند، بلکه تاثير داشته باشد. آیت الله بروجردي در اين تلگراف نوشته بود: «جناب حجت‌الاسلام و المسلمين آسيد ابوالقاسم کاشاني، از علماي اسلام و مورد احترام مسلمين است. سريعا وسيله آزادي ايشان را فراهم نمائيد».

ما رفتيم و به همه مراجع و علماي طراز اول نجف اين مطلب را گفتيم. عده کمي همراهي کردند و عمدتا طفره رفتند و تعلل ‌کردند، لذا يک شب عمده آقايان را جمع کرديم و گفتيم که آیت الله بروجردي چنين نامه‌اي داده و مصلحت اين است که مساعدت بکنيد. يکي از آقايان محترم که نمي‌خواهم اسم ايشان را ببرم کلامي گفت به اين مضمون که: «آقايان حوزه قم فقط در چنين شرايطي ياد نجف مي‌افتند.» وقتي ايشان اين را گفت، گفتم: «آقا! شاه که الان شما را به عنوان مرجع نجف نمي‌شناسد. اگر شما چنين چيزي را هم امضا کنيد، بايد همراه اين نامه کسي را نزد شاه بفرستيم که به او بگويد که اين آقايان که هستند، چون شما که هنوز در نجف، مرجعيت و آوازه‌اي نداريد.» در اينجا بود که مرحوم آیت الله آسيد عبدالهادي شيرازي به من گفت: «انگيزه ما براي اين ترديد، اين نيست که خداي ناکرده نمي‌خواهيم کمک و امضا کنيم، بلکه از شما مي‌خواهيم بررسي کنيد و ببينيد امضاي اين تلگراف به صلاح و کارساز هست يا نه؟ اگر شما به اين نتيجه رسيديد که به صلاح هست، اين کار را انجام مي‌دهيم». 

به هرحال به اين شکل آقايان را راضي کرديم و يکي دو شب بعد، من به منزل آیت الله قمي رفتم و جريان را به ايشان گفتم. ايشان بلافاصله گفتند: «من واقعا هر کاري را که احساس مي‌کردم ممکن است کوچک‌ترين تاثيري داشته باشد، انجام دادم، حتي کارهائي که موجب تمسخر عده‌اي شده، مثلا تلگراف زده‌ام به مصادر امور در امريکا يا نخست‌وزير انگليس! با وجود اينکه بعضي‌ها اين کار را مسخره مي‌کنند،‌ولي من ديدم بايد هر کاري که از دستم بر مي‌آيد،انجام بدهم.» اين قضيه را به اين دليل بيان کردم که بگويم ايشان واقعا در اين گونه امور با جديت و انگيزه تمام وارد مي‌شد و کمک مي‌‌کرد. آیت الله قمي واقعا به تعبير امروزي‌ها انقلابي بود.

از خاطراتتان با مرحوم نواب و مبارزات سياسي وي می فرمودید.
بله، بعد از اين قضايا، ايشان به ايران آمد و در مرحله اول سر يک چهار راه به کسروي حمله کرد که او مضروب شد، اما کشته نشد و در مرحله بعد بود که امامي اين کار را تمام کرد. بعد هم که ما به قم آمديم، طبيعتا با ما خيلي رفيق بود و پيش ما مي‌آمد، از‌جمله به گمانم بعد از ترور هژير بود که به قم آمد و مدتي در منزل ما مخفي بود. ما دوستاني صميمي بوديم. خاطرم هست که وقتي پدر ما مريض شد و به تهران آمد، عده‌اي از مقامات آمدند و در منزلي که ايشان بستري بود، از وي عيادت  کردند. پدر ما در منزل مرحوم آیت الله آميرزا محمد علي شاه‌آبادي که شوهر عمه ما بود، وارد شده بودند. يک روز نخست‌وزير به عيادت ايشان آمد و به من گفت: «شما چون با آقاي نواب صفوي ارتباط داريد، از او بخواهيد که به اينجا بيايد و ما در حضور شما با او صحبت کنيم که دست از اين رفتارهايش بردارد.» من به او گفتم: «نه او آن قدر اطمينان دارد که به اينجا بيايد و نه من خيلي اطمينان مي‌کنم که او را به اينجا دعوت کنم، چون شما دنبالش هستيد و احتمال دارد در همان لحظه دستگيرش کنيد.» گفت: «نه! من قول مي‌دهم در حضور شما صحبت کنيم، اگر توافق کرديم که هيچ، اگر توافق نکرديم، ايشان آزاد است و مي‌تواند به همان ترتيبي که آمده برگردد.» نواب آمد و آن دو با هم صحبت کردند و به توافق هم نرسيدند و نواب از همان راهي که آمده بود، برگشت. چنين صميمیتي بين ما بود و خيلي‌ها هم از اين دوستي اطلاع داشتند.

خاطرم هست يک بار نواب و واحدي آمده بودند قم به منزل ما. وقتي رفتند، ديدم بعد از چند لحظه نواب برگشت و با خنده گفت: «اين رفيق ما واحدي درست‌بشو نيست.» پرسيدم: «چرا؟‌» گفت: «داريم مي‌رويم تهران و يک شاهي پول توي جيبمان نداريم. مي‌گويم برو از آقا بگير، مي‌گويد من رويم نمي‌شود!» گفتم: «حالا چقدر مي‌خواهيد؟» گفت: «حدوداً150 تومان!» البته اين پول خيلي بيشتر از کرايه قم تا تهران بود. معلوم مي‌شد براي فعاليت‌هايي که در تهران داشتند،‌ پول نداشتند. پول را دادم و گفت: «قرض است يا هديه؟» گفتم: «هديه است». 

قاعدتاً استحضار داريد که چند سالي است که شخصيت و کارنامه مرحوم نواب در کانون توجه و بررسي تاريخ پژوهان و محققين قرار گرفته است. چون جناب‌عالي براي نخستين‌بار است که خاطرات خودتان را از وي بيان مي‌کنيد،‌ مايليم داوري شما را درباره فکر و شخصيت وي بدانيم.
آنچه که من مي‌توانم با قاطعيت بگويم اين است که نواب بسيار انسان متدين و مخلصي بود. از اين نظر هيچ ترديدي ندارم، چون از نزديک با او در ارتباط بودم. فضائل زيادي داشت. بسيار براي مصالح اسلام و مسلمين، هم در ايران و هم در خارج، دلسوزي مي‌کرد. يکي دو سفر به خارج رفت، در مؤتمر اسلامي در مصر شرکت کرد و‌ به اردن رفت و سخنراني‌هاي خوبي رادر هر دو جا ايراد کرد. من تعجب مي‌کردم که چطور عربي را اين ‌قدر خوب ياد گرفته بود، چون در نجف که چندان فرصت درس خواندن پيدا نکرد، البته با بعضي از معاريف از جمله آیت الله اميني، صاحب‌الغدير خيلي رفيق شد، ولي در مجموع خيلي فرصت درس خواندن پيدا نکرد،‌ با وجود اين، عربي را خيلي خوب حرف مي‌زد. يکي دو تا سخنراني در مصر ايراد کرد که بسيار مورد توجه انديشمندان و متفکرين آنجا قرار گرفت. در اردن به اتفاق شرکت‌ کنندگان درمؤتمر اسلامي به ديدن ملک حسين رفته بود. به او توصيه کرده بودند که صحبت نکند، اما به‌محض اينکه ملک حسين وارد جلسه شده بود، از جا بلند شده و گفته بود: «به من گفته بودند صحبت نکن، اما من استخاره کردم و ديدم که مصلحت است که تو را نصيحت کنم!» و حرف‌هايش خيلي هم روي ملک حسين تأثير گذاشته بود. گذشته از اينها، برخلاف حرف‌هائي که برخي درست مي‌کردند که او بدون تدبير و عقل عمل مي‌کند، ‌بسيار باهوش و مدبر بود، منتهي بعضي از دوستانش در قم که شاخه فدائيان اسلام را در اينجا تشکيل داده بودند، از جمله واحدي و ديگران، رفتارهائي را مي‌کردند که به پاي نواب نوشته مي‌شد، حال آنکه معلوم نبود او با همه اين کارها موافق باشد.

حالا من داستاني را که خودم از نزديک شاهد بودم برايتان نقل مي‌کنم. مي‌دانيد که در آن مقطع شايع کردند قرار است جنازه رضاشاه را به قم بياورند و تشييع بکنند. مرحوم آیت الله بروجردي در فکر فرو رفته بود که با اين قضيه چگونه برخورد بکند. پدر ما چون سياسي‌تر بود، به ايشان گفت: «شما صدرالاشراف را از تهران بخواهيد و به‌طور خصوصي به او بگوئيد که من مايل نيستم جنازه رضاشاه را به قم بياورند و تشييع کنند.» ايشان اين پيشنهاد را پذيرفت و صدرالاشراف را احضار کرد. آیت الله بروجردي داستان را به او گفت و صدرالاشراف جواب داد: «قرار است جنازه را در اهواز تحويل بگيريم و با قطار به تهران ببريم. اگر شما اعتراض نکنید و حساسیتی ایجاد نشود، من ترتیبی می‌دهم که جنازه ساعت 3 بعد از نصف شب به قم برسد، در این ساعت هم که امکان تشییع نیست و ما جنازه را به تهران می‌بریم. شما هیچ حساسیتی به خرج ندهید، من ترتیب کارها را می‌دهم.» آیت الله بروجردی به قول اینها اعتماد کردند. 

همان وقتي که خبر آوردن جنازه رضاشاه به قم در شهر پیچید، آقایان فدائیان اسلام  در مدرسه فیضیه و در هر جا که برایشان امکان فراهم می‌شد، علیه این قضیه صحبت کردند و میتینگ دادند. اینها مي‌گفتند که چرا دستگاه می‌خواهد جنازه رضاشاه را که آن جنایات را در قم مرتکب شده و مرحوم آشیخ محمد تقی بافقی را در حرم حضرت معصومه‌(س) زیر لگد گرفته بود، بیاورد و در قم دفن کند؟ جمعیت زیادی هم پای منبر و در میتینگ‌هاي اینها جمع می‌شد. به هرحال قولی که صدرالاشراف به آیت الله بروجردی داده بود، با ایجاد چنین جوی، عملي‌ نشد و دستگاه، جمعیتي را به هر شکلی که بود، جمع کرد و تشییع نسبتا مفصلی را در قم انجام داد. البته یک عده از بازاریان قم گفته بودند ما می‌آئیم و این جمعیت را خوب بازرسی می‌کنیم و هر یک از آقایان علما و روحانیون را در میان جمعیت ببینیم، بعدها به حسابش مي‌رسيم!  

جریان تشییع گذشت، ولی آقایان فدائیان دست از سخنرانی و اعتراض بر نداشتند. بعضی از این سخنرانی‌ها فعالیت‌های درسی طلاب را مختل و حتي تعطیل می‌کرد. اینها علیه آیت الله بروجردی صحبت می‌کردند و حتی تعریض و کنایاتی هم به پدر من داشتند، مثلا می‌گفتند عالم چهار مردان می‌توانست جلوی آوردن جنازه رضاشاه را به قم بگیرند، اما این کار را نکرد. عالم چهار مردان، پدر من بود. خاطرم هست در جلسه‌ای سیدی که از وابستگان به اینها بود، جمله‌ای گفت که من احساس کردم تعریض به پدر من است و من به‌شدت در آن جلسه اعتراض کردم و به او تشر زدم. حرف های من در آن جلسه بازتاب پیدا کرد و به گوش مرحوم آیت الله بروجردی هم رسید. ایشان همان شب من را خواست و گفت: «این اعتراضی که شما امروز به اینها کردید، کارِ به جائی بود. شما می‌توانید با اینها صحبت کنید، بروید و قدری نصیحتشان کنید. اینها چرا موجب اختلال در حوزه می‌شوند؟ سعی کنید از این کار منصرفشان کنید».

هنگامی که از منزل آیت الله بروجردی بیرون آمدم، در میانه راه به واحدی برخوردم. او از حرف‌های من خطاب به آن سید در آن جلسه باخبر شده بود، ولی نمی‌دانم از کجا فهمیده بود که آیت الله بروجردی به من گفته بود که اینها را نصیحت کن! واحدی به من گفت: «ما شما را یکی از حامیان خودمان در قم می‌دانستیم، حالا شما تصمیم گرفته‌اید ما را نصیحت کنید؟ در هر حال من آمده‌ام که شما را از طرف فدائيان برای ناهار در منزل خودمان دعوت کنم.» من بلافاصله گفتم: «آن سید بی‌ادب هم در مهماني هست؟» گفت: «نه آقا! او نیست.» ما رفتیم منزل واحدی  و در آنجا من به واحدی گفتم: «قضیه تشییع جنازه رضاشاه گذشته و تمام شده. از این کارهایتان دست بردارید.»، اما دیدم که اینها روی خصلت‌های جوانی که دارند، ‌دست ‌بردار نیستند. ادامه این رفتارها هم می‌توانست وضعیت حوزه را مختل کند. من وقتی دیدم اینها قبول نمي‌کنند. به منزل آیت الله بروجردی رفتم. در آنجا اصحاب ایشان گفتند: «اگر حرف ناراحت‌کننده‌ای دارید، فعلا به آقا نگوئيد، چون از نظر روحی متاثر می‌شوند.» بعد از دقایقی آیت الله بروجردی خیلی سرحال آمدند و در بیرونی نشستند. من هم کنارشان نشستم. یکی از اصحاب ایشان آمد و در گوش من گفت: «ببینيد آقا امروز چقدر سرحال هستند. سعی کنيد حرفی به ایشان نزنید که ناراحت بشوند.» به او گفتم برای نگفتن حرف استخاره کردم، بد آمد و احساس کردم باید بگویم. به آیت الله بروجردی گفتم: ‌«آقا! ‌من با اینها صحبت کردم، ولی فکر نمی‌کنم دست از اعتراض بردارند.» مرحوم آیت الله بروجردی گفتند: «آخر حرف اینها چیست و چه می‌گویند؟» گفتم: «می‌گویند که آقا موجب شده که جنازه رضاشاه را به قم بیاورند و یا دست کم می‌توانسته از این کار جلوگیری کند و نکرده.» به‌محض اینکه این حرف را زدم، ایشان برافروخته شد و با صدای بلند گفت: «یعنی من بعد از 80 سال طلبگی، آن‌قدر بی‌دین شده‌ام که بروم از جنازه پهلوی تجلیل کنم؟ چرا چند نفر بچه این قدر بی‌ملاحظه حرف می‌زنند؟ شما که می‌دانید به من قول دادند جنازه را به قم نیاورند. آنها زیر قولشان زدند، ضمن اینکه حالا هرچه بوده تمام شده و رفته و الان دیگر دلیل ندارد اینها سروصدا راه بیندازند».

به هر حال آن روز گذشت و فردا ایشان سر درس آمد،‌ ولی بسیار بی حوصله و ناراحت بود و با تامل، وقت را می‌گذراند. ایشان صحبت را شروع کرد و گفت: «مگر در روایت نخوانده‌اید که اگر کسی به مرجع تقلید اسائه ادب کند،‌ شرعا عاصی است. مگر نخوانده‌اید که:هم حجتی علیکم و انا حجت‌الله.» یک مقدار اظهار ناراحتی و درددل کرد و درس هم نگفتند. درس که تمام شد، حوالی غروب، عده‌ای در فیضیه و دارالشفا ریختند و شروع کردند به کتک زدن فدائيان! 

می‌گویند ظاهراً از لرهائی بودند که با بيت آیت الله بروجردی ارتباط داشتند.
البته آنها هم بودند،‌ اما انصافاً‌ عده‌ای از طلبه‌ها هم در این قضیه بودند، ‌چون ناراحتی آیت الله بروجردی و اهانت به ایشان آنها را برانگیخته می‌کرد. به هرحال ریختند و فدائیان اسلام را حسابی کتک زدند. یادم هست چنان از پشت با چوب توی سر آسید هاشم حسینی زدند که به صورت روی زمین افتاد! یکی از رفقای ما به نام آقا مهدی لاجوردی نقل می‌کرد که واحدی و یکی دو نفر از رفقایش رفته و روی پشت بام دارالشفا پنهان شده بودند. من روی پشت بام بودم و داشتم از پله‌ها پائین مي‌آمدم که دیدم چند نفر از لرها دارند با چوب از پله‌ها بالا می‌آیند تا روی پشت بام بروند و واحدی را بزنند. گفتم: «من الان روی پشت‌بام بودم، کسی آنجا نیست.» گفتند: «مطمئنی؟» گفتم‌: «بله.» و با این ترفند، آنها را برگردانده بود، وگرنه واحدی را کشته بودند. 

به هرحال فردای آن روز مرحوم نواب به قم آمد و داشت به طرف فیضیه می‌رفت که عده‌ای تصمیم گرفتند به او حمله کنند.او گفت: «صبر کنید!‌ من با رفتار این رفقا موافق نبودم، با توهین به مراجع و رئیس حوزه مخالفم، البته با تظاهرات علیه آوردن جنازه رضاشاه به قم موافق بودم، ولی با این کارهايشان مخالف هستم و الان هم آمده‌ام که بساط حزب را از قم جمع کنم و ببرم.» اینکه می‌گویم نواب آدم فهیمی بود و می‌توانست قضایا را مدیریت کند، يکي از نمونه‌هايش اين است. از آن مقطع هم واحدی و بقیه رفقایش به تهران منتقل شدند. البته گاهی به قم و به منزل ما می‌آمدند و یک عده از طلاب هم که بعدها از انقلابیون شدند، با آنها ارتباط داشتند،اما فدائیان دیگر در قم فعالیت چندانی نداشتند.

با توضیحاتی که شما در باره حوزه علمیه نجف داديد، فضای آن را چندان هم غیرسیاسی نمی‌دانید؟
مراجع، علما و فضلای نجف، اولویت را به تحصیل می‌دادند، اما اگر کسی بخواهد بگوید علما و مراجع نجف غیرسیاسی يا بي‌تفاوت بودند، واقعا جفا کرده است. رفتار آیت الله حسین قمی، آیت الله خوئی و بعدها آیت الله حکیم نشان می‌دهد که همه آنها به مواضع سیاسی و حفظ مصالح اسلام اهتمام داشتند.
iman بازدید : 28 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

تصاویر بازدید دانشجویان آمریکایی از حسینیه کربلا 


به گزارش شیعه آنلاین، اخبار رسیده از ایالات متحده آمریکا حاکی از آن است که تعدادی از دانشجویان آمریکایی به بازدید از حسینیه کربلا در ایالت "مشیگان" رفتند.

گفته می شود این دانشجویان در این بازدید با حجة الإسلام و المسلمین شیخ "هشام حسینی" متولی حسینیه کربلا دیدار و گفتگو کردند. در این دیدار شیخ حسینی برای این دانشجویان دختر و پسر در مورد واقعه عاشوراء و چگونگی به شهادت رسیدن سالار شهیدان، أبا عبدالله الحسین (ع) و یارانش سخن گفت.

متولی حسینیه کربلا همچنین در مورد چگونگی به اسارت در آمدن خاندان آل بیت (ع) پس از واقعه عاشورا و رفتنشان پیش "یزید بن معاویه" حاکم وقت، مطالبی بیان کرد و در ادامه به تک تک پرسش های مطرح شده توسط این دانشجویان پاسخ داد.

یک منبع مطلع و در این باره به خبرنگار ما گفت: بیشتر پرسش های این دانشجویان در مورد مسأله تروریسم و چرایی مورد اتهام قرار دادن مسلمانان توسط کشورهای غربی بوده است. شیخ "هشام حسینی" نیز برای آنان شرح داد که دین اسلامی دین حق، محبت، صلح و رأفت است.

پس از سخنرانی و پرسش و پاسخ آنان، دانشجویان از نمایشگاه تابلوهای هنری که در گوشه ای این حسینیه با موضوع واقعه عاشورا برپا شده بود، بازدید کردند.














 
iman بازدید : 32 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
شيعه در اسناد ويکي ليکس 


به گزارش شیعه آنلاین، در اسنادي که سايت ويکي ليکس منتشر کرده ، برخي مسئولان عرب سخناني را پيرامون شيعه اظهار داشته اند که بيشتر آن منفي و علیه شیعیان بوده است. از جمله این اظهارات می توان به سخنان رئيس جمهور مصر "حسني مبارک" در مورد طرفداري شيعيان کشورهاي عربی از جمهوری اسلامی ايران يا آنچه که پادشاه اردن "ملک عبدالله دوم" در مورد هلال شيعي گفته بود، اشاره کرد.

اين سخنان ما را به ياد کتاب "شيعيان عرب: مسلمانان فراموش شده" نوشته دو پژوهشگر به نام "گرهام فولو" و "راند فرانکي" مي اندازد که در سال 1999 میلادی منتشر شد، و در آن وضعيت شيعيان در منطقه به نحو بسيار حقيقي توصيف شده و از اين رو، عنوان کتاب کاملاً مطابق محتواي آن است.

مي توان گفت در طول ده سال گذشته، بحث هاي بسياري منتشر شده که به بحث "شيعه در خليج فارس" پرداخته است. همزمان گزارش هاي بين المللي فراواني نیز از سوي سازمان هاي حقوق بشري در خصوص مسأله شيعه صادر شده و در آن شيعيان به عنوان مجموعه ساکناني که مورد تبعيض برنامه ريزي شده و فشار در وطن هاي خود واقع مي شوند، توصيف شده اند.

به هنگام مطالعه اين اسناد، يک احساس کلي مبني بر تلاش براي ضعيف نگه داشتن شيعه برمي آيد و آنان به نحو بسيار بدي به عنوان تروريست و خارج از قانون تصوير مي شوند. در اکثر ديدارهايي که در اين اسناد نقل کرده است، سخناني پيرامون اين مسأله بيان شده ، از جمله در ديدار وليعهد ابوظبي و جانشين فرمانده کلّ نيروهاي مسلح شيخ "محمد بن زايد آل نهيان" با جاشين وزير انرژي آمريکا "دانييل بونمان" در تاريخ 9/12/2009 در ابوظبي؛ که در اين ديدار شيخ "محمد" با جانشين سفير درباره خطر جمهوری اسلامی ايرن صحبت می کرد، گفت: خطر بزرگ نشانه هاي نفوذ ايران در هر جاي جهان اسلام، به ویژه در جنوب لبنان و غزّه احساس می شود، همچنين نفوذ رو به افزايش ايران در کويت و بحرين و مناطق شیعه نشین شرق عربستان ديده مي شود. در نقاط مختلف جنوب عراق و صعده يمن نیز چنین است. (سند شماره 09ABUDHABI1151)

اما وزير خارجه قطر شیخ "حمد بن جاسم آل ثاني" طی دیداری با سناتور آمريکا "جان کري" در دوحه پایتخت قطر در تاريخ 13/2/2010 ، گفت: نخست وزير عراق "نوري مالکي" مي خواهد عراق دولتي شيعه باشد، عليرغم آنکه اکثريت عراق را اهل سنت تشکبل مي دهند! البته اگر کردها را در نظر گرفته نشوند. (سند شماره 10DOHA71)

از سوی دیگر در ديداري که سفير پاکستان در عربستان "عمر خان شيرازي" با سفيرآمريکا در سعودي "جيمز اسميت" در رياض در تاريخ 20/10/2009 با هم داشته اند، چنين اظهار مي دارد: روابط سعودي – پاکستان از زمان انتخاب رئيس جمهور "آصف زرداري" نگران کننده شده است، زيرا سعودي اعتقاد دارد که "زرداري" طرفدار ايران و شيعه است. (سند شماره 09RIYADH1415)

اين سخن را وزير خارجه امارات شيخ "عبدالله بن زايد" قطعي مي سازد که در ديدار با معاون وزير خارجه آمريکا در امور خاورميانه "جفري فيلتمان" در واشنگتن در تاريخ 7/4/2009 چنين گفته است: سعودي ها مطلقا حزب مردم پاکستان را دوست ندارند، بلکه از "نواز شريف" حمايت مي کنند. علاوه بر اين سعودي اعتقاد دارد که "زرداري" شيعه است، و اين باعث نگراني سعودي از برخاستن مثلث شيعي در منطقه بين ايران و حکومت مالکي در عراق و پاکستان شده است. (سند شماره 09STATE34688)   

در ديدار ژنرال "عمر سليمان" رئيس کل سازمان اطلاعات و امنیت مصر با تعدادي از نمايندگان آمريکا که در کنفرانس جهاني اقتصاد در تاريخ 20-18 ماه مي 2009 در شرم الشيخ مصر شرکت کرده بودند، نیز او گفت: ما بر افزايش تأثير ايران بر عراق، حماس، حزب الله و جوامع شيعي در خليج فارس نظارت و تمرکز داریم. (سند شماره رقم 08CAIRO1067)

چند دهه گذشته عدم کارآمدي اين گفتگوها را به اثبات رسانده است، اما توجيهي براي حکومت هاي عربي شده تا نهايت تلاش خود را در زشت جلوه دادن چهره ايران در ميان مردم منطقه را به کار گيرند و اين بازي سهل و ساده اي است، زيرا مسئوليت قانوني و اخلاقي مترتب بر ابعاد شيعه را از مناطق تصميم گيري برمي دارد. امّا پرداختن به تهمت هاي حاضر و آماده هيچ سودي در بر نخواهد داشت، حوادث جاري در زمين خود بيانگر حقيقت است. وقتي در اوج فعاليت هاي مبارزان شيعه سعودي، جنگ خليج فارس پيش آمد و در آن زمان همين مبارزان، به حکومت سعودي نامه هايي نوشتند و آمادگي خود را براي مشارکت در ارتش سعودي براي دفاع از مرزها اعلام داشتند. همين اتفاق در کويت افتاد؛ و در آن زمان شيعيان همچون ديوار مستحکمي در برابر تجاوز ارتش عراق براي دفاع از ميهن خود ايستادند.

سخنان رهبران عرب با مقامات بيگانه هيچ کدام از معادلات بين اللمل را تغيير نداده ، بلکه اصرار و پافشاري شيعيان بر وطن دوستي شان بيشتر شده است، زيرا از آن آب و خاک متولد شده اند و اجسادشان بر خاک آن رشد يافته است.

اي مسؤولان و رهبران عرب، اگر شما مشکلي داريد، بر سر ميز مذاکره آن را بیان و مطرح کنيد. اين درخواست شیعیان است که هر از گاهي تکرار مي شود. برای مثال حجة الإسلام و المسلمین شيخ "علي سلمان" دبير کلّ جمعيت وفاق ملی اسلامي بحرین، حزبي که اکنون اکثريت شيعیان بحرينی طرفدار آن هستند و در مجموع 18 کرسي از 40 کرسي در پارلمان را به خود اختصاص داده است، در دسامبر 2007 پس از حمله نيروهاي امنيتي دولت بحرين که اقدام به دستگيري تعدادي از رهبران برجسته شيعه کردند، تا شيعيان را ساکت کنند، در خطبه هاي نماز جمعه تلاش نمي کند که از فرصت تحريک افکار شيعه بر ضدّ حکومت سوء استفاده کند، بلکه با لحني آرام چنين مي گويد: تصور کنيد، ان شاء الله اشتباه نمي کنم، در اينکه حوادث امنيتي پيش آمده هيچ کسی از افراد حکومت و نه مخالفان خوشحال نشده است. 

شیخ "علی سلمان" در ادامه افزود: آنچه ما امروز براي چاره جويي محتاج آن هستيم، توقف هر چه سريع تر بحران امينتي و تلاش براي رسيدن به درخواست هاي سياسي بدون آشفته کردن اوضاع امنيتي است و اينکه حکومت اجازه دهد که درخواست هاي سياسي اظهار شود و آزادي بيان وجود داشته باشد بدون نياز به هيچ نوع درگيري و برخورد. هرگز کشور از انداختن توپ به اين طرف و آن طرف و استمرار حوادث امنيتي مشابه سود نمي برد.

دبير کلّ جمعيت وفاق ملی اسلامي بحرین همچنین گفت: وطن با تمام موجوديتيش نيازمند امنيت و ثبات است، ما امروز در روستاها و شهرهايمان نياز به امنينت داريم، همانطور که دولت نياز به امنيت اقتصادي و ديگر امور دارد، همه نيازمند امنيت هستند.

از طرف ديگر "توفيق السيف" چهره سرشناس شیعیان سعودی در مصاحبه با شبکه الجزيره در تاريخ 29/11/2010 در پاسخ به پرسشی درباره نگراني حکومت سعودي از درخواست هاي شيعيان، گفت: من معتقدم که اين عملياتي تصنعي و توليد نگراني است.. ما هميشه خواستار بحث و مناظره موضوعات دلخواه از طريق مذاکره هستيم، بگذاريد با هم بحث کنيم، شايد ما با نظر شما قانع شديم و يا ما توانستيم اشتباهي که شما از آن سخن مي گوييد، را برايتان آشکار و واضح تبيين نماييم، ولي متأسفانه تاکنون مسائل اصلي بر سر ميز مذاکره بازگو نشده و همچنان مسئولان رده بالا، هر چند که اين درخواست ها را محقّ مي دانند، اما مي گويند نيازمند زمان است، و ما معتقديم اين يعني دست روي دست گذاشتن.

گفتنی است "توفیق السیف" یکی از رهبران جنبش شيعه مخالف حکومت سعودي بود که پس از آنکه در سال 1993 میلادی در برخي درخواست هاي شيعيان با دولت سعودي به تفاهم رسيدند و آنها وعده تحقق اين درخواست ها را دادند، منحل گرديد. حکومت سعودي وعده تحقق درخواست هاي شيعيان را داد، امّا هرگز به وعده خود عمل نکرد.

امّا روابط حسنه شيعیان با خاندان حاکمه در کويت نياز به اثبات ندارد. ارتباط بين آنها به بهترين صورت ممکن است، بسياري از مسائل فيما بين آنها يا از طريق گفتگو و يا از طريق پارلمان يا حکومت حلّ مي شود. اين به دليل وجود کساني است که به مشکلات آنها گوش مي دهند و به آنها با بي اعتمادي نگاه نمي کنند.

در پايان سخن شيخ "حسن صفار" در تعليق بر سخنان رئيس جمهور مصر در مورد طرفداري شيعيان از ايران، را ذکر مي نمايیم: شيعيان کساني هستند که انقلاب 1920 را در عراق رهبري کردند، آيا با اين وجود کسي مي تواند در ميهن دوستي آنها شک کند؟ شيعيان در بحرين کساني هستند که به استقلال بحرين رأي دادند و انضمام آن به ايران را نپذيرفتند. شيعيان عربستان سعودي کساني اند که مبادرت به بيعت با ملک عبد العزيز بنیانگذار دولت سعودي کردند. صفار در ادامه سخنانش مي پرسد: و در لبنان شيعه در مقابل رژیم صهیونیستی ايستاد و جنوب لبنان را آزاد کرد، آیا اين دليل بر نقص وطن دوستي ايشان است؟

وی افزود: اي حکام و مسئولان عرب، درهايتان را براي شيعيان وطن خود بازگشاييد تا در ساختن وطنشان شريک باشند، سياست فشار و تبعيض به جز بحران در روابط و بي ثباتي استقرار سياسي هيچ سودي دربرنخواهد داشت. مفيدترين راه چاره براي شيعيان عرب اين است که احساس کنند که آنها جزئي از وطنشان هستند. حکومت ها هم بايد به دنبال استقرار سياسي و اجتماعي خود و ساختن دولتي قوي و توانا مواجهه با تهديدات مختلف باشند، و اين امر در فضاي سياه نمايي چهره شيعه در جهان و عدم اعطاي حقوق مدني و سياسي بر اساس اصل مساوات ميسّر نمي شود.
iman بازدید : 27 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

هراس هسته ای در پیام عاشورایی یک مرجع تقلید 


به گزارش شیعه آنلاین، به مناسبت فرا رسيدن محرم الحرام 1432هـ . ق، حضرت آیت الله سید "محمدتقی مدرسی" از مراجع تقلید کربلا پیامی صادر کرد که متن کامل آن به شرح ذیل است: 

بسم الله الرحمن الرحيم
جهان در انتظار کشتي نجات

چرا جهان در انتظار کشتی نجات امام حسین علیه‌ السلام است؟ و چرا نباشد؟ مگر چنان که پیامبر می ‌گوید بر پایه‌‌ی عرش درباره‌ی امام حسین علیه ‌السلام نوشته نشده که: «إنه مصباح الهدى وسفينه النجاه». «او چراغ هدایت و کشتی نجات است»؟

معنای چراغ هدایت چیست؟ جز آن که راه را روشن می‌کند و خدا به ‌واسطه‌ی آن بندگانش را به مسیر درست هدایت می‌نماید؟ و معنی کشتی نجات چیست؟ جز آن که امام حسین علیه‌السلام با سیره‌ی سرشار از فداکاری، ایثارگری، عزم و اراده‌ به انسان‌ها برای غلبه بر دشواری‌ها و نبرد با موانع بزرگ الهام می‌بخشد و این همان نجات است؟

آیا بصيرت هاي امام حسین علیه‌السلام ما را به راه‌های سلامت ودرستي هدایت نمی‌کند و عزمش ما را به اجرای این بصيرت ها برنمی‌انگیزد؟ آری.

در عاشوراي امام حسين هر دوي آنها هست، او امام هدایت‌گری است که قرآن در گفتار و رفتارش تجلی می‌یابد؛ فرزند پیامبری که درباره‌اش فرمود: «حسین منی و انا من حسین». آری؛ امام حسین علیه‌السلام قرآن ناطق است.

امام حسین علیه‌السلام صاحب بزرگ‌ترین حماسه‌ی نهضت الهی انسان در طول تاریخ و بزرگ‌ترین فداکاری در راه حق (و عدل و اصلاح) است. رویدادی که الهام‌بخش حماسه‌های بی‌پایان و عزم بزرگی است که در طول زمان شدت و قدرت می‌گیرد.

جهان در گردباد بحران‌ها
هراس هسته‌ای، تروریسم، مواد مخدر و بحران‌های اقتصادی، جهان امروز را همانند گردبادی دربرگرفته‌اند و آیا نجاتی جز کشتی امام حسین علیه‌السلام وجود دارد؟

هراس هسته‌ای
هزاران بمب هسته‌ای ویران‌گر سایه‌ی وحشت خود را بر جهان گسترانده‌اند. اما چرا همه‌ی تلاش‌ها برای از بین بردن این بمب‌ها، به‌رغم آگاهی همه از بی‌ثمری و تهدیدآمیز بودن آنها برای جهان، بی‌نتیجه مانده است؟ در واقع به دلیل آن که انسان‌ها به‌علت بی‌ارادگی و بی‌اعتمادی به یک‌دیگر از محدودسازی آن ناتوانند.

پرسش این‌جاست که جهان تا کی در این چرخه‌ی تو خالی به حیات خود ادامه می‌دهد؟ بدتر از همه آن که دولت‌ها هم‌چنان برای پیش‌برد این سلاح با هم رقابت می‌کنند که حجم بزرگی از بودجه‌ی آنها را به خود اختصاص می‌دهد.

آری؛ تنها بازگشت به‌سوی خدا و اولیای اوست که می‌تواند بینش و اراده‌ی لازم برای گذر از این بحران و خروج از این چرخه‌ی بی‌ثمر را امکان‌پذیر کند.
 
مثلث خطر             
تروریسم، مواد مخدر و جرایم سازمان‌یافته محورهای عمده‌ی شرارتند که ثبات بشریت و امنیت ملت‌ها را تهدید می‌کنند. آیا جهان می‌تواند از آنها رهایی یابد؟

نه. همه‌ی آمارهای بین‌المللی نشان می‌دهند این معضل در هر دوره‌ی چند ساله، مضاعف می‌شود. چرا؟ آیا امکاناتی چشم‌گیر را به مبارزه با آن تخصیص نداده‌اند؟ آری؛ اما می‌گویم که آنها بینش کافی و اراده‌ی محکم لازم را ندارند. جهان زمانی می‌تواند از همه‌ی این‌ها نجات یابد که از چراغ هدایت سبط شهید بهره گیرد و از او درس فداکاری بیاموزد. چرا؟ چون گذر از بحران‌های بزرگ، ساده نیست و بدون عزمی که از ماده به روح، از دنیا به آخرت و از ترس از مرگ به استقبال از آن با گشاده‌رویی گذر کند، امکان‌ ندارد.

آری؛ با چنین عزمی بود که امام حسین علیه‌السلام فرمود: «انّی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما». جهان با چنین عزمی است که می‌تواند از این شر بزرگ رهایی یابد.

در آستانه‌ی سقوط
اقتصاد جهانی در آستانه‌ی فروپاشی وسقوط است، نه فقط به این دلیل که مصرف بیش از تولید است بلکه به این دلیل که بزرگان یاد گرفته‌اند از خوان کوچک‌ترها تغذیه و آن‌ها را ورشکسته کنند، و اکنون که دیگر چیزی بر این خوان باقی نمانده، چگونه باید زندگی کنند؟

معضل بده‌کاری بیشتر دولت‌های بزرگ مشکلی تازه نیست که ساده حل شود. هر کس به دنبال راه حلی است که به سود خودش و به ضرر دیگران باشد و این جهان را دچار بحران جدی اعتماد کرده است. هیچ‌کس چشم‌اندازی روشن و عزمی محکم برای حل این بحران ندارد.

با تمسک به اصول شریعت و راه امام حسین علیه‌السلام، این چراغ روشن، راه حل را پيدا خواهند کرد، وبه وسيله ي روحیه‌ی ایثار و فداکاری الهام‌گرفته‌شده از حماسه‌ی کربلا ومظلوميت امام حسین علیه‌السلام بر این مشکلات پیروز خواهند شد.

مسلمانان؛ امت شهید و شاهد
مسلمانان به‌عنوان امت شهید و شاهدی که خداوند درباره‌ی آنها می‌گوید: «و کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً»، باید مسئولیت نجات بشریت را بر دوش گیرند. امروز مسلمانان باید نقش تمدنی بزرگ خود را در زمین ایفا کنند و از عقب‌ماندگی و چندپارگی نجات یابند وکيان مستقل خود را بسازند و پس از آن برای نجات انسان‌ها از بحران‌های فاجعه‌آمیز در زمین بکوشند. اما چگونه؟

بینش‌های وحي و حماسه‌ی سيره ي معصومين
1. بینش‌های وحیانی منشاء هدایت و روشنی و نقشه‌ی راه‌نمایند. اگر قرآن را چنان که نازل شده، بخوانیم و با سخنان پیامبر و خاندانش تفسیرش کنیم و برای شناخت واقعیت‌ها از آن بهره بگیریم، به‌عبارت دیگر اگر از وحی به‌عنوان نوری برای روشن کردن نقاط نهان عصر خود استفاده کنیم، آن‌گاه خواهیم دانست که در چه مسیری و چگونه حرکت کنیم.

مشکل ما این است که قرآن را چنان می‌خوانیم که گویی بر کسی دیگر نازل شده است. نه؛ وحی همانند خورشیدی است که هر روز بر مردمان همان روز می‌تابد و از این روست که هر آیه و حدیثی در جهان امروز ما تفسیر و تاویل مناسب روز را دارد. باید در قرآن تدبر کنیم و احادیث را موشکافي کنيم تا از آنها بهره ببریم و به راه‌حل‌های موفق مشکلات زمان خود دست یابیم.

2. سیره ي معصومين، با روشنی‌ها، مظلوميت ها و حماسه‌های نادرش، عزم، همت، استقامت، صبر، سرزندگی و کوشش را به امت اسلامی هدیه می‌دهد، به شرط آن که آن را به‌گونه‌ای مطالعه کنیم که تاریخ را به زمان حال پیوند دهد تا از آن درس بگیریم، روحش را درک کنیم و حماسه و وفاداری و دیگر پرتوها و شعائر آن را در جهان خود پیاده کنیم. این‌گونه است که سایه‌ی پیامبر و خاندانش بر زندگی ما گسترده می‌شود و عزم پدرانمان در رگ‌های فرزندان امت جریان می‌یابد و پیروزی گذشتگان دوباره در آنها متجلی می‌شود.

این‌جاست که نقش شعائر دینی و به‌ویژه شعائر حسینی در  مطالعه‌ی تاریخ، درس‌ها  وحماسه‌هایش تبلور می‌یابد. آری؛ شعائر، به شکل‌ها و گونه‌های متفاوتشان، پل‌های پیونددهنده‌ی امت به گذشته‌اند که آن را به‌ شیوه‌ای روزآمد بازسازی می‌کنند.

خطیبان و دانشمندان
در اینجاست که نقش خطیبان به‌عنوان کسانی که به‌نام نهضت حسینی و احیاکنندگان هرساله‌ی آن سخن می‌گویند، بروز می‌یابد. نقش خطیبان نقشی کلیدی و حساس است. آنها باید از امام حسین علیه‌السلام و خاندان و یارانش چنان سخن بگویند که گویی در میان ما هستند و ما نیز باید دغدغه‌های آنها را داشته باشیم و از آنها پیروی کنیم و به سیره‌ی ارزشمندشان عمل کنیم و شعارمان همیشه «یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزاً عظیماً» باشد.

این‌گونه است که همه‌ی زمین‌ها کربلا و همه‌ی روزها عاشورا خواهند بود و به خواست خدا از یاران امام حسین علیه‌السلام خواهیم شد. این‌جاست که مشمول رحمت و رضوان الهی می‌شویم و خدا به فضل خود بر دشمنان پیروزمان می‌کند.

بر ماست که حماسه‌ی دردآلود و بزرگ کربلا را به ملت، نژاد یا کشور خاصی محدود نکنیم. نه. عاشورا حماسه‌ی همه‌ی انسان‌هاست چرا که برای همه‌ی انسان‌ها روی داده است. پیام این حماسه جهانی بود و ما نیز باید آن را در سطح جهان و برای نجات همه‌ی بشریت مطرح کنیم. مگر نه آن که امام حسین علیه‌السلام امتداد جد بزرگ‌وارش بود؟ آیا خدا پیامبر اکرم را رحمة للعالمین قرار نداده است؟

آیا این که پایه‌ی عرش با این کلام آراسته شده که «او ـ امام حسین علیه‌السلام ـ چراغ هدایت و کشتی نجات است»، بدان معنا نیست که این چراغ همه‌ی جهان را روشن می‌کند و کشتی‌ای برای همه‌ی خلق است؟

امروز جهان بازتر شده و ابزارهای ارتباطی آسان‌تر و سریع‌ترند. بشریت تشنه‌ی هدایت الهی و نجات از مشکلاتی است که شدیدتر شده‌اند. بیایید از این نعمت‌ها بهره بگیریم و بشریت را به مسیر سبط شهید فراخوانیم و درس‌های شهادتش را به دیگران بیاموزیم، باشد که از چراغ هدایت و کشتی نجاتش، به یاری خدا، بهره ببرند.

 
محمدتقی مدرسی
کربلای مقدس
محرم الحرام/1432هـ. ق
iman بازدید : 26 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

شیعیان؛ ستون پنجم ایران 

سيد على موسوى خلخالى
به گزارش شیعه آنلاین، زمانه نوشت: نگرانی کشورهای عربی از افزایش نفوذ ایران در میان اقلیت‌های شیعه افزایش یافته است. آنها از این نگرانند که شیعیان که عموما در کشورهای عربی به استثنای بحرین در اقلیتند به ستون پنجم ایران در برابر تهاجم‌های غرب تبدیل شوند.

مقامات بحرینی 23 فعال شیعی را به اتهام توطئه علیه نظام حاکم در این مملکت محاکمه کرده‌اند. این در حالی است که کمتر از چند هفته به انتخابات سراسری بحرین بیشتر باقی نمانده است.

در کویت نیز شاهد افزایش تنش‌ها میان سنیان و شیعیان هستیم. مقامات کویتی تابعیت یک روحانی شیعی را به دلیل اهانت به عایشه، همسر پیامبر اکرم (ص) که موجب ایجاد موجی از خشم و غضب نزد سنیان این کشور شده بود، سلب کردند.

این در حالی است که روحانیون شیعه عربستان سعودی به شدت از این حرکت روحانی کویتی انتقاد کرده و هر گونه اهانت و جسارت به مقدسات اهل تسنن را محکوم کردند.

عبدالخالق عبدالله، استاد رشته علوم سیاسی در دانشگاه امارات در این باره گفت: «افزایش تنش‌های اخیر در کشورهای عربی میان شیعه وسنی با ایران نیز ارتباط دارد. از زمانی که ایران کشورهای منطقه را تهدید کرده است که در صورت استفاده غرب از زور علیه آن به منافع غرب در کشورهای خلیج حمله می‌کند، فشار به شیعیان در این کشورها افزایش یافته است.»

وی همچنین تاکید کرد، هر گونه تنش در روابط ایران با کشورهای منطقه بی‌شک بر کیفیت تعامل آن کشورها با شیعیان تاثیر می‌گذرد.

عبدالله همچنین گفت: «تنش‌های مذهبی اخیرا در منطقه افزایش پیدا کرده است که ما جزئی از آن را در لبنان و عراق و حتی یمن شاهدیم. هم‌زمان ایران خود را مسئول شیعیان جهان می‌داند و از آنها در همه جا حمایت می‌کند و این باعث می‌شود که کشورهای عربی احساس کنند که این افراد وفادار به میهنشان نیستند و این مسئله شبهه ایجاد کرده است.»

وی در ادامه افزود: «در حال حاضر این اعتقاد به وجود آمده که افرادی در میان شیعیان تربیت یافته‌اند که در صورت بروز حادثه‌ای علیه منافع ایران یا حمله به این کشور آنها برای دفاع از ایران دست به اقدامات تخریبی می‌زنند.»

عبدالله همچنین مدعی شد، ایران آتش معرکه را شعله‌ورتر می‌کند و به گونه‌ای رفتار می‌کند که گویی منطقه عرصه بازی برای تصفیه حساب با امریکا است و ما باید هزینه‌های آن را بپردازیم. شیعیان در درگیری‌های ایران با غرب بازیچه و حتی قربانی شده‌اند.

در ماه اوت یک روزنامه کویتی افشا کرد که گزارش‌های امنیتی نشان می‌دهد که یک گروه تروریستی آماده شده است تا به محض حمله نظامی به ایران اقدام به عملیات تخریبی در کویت و بحرین و عربستان سعودی بزند.

این استاد برجسته دانشگاه درباره وفاداری شیعیان منطقه به کشورشان می‌گوید: «من مطمئنم که شیعیان هر کشوری به آن کشور وفادارند. شیعیان بحرینی، کویتی، عربستانی و غیره همگی کشور خودشان را میهنشان می‌دانند اگر چه مراجع تقلیدشان در قم در ایران یا نجف در عراق باشد.»

اخیرا مقامات بحرینی تابعیت بحرینی آیت الله حسین نجاتی نماینده ایرانی الاصل آیت الله سیستانی در بحرین به همراه همسر و خانواده‌اش را لغو کردند. علاوه بر آن مقامات بحرینی اقدام به بازداشت گسترده شیعیان این کشور که اکثریت بحرین را تشکیل می‌دهند، کرده‌اند در حالی که به انتخابات سراسری بحرین کمتر از یک ماه زمان باقی نمانده است. انتخابات بحرین 23 اکتبر برگزار خواهد شد.

مقامات بحرینی همچنین اجازه فعالیت برخی از جریان‌های سیاسی شیعی این کشور از جمله جمعیت وفاق که مهمترین تشکل سیاسی شیعیان است را لغو کرده است.

در کویت نیز شناسنامه یاسر حبیب یکی از فعالان سیاسی و دینی این کشور به دلیل جسارت به عایشه همسر پیغمبر اکرم (ص) ضبط شد.

نخست‌وزیر کویت در این باره گفت: «کارد به استخوان رسید و ناچار شدیم این کار را کنیم. دولت عزم خود را جزم کرده که آتش فتنه را در هر جایی خاموش کند.»

شملان عیسی، استاد دانشگاه کویت در این باره گفت: «تنش‌های اخیر را نمی‌توان از تحرکات شیعیان طرفدار ایران در عراق و لبنان و یمن جدا دانست. به خصوص در یمن که شبه نظامیان زیدی با نیروهای یمنی و عربستانی درگیری مسلحانه دارند و ایران رسما از آنها حمایت می‌کند.»

یمن ایران را به حمایت از شبه نظامیان الحوثی متهم کرده و این باعث تیرگی روابط میان ایران و یمن شده است.

شملان همچنین گفت: «شیعیان احساس ظلم و ستم می‌کنند. آنها از این که دستگاه‌های امنیتی شمار کمی از آنها را استخدام می‌کند، ناراحتند و از این که تعداد کمی از آنها به مناصب عالی راه یافته‌اند، خشمگینند.»

وی از دولتمردان خواست یک علاج عقلانی برای این اتفاقات داشته باشند و با همه شهروندان به طور برابر و عادلانه رفتار کنند. همیشه همه علاج‌های امنیتی مفید نیستند.

یک سوم جمعیت کویت را که نزدیک به 1/1 میلیون نفر می‌شود شیعیان تشکیل می‌دهند. آنها در مجلس ملی کویت 50 نماینده دارند و از 16 وزیر کابینه نیز دو نفرشان از اهل تشیعند.

وضعیت شیعیان کویت بسیار بهتر از دیگر شهروندان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به خصوص عربستان سعودی است. در عربستان یک دهم جمعیت را شیعیان تشکیل می‌دهند در حالی که آنها در هیچ کدام از ارکان دولت و حکومت جایی ندارند.

ابراهیم المقیطیب، رئیس جمعیت دفاع از حقوق بشر عربستان سعودی در این باره می‌گوید: «متاسفانه در عربستان میان دولت و ملت اعتماد نیست. این عدم اعتماد برای طایفه شیعی به طور خاص شدیدتر است.»

وی از دولت عربستان خواست که به حقوق شیعیان و اسماعیلی‌ها به طور کامل احترام بگذارد و گفت: «متاسفانه در ارتش عربستان یک شهروند شیعه به رتبه سرهنگی یا بالاتر نرسیده و یک وزارتخانه در کابینه به آنها تعلق ندارد.»

المقیطیب این ادعا که شیعیان ستون پنجم ایران هستند را قویا رد کرد و گفت: «چنین ادعاهایی اصلا صحت ندارد و اگر روزی به ایران حمله شود شیعیان عربستان در کنار ایران نخواهند ایستاد بلکه به دفاع از حکومتشان خواهند پرداخت.»

iman بازدید : 24 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)
تشیع در آمریکای امروز 

گري لگنهاوزن
به گزارش شیعه آنلاین، «گري لگنهاوزن» در سال 1953 در شهر نيويورک آمريکا متولد شد. در سال 1983 دکتراي خود را در رشته‌ي فلسفه از دانشگاه بوستون اخذ کرد و تا سال 1989م به تدريس مقدمه‌ي منطق، مقدمه‌ي فلسفه، زيبايي شناسي، علم اخلاق، فلسفه‌ي مذهب و متافيزيک پرداخت.

گري، بعدها مسلمان مي‌شود و نام «محمّد» را براي خود انتخاب مي‌کند. او «تشيع» را برمي‌گزيد و آن را منطبق با روحيه سخت‌پذير و جستجوگر خود مي‌داند. لگنهاوزن که از اسمش پيداست بايد اجداد آلماني داشته باشد.

وی طی مقاله ای در مورد وضعیت فعلی شیعیان در ایالات متحده آمریکا می نویسد: جامعه ى شيعيان آمريکا رادر وهله ى نخست مى توان به دو گروه بزرگ تقسيم کرد:

گروه اول، شيعيان مهاجرى هستند که حدود صد و هشتاد سال پيش، از کشورهاى مسلمان به آمريکا مهاجرت کردند.

گروه دوم، آمريکايى هايى هستند که به علت هاى گوناگون، از جمله، تبليغات صوفى ها مسلمان مى شوند.

البته بيشتر مسلمانان آمريکايى آفريقايى تبار، ابتدا سنى شده اند و بعد تحت تأثير روحيه و شخصيت امام خمينى (ره) و پيروزى انقلاب اسلامى ايران به تشيع روى آورده اند.

گروه اول: شيعيان مهاجر
نخستين گروه شيعيان مهاجر، از حدود صد و هشتاد سال پيش، از لبنان و سوريه به آمريکا مهاجرت کردند و در شهرهاى ديترويت ميشيگان و راس و داکوتاى شمالى ساکن شدند.

اين مهاجرت بين سال هاى 1824 تا 1878 صورت پذيرفته است. در سال 1924، دولت آمريکا قانونى را تحت عنوان ((قانون منع ورود آسيايى ها)) (Asian Exelusion Act)، که به نوعى مفهوم نژادپرستى را نيز دربرداشت، وضع کرد و با تمسک به آن، از ورود آسيايى هايى که ازنظر آنان ريگين پوست محسوب مى شدند و از نظر فرهنگ و رفتار، با سفيد پوستان اروپايى تبار آمريکا متفاوت بودند، ممانعت کرد.

پس از جنگ جهانى دوم، اين قانون تعديل شدو آسيايى ها، و از جمله مسلمانان و شيعيان، توانستند به آمريکا مهاجرت کنند. اينک بزرگ ترين جمعيت شيعى در آمريکا در شهر ديترويت ميشيگان، با سيصدهزار آمريکايى عرب تبار، ساکن است.

در جنوب شرقى اين شهر، يکى از بزرگترين مساجدآمريکا، يعنى مرکز اسلامى ديترويت، در سال 1920 ميلادى ساخته شد.

اين مرکز، نزديک کارخانه ى ماشين سازى فورد آمريکا ساخته شده است؛ زيرا بيشترين مهاجران عرب،در بدو ورود به آمريکا در آن کارخانه مشغول به کار شدند.

رهبر فعلى اين گروه،شخصى به نام امام حسن قزوينى است که در کربلا متولد شده و تقريباً ده سال نيز درحوزه ى علميه ى قم مشغول به تحصيل بوده و در سال 1992 به آمريکا مهاجرت کردهاست. در بالاى سردر ورودى اين مسجد، عکس بزرگى از او در کنار عکس جورج بوش بهچشم مى خورد.

گفتنى است که شيعيان مهاجر، تنها عرب تبار نيستند، بلکه ايرانى ها،پاکستانى ها و ديگر مليتهاى غير عرب نيز در ميان آنان وجود دارند.

به طور کلى، نکته ى مهم درباره ى شيعيان مهاجر، آن است که اين گروه، غالباً فعاليت سياسى ندارندو بيشتر مايل هستند خود را با فرهنگ و آداب آمريکا تطبيق دهند.

آنان مى خواهند مانند آمريکايى ها زندگى کنند و آمريکا را نه براى تبليغات دينى، بلکه صرفاً براى کسب معاش و به عنوان محلى مناسب براى زندگى انتخاب کرده اند، هر چند نيازهاى مربوط به دينشان، از جمله مراسم ازدواج، طلاق و تدفين مردگان، آنان را به سوى مراکزاسلامى مى کشاند.

معمولاً اين گونه مراکز اسلامى، محلى براى تجمع هم ولايتى ها،تدريس و يادگيرى زبان مادرى و... مى باشند.

اما گاه مراکزى به چشم مى خورند کهمحلى براى تجمع مسلمانان، بدون توجه به قوميت و مليت، مى باشند؛ مانند مرکز اسلامىآيت الله خويى در نيويورک، که معمولاً ايرانى ها، عراقى ها، لبنانى ها، خوجه هاىپاکستانى و آمريکايى ها در مراسم آن شرکت مى کنند و يا کراکز امام على عليه السلام،در نيويورک، که هرچند بيشتر فعالان آن ايرانى هستند، مليت هاى ديگر نيز به آنجا رفتو آمد مي- کنند.

درباره ى فعاليت سياسى مهاجران شيعه، اين نکته را بايد اضافهکنم که گروه هايى مانند سلطنت طلبان ايرانى، که با رضا پهلوى در کاليفرنيا همکارى مى کنند، برخى از پيروان نهضت آزادى، پيروان خط امام (ره) و حتى منافقان نيز اکنون از فعالان سياسى در آمريکا هستند.

غير از مراکزى که مديريت آنها با اشخاص روحانی است، مراکزى نيز وجود دارند که اداره ى آنها با اشخاصى است که هيچ سنخيتى با اسلام و شيعه ندارند، بلکه ضد علماى اسلام و از لحاظ سياسى، ضد دولت ايران هستند.

معمولاً سرپرستى اين گونه مراکز، با پزشک يا مهندس فعالى است که خود پيشنماز هم مى شود، بدون آنکه اطلاعى از اسلام و فقه داشته باشد.
اين گونه مراکز،از نظر سياسى، کاملاً ليبرال هستند. خانم ها از نظر حجاب، در اين مراکز (و فقط درمحدوده اين مراکز) به يک روسرى اکتفا مى کنند و حتى در برخى موارد، پيش نمازى را همبرعهده مى گيرند!

صدها گروه شيعى ديگر نيز در آمريکا وجود دارند؛ از جمله، گروه ((انصار الله)) که گروهى است با اعضاى سياه پوست از مهاجران سودانى و آمريکايى و داراى اعتقادات عجيب و غريب.

رهبر اين گروه، سودانى است و معتقد است پيامبراسلام و همه ى ائمه عليهم السلام سياه پوست بوده اند و اعراب نژادپرست، ابوبکر راکه سرخ پوست بود، به دليل رنگ پوستش، بر حضرت على عليه السلام ترجيحدادند.

گروه دوم: آمريکايى هاى شيعه
گروه دوم، آمريکايى هاى سياهپوست و سفيد پوستى هستند که از راه هاى گوناگون، از جمله با تبليغات تصوف، شيعه شدهاند.

تصوف در آمريکا بيشتر از طريق فرقه ى نعمت اللهى دکتر نوربخش و فرقه ى شيخفضل الله حائرى عراقى تبليغ مى شود.

پيروان و مريدان دکتر نوربخش خانقاه هاى متعددى در شهرهاى آمريکا و اروپا ايجاد کرده اند و به طور کلى، برخلاف مريدان شيخ فضل الله به انجام احکام ظاهرى دين تقيدى ندارند.

شيخ فضل الله، رهبر گروه ديگر صوفيان، داستان جالبى دارد. وى که روحانى زاده اى از اهالى نجف و مهندس نفت است،تبليغات خود را در کاليفرنيا آغاز کرد.

مريدانى پيدا کرد و خود را صوفى معرفىنمود. پس از آنکه در حومه ى شهر آستين در تگزاس، زمينى زيبا و وسيع را خريد ومجموعه اى را به نام ((بيت دين))، شامل مسجد، مدرسه و حجره ساخت، تصميم گرفت تقيهرا کنار بگذارد.

اين ماجرا در اوج فعاليت وى و در دهه ى هفتاد روى داد و در آنزمان، حدود 150 نفر در مرکز وى فعاليت مى کردند.

شيخ فضل الله روزى به مؤذن مسجددستور داد که پس از ((اشهد انّ محمداً رسول الله)) عبارت ((اشهد انّ علياً ولی الله)) و ((اشهد انّ علياً حجة الله)) را سر دهد.

پس از نماز مغرب و عشا، شيخ درميان مريدانش، که حيرت زده به دور او جمع شده بودند، اعلام کرد که شيعه است و چوندر حال تقيه بوده است، نمي- توانسته آن را ابراز کند.

او ادامه داد که اينک آنانمرکز خودشان را دارند و کسى نمى تواند مزاحم آنان شود و بنابراين تقيه لازم نيست.

پس از اين ماجرا نيمى از هوادارانش او را به جرم رافضى بودن ترک کردند؛ولى کسانى که باقى ماندند، شيعه شده و فعاليت پرداختند؛ از جمله انتشارات((الزهرا)) را تأسيس کردند و مجله اى نيز با عنوان ((نورالدين)) چاپ کردند. فضل الله بعدها مورد آزار دولت آمريکا قرار گرفت و مجبود شد به انگلستان برود.

هم اينک نيز در جنوب آفرقا به فعاليت مشغول است. پيروان او در آمريکا هنوز از فعالانمحسوب مى شوند و به علت چاپ آثار با ارزشى، مانند ترجمه ى ((گلشن راز)) شبسترى و برخى از آثار حيدر آملى مشهور هستند.

البته صوفى ها در آمريکا فرقه ها و شاخه هاى متعددى دارند و معمولاً هم کمتر اهل فعاليت سياسى هستند.

آنان بيشتر مى خواهند سير و سلوک و مکاشفات معنوى داشته باشند و بيشتر آنان نيز از هنرمندان، شعراو نويسندگان هستند؛نه از تجار، کارخانه داران و مانند آن.

اين گروه، فرهنگ حاکمبر آمريکا را دوست ندارند و بوهمى و nonconformist هستند؛ يعنى تابع فرهنگ عرفنيستند.

شيعيان سياه پوست آمريکا بيش از هر گروه ديگرى با سياسب آمريکا مخالفت مى کنند، سياست و فرهنگ آمريکا را ظالمانه مى دانند و با هر وسيله اى، حتى با پوششى غير متعارف به مقابله با آن مى پردازند.

شيعيان آمريکايى آفريقايى تبار، بهويژه، به بعد عرفانى اما علاقه خاصى دارند. نکته ى درخور توجه درباره ى شيعيانآمريکا اين است که گروه شيعيان مهاجر، بيشتر در جهت همگون شدن با فرهنگ آمريکا وآمريکايى حرکت مى کنند، در حالى که گروه دوم، يعنى آمريکايى هاى شيعه شده همواره درمخالفت با آمريکا- در عرصه هاى سياست و فرهنگ- هستند. اين دوگانگى، گاه اين دو گروهرا در برابر يکديگر قرار مى دهد.

گروه هاى شيعى ديگرى نيز در آمريکه فعال هستند؛از جمله گروه خوجه ها  در کنيز نيويورک که به علت فعاليت هاى انتشاراتى شان مشهور هستند.

آنان کتاب Tahrike Tarsile Quran را چاپ کرده اند. عضو بسيار فعال اينگروه، عون على خلفان است که ترجمه ى انگليسى قرآن را از شاکر و ترجمه ى ميراحمد علىرا براى اولين بار در سال 1988 چاپ کرد.

غير از مراکز اسلامى شيعيان، چندينسازمان شيعى ديگر نيز در آمريکا فعال هستند؛ از جمله در شهر مدينه، در ايالتنيويورک و نزديک به مرکز کانادا، حوزه ى علميه ى کوچکى تأسيس شده است.

سازمانديگرى به نام ((سازمان جوامع مسلمان اثنا عشرى آمريکاى شمالي)) در سال 1986 تأسيسشده است که براى ايجاد وحدت ميان شيعيان آمريکايى شمالى تلاش مى کند و اعضاى آن،سازمان ها و مراکز شيعى هستند؛ نه افراد.

اين مرکز، زمينه ى همکارى سازمان هاىتابعه در امور دينى، آموزشى، اجتماعى و اقتصادى را فراهم مى کند.

سازمان بسيار مهم و مشهور ديگرى در آمريکا وجود دارد به نام فدراسيون جهانى جوامع مسلمان شيعه ى خوجه که مديريت آن را حاج حسين ولجى عهده دار است.

البته سازمانها و مراکز شيعى ديگرى نيز وجود دارند که به فعاليت مشغول اند؛ ولى آنچه بايد بدان توجه کنيم، ايناست که به نظر من، مسلمانان و به طور خاص، شيعيان در آمريکا سيرى همچون سير تاريخى يهوديان آمريکا دارند؛ بدين معنا که يهوديان در آمريکا به سه گروه مشخص ارتدکس، اصلاح شده و بينابين، که آنان خود به آن محافظه کار مى گويند، تقسيم شده اند.

مسلمانان نيز به همين گونه، به سه گروه تقسيم شده اند: گروهى که بسيار مقيد به آداب اسلامى هستند، مى خواهد مسلمانى خوب باقى بمانند و از فرهنگ غالب آمريکا رنج مى برند.

اين گروه، شامل مهاجران و نيز آمريکايى هاى مسلمان شده مى باشند. گروه ديگر، مى خواهند همچون آمريکايى ها زندگى کنند و مى کوشند خود را هر چه بيشتربا فرهنگ آنان سازگار کنند و ارزش هاى غالب آمريکا را ارزش واقعى مى دانند.

تنهابرخى از مهاجران و نيز برخى از آمريکايى هاى مسلمان شده، اين طرز تلقى را دارند؛ زيرا اسلام، در عمل، راحت تر از فرهنگ غرب است.

گروه سوم، مسلمانانى هستند که نهبه شدت گروه اول و نه به بى خيالى گروه دوم هستند.

پس از يازدهم سپتامبر، گرايشها شديدتر هم شد. گروهى از شيعيان، در اثر فشارهاى دولت آمريکا، مأيوس شده و از سازگارى با فرهنگ و سياست آمريکا دست برداشته و حتى برخى حاضر به بازگشت به کشورهاى خود شده اند.

برخى ديگر نيز تلاش کرده اند بيشتر دور هم جنع شوند. از نظر جامعهشناسى معلوم نيست چه وضعيتى پيش خواهد آمد.

برخى ديگر نيز با دولت آمريکا براى جنگ عليه تروريسم اعلام همکارى کرده اند و به ويژه، برخى از گروه هاى شيعه، اينتروريسم را به سنّى ها و بنيادگراها نسبت مى دهند و قائل اند آنان که حاضر به سازشو مصالحه با آمريکا نيستند، همين بنيادگراهاى تروريست هستند.

مردم آمريکا نمى دانند تفاوت ميان سنّى و شيعى چيست. آنان حتى نمى دانند که سيک ها مسلمان نيستند وبه همين علت، بسيارى از آنان را به خاطر عمامه شان مورد ضرب و شتم قرار داده اند و کار به جايى رسيد که سيک ها مجبور شدند روى لباسشان علامت مخصوصى بگذارند و بگويند ما مسلمان نيستيم.

حاج حسن ولجى که پس از يازده سپتامبر، در اعلاميه اى که بههمين منظور صادر کرد، تروريسم را محکوم، و در حمايت از جنگ بر ضد تروريسم، خود راهمدل و هم صداى بوش معرفى کرد و با اشاره به سخن بوش که گفته بود: ((همه مسلمانانبد نيستند))، گفت که ما هم مانند هفت مليون مسلمان ديگر، آمريکا را وطن خود مى دانيم، ما پرکارترين و مبتکرترين افراد جامعه ى مسلمان، در ميان ديگر جوامع اسلامى هستيم و بايد به مسلمانان ديگر کمک کنيم با ارزش هاى آمريکايى را درک کنند و اينتنفر نا به جاى ضد آمريکايى را کاهش دهند.

امام حسن قزوينى نيز، که امام جماعت بزرگ ترين مسجد آمريکا در ديترويت است، پس از يازدهم سپتامبر، در راديو، تلويزيون و کليساها ضمن محکوم کردن اين حادثه، زندگى مسلمانان در آمريکا را بسيار خوب توصيف کرد و گفت که مسلمانان بايد وطن جديد خود را بسيار دوست داشته باشند.

به طور کلى، اينان مى خواهند به آمريکايى ها بگويند که از ما نترسيد، مانيز مردم خوبى هستيم و مانند شما کار مى کنيم، فقط به جاى کليسا به مسجد مى رويم، ما را اذيت نکنيد.

پس از يازدهم سپتامبر، مردم مسلمان، بيشتر با غير مسلمانان ارتباط پيداکردند؛ ولى نه به اين منظور که غير مسلمان را مسلمان کنند، بلکه به اين منظور که بهآنان بگويند که بياييد با مراکز اسلامى و اعتقادات ما آشنا شويد.

به اعتقاد من، هر چند براى اين گونه کارها کمى دير شده است، ولى باز هم ارزش دارد. تقريباً همه ى مساجد و مراکز اسلامى در آمريکا برنامه اى براى معرفى اعتقاداتشان به مسيحيان و پيروان ديگر مذاهب دارند.

درباره ى جمعيت مسلمانان و نيز درباره ى تعداد گروه هاى مذهبى در آمريکا اختلاف نظر بسيار وجود دارد.

گروهى اعلام کرده اند که مسلمانان در آمريکا اصلاً نمى توانند بيش از دو ميليون نفر باشند؛ در حالى که اگر شما فقط به کتاب تلفن مراجعه کنيد، اسم مسلمانان بيش از دو ميليون نفر است.

آنان اين طور حساب کرده اند که اگر از مساجد و مراکز اسلامى بپرسيم چند عضو رسمى دارند و تعداد اين افراد را با هم جمع کنيم و بعد تعداد فرزندان آنان را نيز حساب کنيم، مى توانيم بگوييم که تقريباً دو ميليون نفر مسلمان وجود دارد.

اما گروه هاى ديگر،تعداد مسلمانان را در آمريکا را در حدود هشت تا ده ميليون نفر تخمين زدهاند. البته در اين زمينه که از آن ميان، چند نفر شيعه هستند، هيچ آمار مشخصى در دست نيست.

iman بازدید : 23 سه شنبه 18 تیر 1392 نظرات (0)

هشدار آیت الله مکارم درباره اسلام ستیزان 

به گزارش شيعه آنلاين به نقل از مرکز خبر حوزه، حضرت آيت الله شيخ ناصر مکارم شيرازي با تاکيد بر اين‌که خشونت وهابيون افراطي هيچ ارتباطي با اسلام ندارد،تصريح کرد: اجازه نمي‌دهيم گروهي اندک و نادان زمينه اسلام ستيزي را در دنيا فراهم کنند.

اين مرجع تقليد در ديدار جمعي از علماي برجسته کشورهاي سودان و لبنان اظهار کرد: ما بايد به مردم دنيا اعلام کنيم که خشونت و ترورهاي کور جمعي وهابيون افراطي هيچ گونه ارتباطي با اسلام ندارد و ما اجازه نمي‌دهيم کارهاي گروهي اندک و نادان، زمينه اسلام ستيزي را در دنيا فراهم سازد.

وي همچنين افزود: ما بايد به همه مردم دنيا اين حقيقت را انتقال دهيم که اسلام دين محبت و دوستي است حتي قرآن صريحا به ما دستور مي‌دهد اگر غير مسلمانان با شما سر جنگ نداشته باشند با آن ها محبت کنيد و طبق اين دستور مي‌توانيم با همه مردم دنيا به استثناي مستکبران انحصار طلب، هم زيستي مسالمت آميزي داشته باشيم.

حضرت آيت الله مکارم شيرازي، با بيان اين‌که اتحاد مساله مهم امروز مسلمانان است، خاطر نشان کرد: بحمدالله گوش شنوا در دنيا براي پيام اسلام فراوان است؛ زيرا فرهنگ قرآن و اسلام آن قدر غني است که مي تواند انسان هاي سرگردان دنياي امروز را از درد و رنج هاي تمدن مادي بي رحم جهان کنوني نجات بخشد.

وي بيان کرد: در شرايط کنوني مسلمانان بايد دست به دست هم داده و عقب ماندگي هاي علمي و صنعتي را به سرعت جبران کنند؛ زيرا به شهادت تاريخ، بنيانگذار اصلي علوم و فنون جديد علماي اسلام بودند و مورخان غرب نيز به اين حقيقت معترف هستند.

اين مرجع تقليد با تاکيد بر لزوم افزايش تعامل ميان علماي کشورهاي اسلامي گفت: بايد رفت و آمد در ميان علماي اسلام از کشورهاي مختلف گسترش يابد تا بدبيني و سوظن هايي که بذر آن را دشمنان اسلام پاشيدند، بر طرف شده و بتوانيم تصميم گيري مشترکي براي آينده اسلام و مسلمين داشته باشيم.

در پايان اين ديدار تني چند از علماي سودان طي سخناني اظهار اميدواري کرد که در آينده ، علماي ايران از کشورشان ديدن کرده و بدين وسيله ملاقات هاي سازنده تداوم يابد.

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما ایران باید در قبال جنایات اسرائیل علیه شیعیان به او حمله کند یا خیر؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 239
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 78
  • بازدید ماه : 183
  • بازدید سال : 2,372
  • بازدید کلی : 13,057